رفتن به محتوای اصلی

لائیک کردن دولت و لائیک کردن جامعه

لائیک کردن دولت و لائیک کردن جامعه

اشاره : این متن،  با استفاده از اثر ژان-پل سه کوت، دانشیار تاریخ در موسسات آموزشی فرانسه، در چند قسمت تا حدی مستقل و کوتاه، تهیه شده است. ژان-پل سه کوت، در صدمین سالگرد قانون جدایی دین و دولت در مجلس نمایندگان فرانسه تصویب شده در ۱۹۰۵، رساله خود را تحت عنوان "دولت خانه خودش، دین خانه خودش"منتشر کرده است.  قسمت اول و دوم  و سوم این متن با عناوین(۱) ذکرشده در زیر این مقاله،  تا کنون منتشر شده اند. و در اینجا قسمت چهارم مطلب از نظرتان می گذرد.

۱۷-جدایی دین و دولت در "کمون پاریس"

جمهوری سوم فرانسه، در ۴ سپتامبر ۱۸۷۰ اعلام شد. سه گرایش برجسته درآن زمان در صحنه حاضر و فعالیت می کردند. از  پاپ و دستگاه  دولتی او  و حامیانش نیرویی بودند  در جستجوی راهی  که سلطه  جهانی خود را تامین کنند. گرایش دیگر، فرانسویهایی بودند که سعی داشتند فرم جمهوری را مستحکم کنند. سومین گرایش، متعلقین به تمایل مدرن بودند که  با دره ای  روز بروز عمیق تر،  با  کاتولیک های رومی فاصله داشتند.  در این هنگام، ارتش فرانسه  از آلمان در جنگ  شکست خورده و قسمت هایی از کشور فرانسه در اشغال ارتش آلمان بود. این ارتش در حال پیشروی برای نبردهایی در خاک فرانسه بود. اکثریت بالای نمایندگان مجلس فرانسه، در این زمان، مونارشیست ها، اشراف و نظامیان بودند و موضع جمهوریخواهان در آن،  ضعیف بود. این مجلس ابتدا در بوردو و سپس از ترس پاریس به پا خاسته،  در ورسای تشکیل می شد. رئیس قدرت اجرایی نیز به پیرمردی که در ۱۸۴۸ رئیس «حزب نظم» بود، سپرده شد. 

اهالی پاریس، با احساس خطر نسبت به سقوط شهر خود، بعد از شکست ارتش فرانسه در مقابل ارتش آلمان و اشغال بخش هایی از فرانسه، با احساساتی بیشتر ملی تا اراده ای انقلابی، بپا برخاسته و اداره شهر پاریس را بدست می گیرند. در شهر پاریس، در فاصله 18 مارس تا ۲۵ ماه مه ۱۸۷۱، قدرتی انتخابی، مخالف دولت مرکزی مستقر در ورسای، با سمت گیری جمهوری ای دموکراتیک و عدالت اجتماعی بنام "کمون پاریس"، ایجاد شده بود. سیاست کمون پاریس در مورد دین، به همه کاتولیک ها بدبین بود. فرمان جدایی دین و دولت کمون پاریس در ۲ آوریل ۱۸۷۱ صادر شد. این فرمان اعلام می دارد که «آزادی اولین اصل جمهوری است»، و «آزادی وجدان، امر اول در آزادی هاست». در ادامه فرمان : «جدایی دین و دولت» (اولین ماده)، و «حذف بودجه ادیان» (دومین ماده) اعلام می شوند. غالب فعالین در حکومت کمون پاریس، طرفدار آزادی ادیان بودند اما بلانکیست ها و نو ژاکوبن ها، بنحوی افراطی به  روحانیت ستیزی  و دین ستیزی افتاده بودند و به بازداشت های غیر موجه روحانیون و کارگزاران "جماعت های خدمات درمانی و آموزشی مذهبی خودپسند"، اقدام می کردند و بدین گونه، مسیحیت زدائی سال ۱۷۹۳ را به خاطر می آوردند. در هفته ای که توسط قوای ورسای، پاریس به خون و خاک کشیده شد، و به "هفته خونین" معروف است، جنایاتی از طرف افراطی های کمون علیه چند روحانی و کارگزار دینی انجام شد. با تجربه کمون پاریس در جدایی دین و دولت، و جمع بندی مارکس در ضرورت نفی ارتش دائمی  و ابزار معنوی سرکوب بنا به درس های حکومت پاریسی ها، سوسیالیست های فرانسه، جدایی دین و دولت را  یکی از موارد مهم برنامه خود قرار دادند اما هیچیک،  از گزد تا ژورس، بجز بلانکیست های قدیمی، روحانی ستیزی را مورد تایید قرار نمی دادند. نقش پیشرو سوسیالیست ها در تبلیغ جدایی دین و دولت، ناشی از رقابت با رادیکال ها نبود.  آن ها، رهایی انسان را، با لائیک بودن خدمات عمومی آموزش و پرورش و دولت لائیک میسر می دانستند. بعد از شکست کمون پاریس، با بهانه هایی که افراطیون روحانی ستیز و دین ستیز کمون به دست داده بودند، کارگزاران و روحانیون به تبلیغات عوامفریبانه خود دامن زدند تا جایی که روی تپه های "مونمار"، محله ای که "کمون پاریس" از آنجا شروع شده بود، کلیسای "سکره کوور" را به سفیدی پرچم مونارشیست ها بنا کردند.  سرکوب  بوسیله ارتش دائمی و ایجاد "هفته خونین"، با ابزار معنوی و دینی سرکوب دنبال و کامل شد.  دین کاتولیک از این میدان نیز پیروز بیرون آمد و آنسیک لیک "هشتاد اشتباه" پاپ پی IX، معطوف با تئوکراسی جهانی،   مورد پذیرش بیشتر کاتولیک ها واقع  شد. در ۱۸۷۳، فشار به دولت فرانسه برای اقدام به استقرار مجدد دولت پاپ گسترش یافته بود. دولت پاپ در سپتامبر ۱۸۷۰، توسط نیروهای پادشاهی ایتالیا، بر افکنده شده و سرزمین آن بهمراه روم به آن پادشاهی پیوست شده بود. تامین قدرت دنیوی پاپ و ایجاد مجدد دولت آن، لزوم به قدرت رسیدن مونارشی در فرانسه را به پیش می کشید.  بازسازی مونارشی را ، رئیس دولت فرانسه، نا ممکن اعلام کرد. اکثریت سلطنت طلب مجلس او را در ماه مه ۱۸۷۳ برکنار کرد. 

۱۸-آغاز حرکت جمهوریخواهان 

با تعیین رئیس جدید دولت، نظامی بنام اخلاق توسط دولت جدید اعلام شد که ضمن خود داری از بازسازی پادشاهی و احتیاط در این باره، در راستای دادن اختیارات بیشتر به روحانیت طرفدار پادشاهی اقدامات متعددی کرد. روحانیتی که بشدت طرفدار سلطه جهانی پاپ بود. دو گرایش ضد تمدن مدرن، دو چهره سمبولیک پیدا کرده بودند، چهره مونارشی  و چهره  پاپ که هر دو در تبعید بودند و از تبعید اتحاد را زمینه سازی می کردند. "نظام اخلاقی"، اهدافی را دنبال کرد که  در تمامی زمینه های مدنی و سیاسی و آموزشی به روحانیت و کارگزاران دینی هوادار مونارشی امکان می داد و یاری می رساند. تا حدی که بودجه دین کاتولیک را به حدی افزود که از بودجه آموزش و پرورش نیز فراتر رفت. در "نظام اخلاقی"، روحانیون هواداران خود را فراخواندند تا برای یک «پادشاهی مسیحی» دعا کنند و در محراب ها، موعظه می شد که «فرانسه یک رئیس می خواهد، فرانسه یک مرشد می خواهد». حد نفوذ و نقش روحانیت و دین در زمینه های عمومی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی، در این دوره "نظام اخلاقی"، در تمامی قرن بی سابقه بود.  اما این روند بی عاقبت بود. بمرور گروهی از سلطنت طلبان ، با توجه به آرای مردم در انتخابات میان دوره ای، به این نتیجه رسیدند که با جمهوری سوم فرانسه، باز سازی سلطنت در این کشور دیگر امکان ندارد و میان سلطنت طلبان، انشعاباتی صورت گرفت. شکست های دیگری نیز این گرایش را ضعیف تر کرد. در  مطبوعات کاتولیک حملاتی علیه کاتولیک های لیبرال دامن گرفت. کاتولیک های لیبرال، در  موضع گیری نسبت به "معصومیت پاپ" بعنوان وحی خدا و بخشنامه شده توسط پاپ پی IX،  محتاط و مردد بودند. این شکاف ها،  باعث شد که در انتخابات ژانوایه ۱۸۷۵ مجلس قانونگذاری، جمهوریخواهان اکثریت را کسب کنند و مونارشیست ها را شکست دهند.  در ۱۸۷۵، اتحاد میان فرانسوی های کاتولیک و فرانسوی های لیبرال مشابه ۱۸۷۱ از ترس جنبش اجتماعی، دیگر ممکن نبود. زیاده خواهی طرفداران سلطه جهانی پاپ، لیبرال ها را  را بطرف فرانسوی های جمهوریخواه  رانده بود.  سیاست دینی "نظام اخلاقی"، پروتستان ها را نیز به جدایی دین و دولت رسانده بود. روحانی ستیزان آزاد اندیش نیز در "نظام اخلاقی"،  اجرای  "سیل لابوس"، یا  بیانیه "هشتاد اشتباه " پاپ را می دیدند.  مونارشیست ها منزوی شده و کاتولیک ها افتاده بودند بدام روحانیت وفادار  به پاپ و سلطه جهانی دولت او. با این همه جمهوریخواهان هنوز  این شکست ها را کافی برای تحقق جدایی دین و دولت نمی دانستند. 

۱۹-  دشمنی با دین نه!   خدمتگزاری آزادی وجدان آری!

از سال ۱۸۶۰، میان نسل جدید جمهوریخواهان با تغذیه از پوزیتویسم یا بزبان ساده تجربه گرایی "اگوست کنت"، از تحلیل های تاریخی "رنان" و از جستارهای "لیت تره" و گفتمان های "کی نه"، جدایی دین و دولت  طرح و بحث شده بود و در این زمان در برابر "سیل لابوس" یا بیانیه معروف "هشتاد اشتباه" پاپ بمانند پاسخی در دسترس بود. "فرری" و دوستان او چون "گامبتا"، نیز این جدایی را تصویب کرده بودند. در سال ۱۸۶۹ جدایی دین و دولت  جای ویژه ای در برنامه جمهوریخواهان  بخود اختصاص می داد. در این زمان، رئیس کشور فرانسه، مونارشیست بود، در مجلس سنا هنوز اکثریت با جمهوریخواهان نبود و نخست وزیر فرانسه نیز بسیار محتاط عمل می کرد.  تنها در قوه مقننه جمهوریخواهان اکثریت را در اختیار داشتند.  کسب اکثریت  جمهوریخواهان در انتخابات قوه مقننه، زیر حمله مطبوعات دینی قرار داشت. جمهوریخواهان صاحب اکثریت مجلس قانونگذاری فرانسه، در عین مواضع ضد روحانی، جدایی دین و دولت را به تعویق انداختند. دسته ای از جمهوریخواهان، اجرای بلادرنگ و کامل برنامه انتخاباتی مربوطه،  از جمله جدایی دین و دولت را می خواستند، و غیر از این را خیانت به  اولین تعهد جمهوریخواهان می دانستند. دسته دیگر از جمهوریخواهان اولویت را، محکم شدن رژیم سیاسی کشورو «پیروزی جمهوری توسط جمهوریخواهان» اعلام می کردند. در این اوضاع، پاپ با احساس تهدید از سوی دولت ایتالیا، از دولت های اروپایی تقاضای حمایت کرد. بحران حادی در ماه مه ۱۸۷۷ در گرفت. مجلس نمایندگان فرانسه منحل و شرایط فوق العاده توسط رئیس قوه اجرایی اعلام شد. بحران و کشاکش تا نوامبر همان سال و برگزاری انتخابات قوه مقننه ادامه یافت. در پی اوضاع  بسیار حساس و کم سابقه ماه ها بحران و کشاکش، بالاخره جمهوریخواهان مجدد اکثریت آرا مجلس قانونگذاری را کسب کردند. سیاست دینی جمهوریخواهان اجتناب از کشاکش رو در رو دینی و باز هم تعویق جدایی دین و دولت بود. آن ها فکر می کردند که روحانیت می تواند خود را با آئین گالیائی و میراث ناپلئونی منطبق نماید. تاکید می کردند که نبایست «حزب کاتولیک» روحانیون و گردانندگان دین را ، با کاتولیک های سنتی  و با «کاتولیک های آرا عمومی» که به جمهوریخواهان میانه رو می پیوندند، همسان گرفت. "گامبتا"، در فضای عمومی، «احترام به ادیان»  را اعلام کرد و گفت: «ما دشمنان دین نیستیم. برعکس، خدمتگزار آزادی وجدان  و حرمت گذار به تمامی افکار دینی و فلسفی می باشیم.»

۲۰-لائیک کردن دولت و جمهوریخواه کردن جامعه الویت است

جمهوریخواهان با کسب اکثریت مجلس سنا در سال ۱۸۷۹،  تمام قوا را بدست گرفتند. در این مرحله باز هم به جدایی دین و دولت اقدام نشد ولی چرا؟ برای "ژول فرری"،  "لائیک کردن دولت" و "جمهوریخواه کردن فرانسویان" اولویت داشت.

لائیسیته در نظر "فرری" به روندی تاریخی از سکولار شدن آرام و دراز مدت محدود نمی شد. "فرری" بعنوان یک خرد گرای استوار، جامعه انسانی را خود بنیاد معرفی می کرد رها از نیاز به امر آسمانی. از ۱۷۸۹، آزادی انسان، نه به لطف الهی، بلکه با پذیرش حقوق برابر انسان های دیگرو با حقوق و وظایف متقابل میان انسان ها  معنا شده بود. اخلاق و  سیاست، می توانند عقلی و طبیعی باشند(2). وجدان انسانی، با امکانات و ابزار خویش، می تواند اخلاقی اجتماعی را بنیاد بگذارد و از تکیه به  «چوب زیر بغل دین سالار» رها باشد. "فرری"، طی سخنانش، برتری اندیشه پوزیتویستی یا تجربه گرایی را گواهی می دهد. عملی شدن تمام و کمال آزادی وجدان مستلزم جدایی قوا، همچنین و حتی مهمتر، خود گردانی جامعه مدنی نسبت به دولت و دین است. لائیسیته، قبول سهل و ساده حقوقی  تساهل مذهبی و بی طرفی دولت در نگاه به باورها نمی باشد. لائیسیته اساسا مبتنی است بر پذیرش آزادی و اختیار و اتکا به خود دولت جدا از دین و استقلال و آزادی جامعه مدنی نسبت به دولت. "فرری" درسخنانی دیگر تاکید می کند که لائیسیته اساسا «نظریه آزادی وجدان، آزادی و اختیار قدرت دولتی و جامعه مدنی در برابر جامعه دینی» می باشد. او معتقد بود که بعد از دکارت و بیکن که دانش و فلسفه را سکولار کردند، بعد از آن که انقلاب قدرت دولتی را سکولار کرد، هنگام سکولار کردن تمامی نهادها و بنابراین تحصیل همگانی فرا رسیده است.

"فرری"، در سخنانی با رد این گفته که قانون "آته یعنی خدا نا باور" است، می گوید :«نه، مطمئنا دولت خدا نا باور نیست. اما  دولت لائیک است و بایست لائیک بماند برای نگهداشتن حرمت تمامی آزادی هایی که بدست آورده ایم.». "فرری"، سنتی را که از انقلاب در مورد تحصیل بجا مانده، «حقوق دولتی تحصیل»، مورد حمایت قرار می دهد  و در مسئولیت دولت  می داند آموزش و پرورش و ضمانت تمامی آزادی ها و حقوق، حتی علیه سو استفاده پدر خانواده.  برای "فرری"، به عاقبت رساندن بنایی که انقلاب فرانسه آغاز کرده بود، بدون چشم بستن بر مراحل اجباری فرارو، ضرورت داشت. این کار نیز مستلزم آن بود که با ایجاد شرایط،  رهایی فرهنگی و اخلاقی نسل های آینده  تامین شود. بنابراین برای "فرری"، لائیک کردن جامعه مدنی مقدم بود بر جدائی دین و دولت. 

۲۱-لائیک کردن دولت

از سال ۱۸۷۹، که جمهوریخواهان قدرت کامل را در اختیار داشتند، پردااخت دستمزد  کارگزاران روحانی و غیر روحانی دین به سطح اولیه برگشت، بودجه ادیان بمرور  کمترشد. از مقام و موقعیت دین در اداره جامعه بمرور کاسته شد. اکثریت جمهوریخواهان، برگزاری رسمی و عمومی مراسم دینی را ضرر و زیانی به آزادی وجدان برخی شهروندان ارزیابی کرد. خصلت مذهبی آئین احترام نظامی حذف شد. با قانونی به تصویب رسیده  در ژوئیه ۱۸۸۰، اجبار قانونی دست  از کارکشیدن یکشنبه ها و روز های جشن مذهبی، نقض شد. به خواندن دعا و مناجات در گشایش مجالس قانونگذاری و سنا و در دستگاه قضایی پایان داه شد. علائم مذهبی اجباری  از اماکن عمومی ناپدید شدند. حق طلاق مجدد با تصویب قانونی برقرار شد. مراسم مدنی و غیر مذهبی تدفین که از طرف آزاد اندیشان مطالبه و بیش از پیش مورد عمل قرار می گرفت، مجددا مجاز اعلام گشت. رژیم کنکوردایی نقض نشد ولی امتیازات و حقوق ویژه آن حذف شدند  که بعد از ۱۸۰۲ به کارگزاران دین و روحانیون داده شده بودند. این ها گام هایی در لائیک کردن دولت و اقداماتی از بالا  بودند. اما، جمهوریخواه کردن فرانسوی ها بدون رهائی نسل های آتی از سرپرستی و آموزش توسط مدارس مذهبی، و بدون لائیک کردن درپائین چگونه ممکن بود؟

۲۲-لائیک کردن جامعه

اهمیت موضوع تحصیل، برای رژیم آینده، تعیین کننده بود. حد حضور و نقش دین در نهادهای تحصیلی از ۱۸۰۸، بی وقفه افزوده شده  و  با رواج بسیار نیرومند روحانیت طرفدار جامعه های خدمات آموزشی و بهداشتی دینی، حتی سودمندی این جوامع به باور عمومی تبدیل شده و  توجیه می گشت. ابعاد رشد نفوذ دین در نظام اموزشی، باندازه ای بود که در ۱۸۷۶، آموزگاران جوامع خدماتی دینی، بیش از زنان و مردان معلم لائیک بودند. جوامع اموزشی دینی ، ترجیح خود را در مورد سطح سن و سال و کلاس و وابستگی طبقاتی دانش اموزان داشتند. مثلا بیشتر به فرزندان اشراف آموزش می دادند تا به فرزندان مردم.  «جنگ سرمدرسه»، در گرفته بود. در این شرایط است که در ۱۵ مارس ۱۸۷۹، "ژول فرری"، بعنوان وزیر آموزش عمومی و ادیان، تعیین می شود. لایحه های قانونی  و فرمان های "فرری" متوجه کاهش نفوذ روحانیت و کارگزاران دین در موسسات آموزشی و ممنوعیت فعالیت های غیر قانونی در این زمینه می باشد. از جمله در مارس ۱۸۸۰ دو فرمان  اجرایی صادر می کند اولی انحلال "کمپانی یا جمعیت  یسوعی" و تبعید یسوعی ها طی سه ماه و دومی ممنوع بودن آموزش بدون مجوز قانونی  برای تمامی فعالین خدمات آموزشی جوامع دینی. هدف "فرری"، وادارکردن ابواب جمعی در دستگاه های فعالیت های دینی  به رعایت قوانین جامعه بود. "فرری"، فعالیت های خود را بنام رعایت کنکوردا انجام می دهد. "کمپانی یسوعی" با آن فرمان منحل، ۵۶۰۰ یسوعی در وضعیت غیرمجاز، اخراج  و ۲۶۱ صومعه سرا بسته شدند. اما تعداد کمی از معلمان وابسته به جوامع خدماتی دینی، برای قانونی کردن فعالیت های خود و مجوز گرفتن، اقدام نمودند.  در ادامه این اقدامات است که کار شگرف و با اهمیت تاریخی یعنی تحصیل ابتدایی رایگان، اجباری و لائیک در فرانسه با  تصویب قانونی که بنام "ژول فرری" معروف است، صورت می گیرد.

۲۳-مدرسه ابتدایی، رایگان، اجباری و لائیک

از سال ۱۸۵۰، "ادگار کی نه"، بعنوان چهره مصمم جدایی مدرسه از دین شناخته شده بود. جستار او "آموزش مردم"، مرجعی بود برای تمامی فعالین دوستدار آموزش عمومی. «در میان اختلافات اجتناب ناپذیر اعتقادی و دینی، باید که مکانی باشد[...] برای مدیتیشن، محلی که اتحاد، صلح، همبستگی  بایست آموزش داده شود، آن جا، مدرسه لائیک است.» تنها این مدرسه است که وحدت ملت و عملی شدن آزادی وجدان را تضمین می کند.

اقدامات ژول فرری در ارتباط با تحصیل قابل توجه هستند: در هر استان، گشایش دانشسرای تربیت معلم؛ اصلاح شورایعالی آموزش و پرورش عمومی و لغو اختلاط روحانیون و نمایندگان دین با هیئت های گزینش دانشگاهی؛ در سال ۱۸۸۰ تاسیس آموزش متوسطه برای دختران؛ ۱۸۸۱ تصویب قانون رایگان بودن آموزش ابتدایی ولی در  تصویب اجباری و لائیک بودن آموزش ابتدایی بدلیل مقاومت سناتورها  تا مارس ۱۸۸۲ تاخیر می شود؛ در پی مذاکرات طولانی، بالاخره برنامه های آموزشی لائیک می شوند؛ بمرور علایم دینی و صلیب و مشابه این ها از کلاس ها حذف می شوند؛ در ۱۸۸۵، دانشکده آموزش کلامی و دینی کاتولیکی و پروتستانی از دانشگاه ها کنار گذاشته می شوند؛ ۱۸۸۶6 قانون "گوبله" ده ساله برای لائیک کردن کامل برنامه و کادر آموزشی.

مدرسه لائیک، بمعنای مخالفت جمهوریخواهان با آموزش و پرورش در مدارس خصوصی و دینی نبود ولی آن ها معتقد بودند که دولت تنها هزینه مدارس عمومی را می پردازد. در مدارس همگانی و دولتی، آموزش دین منظور نشده بود. اما علاوه بر یکشنبه ها، روز دیگری در هفته یعنی پنجشنبه ها مدارس ابتدایی خالی می ماندند و  تعطیل بودند  تا والدین اگر بخواهند، به فرزندانشان آموزشی در این زمینه بدهند. تعداد زیادی از روحانیون، با اعلام «مدرسه بدون خدا، پس ضد خدا» شروع به مخالفت کردند. مسئله آموزش اخلاق در مدارس، یکی از موضوعات مورد بحث و پر مناقشه  در این دوره بود. جمهوریخواهان موافق  آموزش اخلاق بودند و مدعی بودند که بر خلاف دین که منشعب می کند، اخلاق متحد می کند. کاتولیک های مونارشیست و جمهوریخواهان دین باور، اخلاقی جز اخلاق مذهبی  و با آموزه های دینی، به حساب نمی آورند.  "فرری" از اخلاقی غیر مذهبی دفاع می کرد. بحث ها بالا گرفت و وظایف نسبت به خدا بمیان آمد  و موضوع در سنا و مجلس نمایندگان مطرح شد. "فرری" در سخنانش گفت: حرف زدن از خدا،  نه وظیفه معلمان یا نمایندگان  مجلس که مربوط به وزیر ادیان است. مجلس، محلی برای تصویب نسخ ایدئولوژیک نیست. [...] اینجا محل رای دادن به خدا یا علیه خدا نیست. در مجلس قانونگذاری  به خدا رای نمی دهیم. وظایف نسبت به خدا در قانون مطرح نمی شوند. اما با وجود  چنین نظراتی، بلاخره شورای آموزش عمومی فرانسه، بنا به تمایل غالب معلمان و خانواده ها، این عناوین را در برنامه های آموزش اخلاقی حفظ کرد. بدین ترتیب مدرسه لائیک "فرری" واقعا بی طرف نماند. لائیسیته در ذات جدایی نهاد دین از نهاد دولت نهفته نیست.  حتی در صورت استقلال ایدئولوژیک دولت، ایدئولوژی مذهبی در تمام فکر جامعه اندوخته شده است. و جدایی دین و دولت، با جامعه ای تحت نفوذ مذهب، قابل تصور نیست.  چنین مباحثی در باره طبیعت دین و جدایی قدرت ها، بر مفهوم جدایی دین و دولت، اثرات با اهمیتی می گذاشت. لائیک شدن از بالا و لائیک شدن از پائین مطرح گشت. این مباحث، ضرورت آموزش همگانی، اجباری و لائیک  را برانگیحت. بنابراین، کار "فرری"، مطمئنا فرانسوی ها را برای جدایی دین و دولت آماده کرد. مدرسه لائیک توانست یک «اخلاق بدون عنوان» یعنی بدون تعلق به دین و عناوینی مشابه آن را پایه گذاری و رواج دهد مبتنی بر حقوق بشر، بر پایه آزادی و برابری، بر بنیاد رعایت آزادی وجدان و اعتقاد، و  با چشم انداز خوشبختی روی زمین خاکی،  و رها از  اطاعت از سنت و خودکامگی  واسیر  ترس از لعنت ابدی و در خیال جستجوی نجات آسمانی. 

شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ – ۱۲ مارس ۲۰۲۲

ادامه دارد

(۱)

 «دولت خانه خودش، دین خانه خودش»    

۱-اطلاعاتی خطیر 

۲- در باره مفاهیم لائیک شدن  و سکولارشدن

دین سالاری، جنگ داخلی، انقلاب فرانسه

۳-مقدمه پیشنهاد قانون جدایی دین و دولت مصوبه ۱۹۰۵

۴-تئوکراسی یا دین سالاری

۵- سلب دولتی بودن از دین

۶-علیه دین سالاری پاپی

۷- جنگ داخلی، روحانیت ستیزی و مسیحیت زدائی

۸- جدایی دین و دولت پیش رس

بازگشت دین دولتی: انتقام از انقلاب فرانسه

۹-پیدایش رژیم بناپارتی یا رژیم "کنکوردا"یی

۱۰-عقب گرد از دولت لائیک و جامعه سکولار

۱۱- دین دولتی و دین سالاری و آغاز مقاومت های لائیک و سکولار

۱۲-پاپ علیه جدایی دین و دولت

۱۳-مبارزه دین علیه دانشگاه 

۱۴-دین سیاسی، حربه و ابزار منافع طبقاتی

۱۵-پاپ آشتی ناپذیر با پیشرفت، لیبرالیسم و تمدن نو

۱۶-برگشت دین سالاری و پیدایش نسلی جدید علیه آن

 

(۲2) ناگفته پیداست که عقلی و طبیعی بودن سیاست، ضامن صحت حتمی آن نیست همانطوری که در زمینه هایی از جمله نظر در مورد استعمار به ژول فرری انتقادات جدی وارد شده است. که البته این خود بحث مستقلی است که به موضوع بحث ما مربوط نمی باشد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید