رفتن به محتوای اصلی

پراگماتیسم امریکایی، عملگرایی به جای اندیشه ورزی

پراگماتیسم امریکایی، عملگرایی به جای اندیشه ورزی
چارلز پیرسه، آغاز فلسفه پراگماتیسم در امریکا

پراگماتیسم، فلسفه و جهانبینی است که عملگرایی را بر اندیشه ورزی ترجیح می دهد و مدعی است که انسان موجودی است عملگرا و نه اندیشه ورز. سوسیالیستها جریان پراگماتیسم را یک جهانبینی ذهنی ایده آلیستی آگنوستیکی، برخاسته در کشورهای آنگلوساکسن می دانند. آن جنبشی است ضد تئوری که موجب اپورتونیسم سیاسی می شود. پراگماتیستها می گویند: "حقیقت و اخلاق فقط در استفاده عملی برای زندگی تعریف می شوند، تئوریها و حقیقت ایده ها از طریق موفقیت و فایده شان اندازه گیری می شوند". تنزل حقیقت و اخلاق به منافع فردی و جمعی موقعیت جهانبینی پراگماتیسم را تعیین می کند. پراگماتیسم، چون جهت یابی نظری تئوریک را انکار می کند، منجر به بی پرنسیپی و اپورتونیسم در سیاست می شود و شناخت نظری را محدود می کند. لنین می گفت: "بدون تئوری انقلابی، جنبش مردمی انقلابی غیرممکن است".
پراگماتیستها بر این باورند که "افکار و قضاوتهای ما چیزی نیستند غیراز قوانینی برای رفتار ما در زندگی؛ یعنی حقایق مطلق و ابدی وجود ندارند. حقیقت ربطی به واقعیت عینی ندارد، بلکه آنچه در زندگی عملی قابل استفاده و مفید باشد، ارزش دارد. غالب تصورات ما، مفاهیم، قضاوتها، دیدگاه ها قوانینی هستند برای رفتار و کردار ما. شناخت نیز ابزاری است برای عمل و رفتار انسان". مکاتب بورژوایی همدست پراگماتیسم عبارتند از فلسفه زندگی، و پوزیتیویسم. نمایندگان اصلی پراگماتیسم عبارتند از پیرسه، جیمس، دروی، و شیلر. پراگماتیسم از نظر تاریخی در میان اندیشمندان کشورهای انگلوساکسن، در میان سوفیستهای یونان باستان، و میان فایده گرایانی مانند ماخ مشاهده شده است.
چارلز پیرسه (1839-1914 م)، فیلسوف امریکایی، پایه گذار پراگماتیسم مدرن است که خود را مخالف ماتریالیسم می دانست. او در دانشگاه در رشته های ریاضی، علوم تجربی، فلسفه، و نجوم تحصیل کرده بود. وی زیر تاثیر فلسفه کانت بود و مفهوم پراگماتیسم را نیز در سال 1865 از او گرفت. بعدها در سن 52 سالگی، همراه همسرش، گوشه عزلت گزید و در فقر زیست. دوست و همفکر وی یعنی ویلیام جیمس به او کمک مالی می کرد. پیرسه در سالهای جوانی همچون جیمس عضو "محفل متافیزیکها" در شهر بوستون بود. او غیر از چند مقاله و یک کتاب در باره علوم تجربی، اثری از خود منتشر نکرد، ولی سرانجام بعد از مرگ، در سال 1931 مجموعه آثارش، شامل کتاب مشهور او منتشر شد.
چارلز پیرسه، نظریه پرداز منطق فرمال یا صوری، منطق ریاضی، و خالق "ماکسیم عملی" است. او زیر تاثیر تئوری تکامل داروین و اسپنسر، و در کنار جیمس، پایه گذار پراگماتیسم امریکایی بود. از جمله منابع او کلاسیکهای یونانی، بحث و جدل جهانی در قرون وسطی، و آثاری از اسپینوزا، برکلی، و کنت بودند. پیرسه موازاتی فکری با نیچه و فلسفه زندگی وی داشت. لیبرالها پیرسه را مهمترین فیلسوف امریکایی به شمار می آورند که پایه گذار علم سمیوتیک مدرن، یعنی علم علائم، نشانه ها، تصاویر و نمادهاست. او علاقه خاصی نیز به رشته منطق داشت. پیرسه مدعی بود که جهان وابسته به یک "آگاهی جمعی" است. گروهی رشته سمیوتیک وی را اساس هر نوع شناختی می دانند. در نظر پیرسه، هستی مجموعه ایست از علائم، نشانه ها، تصاویر، و نمادها. انسان نیز یک نشانه و علامت است. جیمس در باره پیرسه گفته بود: "انسانی مستعد ولی عجیب، که در زندگی ناموفق بود".
پراگماتیستها مدعی بودند که عمل مقدم است بر تواناییهای دیگر انسان مانند: فکر، احساس، اراده. پراگماتیسم یعنی عملگرایی، و ارزش حقیقت شناخت در مفید بودن آن است. شناختها باید در خدمت سلطه و غلبه بر زندگی باشند. ابزارگرایان ولی می گفتند: "تفکر ابزار عمل است.
پراگماتیسم، نحستین فلسفه مستقل و بومی امریکایی توسط پیرسه، نقدی ریشه ای بر بنیادگرایی نیز بود. فایده گرایی پیرسه، عملگرایی جیمس، هومانیسم شیلر، و ابزارگرایی دروی، یعنی هر چهار را زیر عنوان پراگماتیسم توضیح می دهند که باید در خدمت انسان و برای استفاده وی باشند. پیرسه در مقاله "پیرامون روش تفکر ما" مدعی بود که "ارزش یک اندیشه در تاثیر ناشی از آن است".
منقدین پراگماتیسم مدعی اند که این مکتب حقیقت را با مفید بودن عوضی گرفته و پیرامون نیازها و امکانات رفاهی اغراق می کند. حقیقت و اخلاق را در ارتباط با نسبیت گرایی و پلورالیسم تعریف می کند و قانونمندیهای عینی را انکار می کند. پراگماتیسم واژه ایست یونانی، جریانی ایده آلیستی ذهنی فلسفه در پایان فرهنگ بورژوازی که غالباً در امریکا اشاعه یافت. از میانه قرن 20 پراگماتیسم قسمت مهم ایدئولوژی امپریالیسم امریکا شد و با نام آن هر اقدام امپریالیستی که سود و موفقیت را وعده می داد، هم حقیقت بود و هم اخلاقی. پراگماتیسم در چهارچوب دمکراتیک شهروندی بورژوازی برای آزادی و عملی ساختن دیکتاتوری انواع سلطه، تجاوز و خشونت سیاست خارجی در مقابل دول و خلقهای دیگر،کمونیسم ستیزی، توجیه می شد. آن در جوامع پیشرفته سرمایه داری نوعی جهانبینی برای زندگی مورد علاقه بود.
پراگماتیسم حقیقت را فقط به عنوان نشانه مفید بودن عملی ارزشیابی می کند؛ مثلاً دین به شکل حقیقت الهی برای بورژوازی امپریالیستی ارزیابی می شود چون رونق آن را مفید می داند. پراگماتیسم جناب دروی که نوعی ابزارگرایی است، هماهنگی زیادی با جهانبینی نیچه و پوزیویتیسم محفل وین داشت؛ که آن را می توان به شکل "فلسفه زندگی" نیز به کار برد. در نظر پراگماتیستها، سود و استفاده در هر اقدامی مهم است. ارزش نقد اقتصادی حقیقت مهم است و نه ادعاهای عبادی، سخنسرایی، روشنفکری، هومانیستی، منطقی جدلی.
چارلز پیرسه منطقدان توانایی بود که به تحقیق پیرامون خصوصیات منطقی، و تفکرات علمی پرداخت. وی منطق را علم نشانه ها تعریف نمود. در نظر او شناخت در یک پروسه شکست و اثبات به وجود می آید، ولی هر شناختی ممکن است در شرایط زمانی-مکانی خاص به شکل غلط ارزیابی شود. انسان باید باورهایش را از طریق علم و فرضیه روزانه مورد آزمایش قرار دهد. معنی یک مفهوم در پراگماتیسم ورای تاثیرات عملی آن مورد توجه قرار نمی گیرد. در علم منطق پراگماتیستها غیر از روش قیاس و استقراء روش سومی را پیشنهاد کردند که ترکیبی بود از دو متد فوق. در نظر آنان حقیقت مفهومی مطلق نیست بلکه محصول انتخاب و گزیدگی در مبارزه برای هستی بورژوایی است؛ یعنی حتی خداباوران طبق جهانبینی پراگماتیستی، حق عقیده به خدای خود را دارند، گرچه بر اساس خرافات و ضعف و دروغ باشد. کتاب مشهور جیمس "پراگماتیسم، نامی جدید برای متدهای فکری" نام دارد. دروی، سومین متفکر (1859-1952م) پراگماتیسم در کنار پیرسه و جیمس، که مربی و مصلح اجتماعی نیز بود، می گفت: "فلسفه باید برج عاج نشینی را ترک کند و به خدمت انسانها در آید.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید