رفتن به محتوای اصلی

تکنولوژی و مقوله سازمان

تکنولوژی و مقوله سازمان

در دهه‌های اول هزاره سوم ميلادی، زندگی اجتماعی در حال دگرگونی است. انقلاب تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی با سرعتی شتابان در کار شکل دهی دوباره بنيان مادی جامعه انسانی است.

انقلاب تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی، تاثيرات خود را بر مقوله سازمان و سازماندهی به طول کلی و از جمله احزاب سياسی، ساختار و مناسبات درونی آن گذاشته و زمينه را برای دگرگونی امر سازماندهی توليد، اداره کشور و احزاب کلاسيک و شکل گيری الگوهای جديدی از سازمان و حزب را فراهم آورده است.

 

تکنولوژی و مقوله سازمان

تحول در تکنولوژی بسترساز تحولات اجتماعی است. مارکس نخستين کسی بود که به اين امر مهم يعنی رابطه بين تحولات اجتماعی و تکنولوژی توجه کرد. از نگاه او تحول از دنيای پيش مدرن به دنيای مدرن، از سنت به مدرنيته، پايه هايش را در تحول در تکنولوژی پيدا می کند. اگر آسیاب دستی فئودال ها را با خود به همراه آورد، آسیاب بخاری سرمایه دار صنعتی را در پی داشت (کارل مارکس، فقر فلسفه: پاسخ به فلسفه فقر پرودون).

نگاهی به مراحل پيشرفت تکتولوژی نشان می دهد که بين تکنولوژی و سازمان و سازماندهی، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. تحول در تکنولوژی در امر سازمان و سازماندهی تاثير می گذارد و مدل سازمان سازگار با خود را در توليد، در اداره کشور و در احزاب سياسی پديد می آورد. اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم دوره مهمی در تاريخ تکنولوژی بوده است. در اين دوره صنايع سنگين با پيشرفت تکنولوژی پا به حيات گذاشتند. اداره صنايع سنگين، سازمان متناسب با آن را می طلبيد. برای اداره صنايع سنگين مديران نياز به سيستمی داشتند که جزئيات توليد هر بخش و روابط بخش های گوناگون توليد از قبل تعريف و برنامه‌ريزی شده باشد. پيدايش سيستم هرمی (سيستم هيرارشيک) در اداره صنايع نتيجه منطقی چنين نيازی است. سيستم هرمی نه تنها در صنايع سنگين، بلکه تقريبا به ساير بخش های اقتصاد چون بخش خدمات هم تسری پيدا کرد.

در نيمه اول قرن بيستم تکنولوژی "ماشين سازی" حاکم بر ساختار توليد بود. تحت تاثير تکنولوژی "ماشين سازی"، طراحان سازمانی و مديران موسسات، سازمان های خود را همانند ماشينی می ديدند که از بخش های گوناگون ولی بهم پيوسته ای تشکیل شده و هر بخش نقش دقيق و از پيش تعيين شده ای در مجموعه توليد بازی می کنند. ساختار تشکيلات و مديريت بر مبنای نيازمندی به برنامه ريزی تمامی فعاليت های بخش ها و چگونگی هم آهنگ کردن در توليد کالاهای نهائی، طراحی می شد. برای اجرای چنين برنامه ای، سازمان ها نيازمند برقراری و گسترش بوروکراسی می شدند. در همين ارتباط سازمان های توليدی به بوروکراسی ها مبدل شدند و مدل تشکيلات هرمی، پارادايم سازماندهی در عصر صنعت گرديد.

پارادايم هرمی سازماندهی به عرصه توليد و به دنيای سرمايه داری محدود نماند و به "سوسياليسم عملا موجود" و به کشورهای که در آنها احزاب سوسيال دمکرات دولت را به دست گرفتند، تسری پيدا کرد. در اين کشورها پارادايم سازمان هرمی، در عرصه توليد، اداره کشور و احزاب حاکم گرديد.

 

مدل سازمان هرمی و امر دمکراسی

مدل هرمی دارای مشخصه‌های معينی است که آن را از ساير مدل ها متمايز می‌سازد. مدل هرمی يا عمودی يا هيرارشيک، در هر حال "پائين" و "بالا" دارد و لايه های ميانی، آن‌دو را بهم پيوند می دهند. اين مدل در "پائين" گسترده و در "بالا" متمرکز است و همانند هرم از سمت پائين به بالا از حجم آن کاسته می شود و بر تمرکز آن افزوده می گردد. اما حد تمرکز در بالا می تواند متفاوت باشد. سانتراليسم در حکومت های مستبد و احزاب سانتراليستی فوق العاده بالا است و در کشورهای دمکراتيک و احزاب دمکراتيک، سانتراليسم در درجات پائين تری قرار دارد. هم حکومت های دمکراتيک از مدل سازماندهی هرمی در اداره کشور بهره می گيرند و هم رژيم های مستبد.

مدل سازمانی به خودی خود نه دمکراتيک است و نه ضددمکراتيک. يک سازمان می تواند به صورت دمکراتيک اداره شود و هم به صورت غيردمکراتيک و مستبدانه. مدل سازمان هرمی هم ظرفيت پذيرش مناسبات و ساختار دمکراتيک را دارد و هم سانتراليستی و مستبدانه. هم شامل سيستم فوق العاده متمرکز فرماندهی در سازمان های نظامی می شود و هم دربرگيرنده ساختار احزاب دمکراتيک.

هر مدل سازمان با نوعی از دمکراسی، سازگاری بيشتری نشان می دهد. مدل هرمی با دمکراسی نمايندگی انطباق بيشتری دارد و از ظرفيت کمتری برای پذيرش دمکراسی مشارکتی و مستقيم برخوردار است. در حاليکه مدل شبکه ای از ظرفيت بيشتری برای پذيرش دمکراسی مشارکتی و مستقيم برخوردار است.

 

تکنولوژی اطلاعاتی و امر سازمان

تکنولوزی اطلاعاتی اثرات شگرفی بر توليد و ساختار سازمانی گذاشته است. مدل توليد انبوه و مدل هرمی در حال دگرگونی است. ما در حال گذر از توليد انبوه و فورديسم به توليد انعطاف پذير و پسافورديسم و گذر از مدل هرمی به مدل شبکه ای هستيم. مدل هرمی با توليد انبوه و سيستم فورديسم انطباق داشت.

مدل توليد انبوه براساس افزايش بهره وری استوار بود که از طريق صرفه جوئی در هزينه ها به واسطه توليد در مقياس کلان و بر مبنای فرآيند توليد مکانيزه با استفاده از زنجيره توليد يک محصول استاندارد در شرايط کنترل بازار بزرگ توسط يک شکل سازمانی خاص به وجود می آمد. اين شکل سازماندهی برپايه اصول يکپارچه شدن عمودی و تقسيم کار نهادينه اجتماعی و فنی سازماندهی شده است. اين اصول در روش های مديريتی موسوم به "تيلوريسم" و "سازماندهی علمی کار" مندرج است که به عنوان دستورالعمل توسط هنری فورد و لنين انتخاب شده بود.

اوائل قرن بيستم کارخانجات خودروسازی هنری فورد در دیترویت باند نقاله را به عنوان تکنیک تولید به کار گرفت. این تکامل در بهینه‌سازی تولید سرمایه‌داری، شیوه کار و زندگی توده مردم را متحول کرد. اما وضعيت در دهه‌های اول قرن بيست و يکم متفاوت از قرن بيست است. به گفته مانوئل کاستلز: "هنگاميکه کميت و کيفيت تقاضا در دهه های پايانی قرن بيستم غيرقابل پيش بينی شد، زمانی که بازارهای جهانی متنوع تر و لذا مهار آنها دشوارتر گرديد و موقعی که آهنگ تحول تکنولوژيک، تجهيزات تک منظوره را از دور خارج کرد، نظام توليدی انبوه چنان انعطاف ناپذير و پرهزينه شد که سازگاری با اقتصاد نوين نداشت. پاسخ به نظام انعطاف ناپذير، نظام انعطاف‌پذير بود. نظام های توليدی انعطاف پذير در حجم بالا ـ که به واسطه توليد در مقياس کلان سبب کاهش هزينه ها می شود ـ و نظام‌های توليد سفارشی و قابل برنامه ريزی مجدد از حيث تنوع، قدرت رقابت را بالا می برد." ("عصر اطلاعات، ظهور جامعه شبکه ای" نوشته مانوئل کاستلز). و اگر "در قرن پیش تحت تاثیر فناوری ماشین‌سازی، مدل های بوروکراتیک پارادایم حاکم بر سازمان دهی بود، در عصر فراصنعت و تحت تاثیر فناوری اطلاعاتی، سازمان ها برای دریافت اطلاعات نو، پردازش آن، تبدیل آن به دانش و پخش آن دربدنه خود به نیروی انسانی خلاق و پردانش و ساختارهائی از اساس متفاوت نیازمند هستند". (به نقل از: فناوری، مدرنیته و چالش سازماندهی نوشته نادر اسکوئی).

با توجه به آنچه گفته شد شرکت های بزرگ به لحاظ ساختار هرمی با بحران روبرو هسند. شرکت های متوسط و کوچک اشکالی از سازماندهی را ارائه می دهند که با نظام توليد انعطاف پذير اقتصاد اطلاعاتی سازگار است. شرکت های متوسط و کوچک به عنوان پيمانکاران فرعی که از نيروی حيات و انعطاف‌پذيری بيشتری برخوردارند، توسط شرکت های بزرگ به کار گرفته می شوند.

در هميين ارتباط می توان گفت که مدل هرمی شرکتی سنتی در خصوص سازماندهی با بحران روبرو است. مدلی که متکی به ساختار عمودی و مديريت سلسله مراتبی است. شرکت های بزرگ به همين خاطر مدل سازمانی خود را دگرگون می سازند. اين دگرگونی در اصل گذر از ساختار عمودی به شرکت افقی است. شرکت افقی با هفت گرايش عمده مشخص می شود: سازماندهی حول محور فرآيند توليد، نه بر حسب وظايف؛ سلسله مراتب ساده، مديريت گروهی؛ سنجش عملکرد بر اساس رضايت مشتری؛ اعطای پاداش ها بر اساس عملکرد گروهی؛ به حداکثر رساندن تماس ها با فروشندگان و مشتريان؛ اطلاعات، آموزش و بازآموزی کارکنان در همه سطوح.

در اوائل قرن بيست و يکم سيستم شبکه‌سازی و يا تلفيقی از سيستم شبکه و هرمی به شيوه سازماندهی شرکت ها تبديل می شود. اکنون مدل شبکه چند وجهی که در شرکت‌های کوچک و متوسط به کار می رود و مدل اعطای پروانه توليد ـ پيمانکاری فرعی تحت نظارت شرکت مادر در حال رواج است. شرکت های کوچک و متوسط غالبا تحت کنترل پيمانکاری فرعی يا سلطه مالی ـ تکنولوژيکی شرکت‌های بزرگ قرار دارند. با اين همه، اين شرکت ها غالبا در برقراری روابط شبکه‌ای با چند شرکت بزرگ يا ديگر شرکت های کوچک و متوسط، يافتن جای پای محکم در بازار و پيمان همکاری مشترک، ابتکار عمل را در دست دارند (نمونه کلاسيک نواحی صنعتی ايتاليا و شرکت‌های توليدی هنگ کنگ).

 

تاثيرات تکنولوژی اطلاعاتی برساختار سازمانی

تکنولوژی اطلاعاتی بر ساختار سازمانی اثرات شگرفی گذاشته است:

۱. کاهش ارتفاع هرم سازمان

تکنولوزی اطلاعاتی موجب شده است که بسياری از سازمان ها از سطوح متعدد سازمانی بکاهند.

۲. تمرکز يا عدم تمرکز بيشتر

کاربرد تکنولوژی اطلاعاتی می تواند موجب تمرکز يا عدم تمرکز مديريت در سازمان شود. مديرانی که می خواهند سيستم تصميم‌گيری خود را متمرکز نمايند، می توانند از اين تکنولوژی استفاده کنند تا اطلاعات بيشتری گرد آورند و تصميمات بيشتری بگيرند که اين اغلب مسئوليت بيشتری در پی خواهد داشت. از سوی ديگر مديرانی که بخواهند سيستم مديريت خود را نامتمرکز کنند ميتوانند با بکارگيری اين تکنولوژی، اطلاعات بيشتری را در اختيار کارکنان و اعضای سازمان قرار دهند و بر ميزان مشارکت آن ها در تصميم‌گيري ها و استقلال و خودمختاری آنان بيفزايند.

۳. ارتقاء سطح هماهنگی

يکی از بزرگترين دست‌آوردهای تکنولوژی اطلاعاتی اين است که مديران حتی زمانی که دفاتر يا فروشگاه ها در نقاط مختلف دنيا پراکنده‌اند می توانند با يکديگر ارتباط بيشتری برقرار کنند. سه روش حاصل از کاربرد اين تکنولوژی (يعنی سيستم پيام دهنده الکترونيکی، سيستم اطلاعاتی مديران اجرائی و تشکيل ميزگرد از راه دور) مديران را قادر ساخته است که تا با يکديگر ارتباط برقرار کنند و از فعاليت و نتايج کار يکديگر آگاه شوند. سيستم کانال های ارتباطی اين امکان را بوجود آورده که مديران بتوانند با استفاده از آن بصورت يک گروه در آيند و دارای رفتار يک گروه شوند.

 

جامعه شبکه ای

شبکه ها ماده بنيادينی هستند که سازمان های جديد از آنها ساخته می شوند يا در آينده ساخته خواهند شد. شبکه ها به دليل اتکای شان به قدرت اطلاع رسانی که در الگوی جديد تکنولوژی فراهم شده است قادر به تشکيل و گسترش در سراسر خيابان های اصلی و پس کوچه های اقتصاد جهانی، اداره کشورها و احزاب سياسی هستند.

به گفته مانوئل کاستلز "فناوری اطلاعاتی و مکانیزم پردازش اطلاعات و تولید دانش در این دنیای نو، پارادایم‌های قدیم سازماندهی را به زیر سئوال برده است و انسان ها در حال سازماندهی نوین جامعه و تشکل‌های خود منطبق با خصلت های فناوری اطلاعاتی هستند. روابط شبکه ای، و جوامع شبکه ای، پاسخ به نیازهای سازماندهی انسان ها در دهه نخستین قرن جدید است. خصلت اصلی این شبکه های نوین قابلیت اصلاح پذیری و تحول آنهاست. پردازش اطلاعات نو در درون این شبکه ها به گونه ای است که به دانش سازمانی منجر می شود و دانش نو فعالیت شبکه را بطور متداوم متحول می کند." و "اقتصاد متکی بر شبکه ها اقتصاد عصر اطلاعاتی است. ساختارهای کهن در سازمان دادن فعالیت اقتصادی انسان ها و جوامع در حال شکسته شدن هستند. در این دنیای نو، شبکه های نوین مانند واحدهای بهم پیوسته ای هستند که فعالیت‌های اقتصادی خود را از همان روز اول در مقیاس جهانی و در زمان واقعی سازمان می دهند. خصلت گلوبال اقتصاد نو از درون این شبکه ها بیرون می آید. شبکه های نوین امروزه در سراسر دنیا و با سرعت در حال شکل گیری هستند. ازطریق این شبکه ها، مراکزفراصنعتی، بازاراها و شهروندان زیر پوشش اقتصاد گلوبال در نقاط گوناگون جهان به یکدیگر متصل شده اند و این روزها شاهد کارکرد چرخه تولید و ایجاد سود در شبکه گلوبال هستیم." (همان منبع)

بررسی ساختارهای اجتماعی نوظهور در حوزه های مختلف فعاليت بشر، ما را به نتيجه‌ای فراگير رهنمون می سازد: به عنوان روندی تاريخی، کارکردها و فرآيندهای مسلط در عصر اطلاعات هر روز بيش از پيش پيرامون شبکه ها سازمان می‌يابند. شبکه ها ساختار اجتماعی جديد ما را تشکيل می دهند و گسترش منطق شبکه ای تغييرات چشمگيری در عمليات و نتايج فرآيندهای توليد، قدرت و فرهنگ ايجاد می کند. الگوی شبکه ای سازمان اجتماعی جديد نيست و نمونه های آن را می توان در سازماندهی برخی گروه های اجتماعی از جمله در سازماندهی روحانيت شيعه در ايران در قبل از انقلاب (بعد از انقلاب به جهت دخالت حکومت تغييراتی در ساختار آن به وجود آمده است) ديد. اما تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی، بنيان مادی گسترش فراگير شبکه را در سرتاسر ساختار اجتماعی فراهم می آورد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید