رفتن به محتوای اصلی

دین، از تونل وحشت تا راهرو مرگ

دین، از تونل وحشت تا راهرو مرگ
دین خداباوران،- و آئین بی خدایان

دین نوعی آگاهی اجتماعی مغشوش و خیالی است که می کوشد قانونمندی هستی جهان و واقعیات عینی را بشکل غیرعلمی توضیح دهد. آن نوعی جهان بینی ایده آلیستی و روش زندگی طبقاتی، و شکلی از آگاهی اجتماعی با خصوصیات جهان بینی است که پدیده ها و ظواهر طبیعی و اجتماعی را بشکل غیرواقعی منعکس میکند. سوسیالیست ها مدعی هستند که تشکیل و وجود دین در آغاز به دلیل ناتوانی انسان در مقابل نیروهای طبیعی، و بعدها به‌دلیل وضعیت اسف بار انسان در جامعه طبقاتی بوده.

دین همیشه در مقابل علم و شناخت علمی قرار داشته و مانند خرافات از یک منبع تغذیه می‌کند و خویشاوند ماهیتی آن‌ست. دین در جامعه طبقاتی از طریق حاکمان و روحانیون عظام به‌شکل نظری و سازمانی احساسات و اهداف انقلابی توده‌ها را فلج می‌کند. دین زمینه و منبع تغذیه خود را از طریق تحقیر و جهالت توده ای در جامعه طبقاتی تدارک می بیند. چپ ها مدعی هستند که در جوامع سوسیالیستی آینده از طریق ماتریالیسم دیالکتیکی-تاریخی، و جهان‌بینی علمی طبقه کارگر، دین به تدریج از بین خواهد رفت.

وجود حاکمان استثمارگر، سختی‌های طبیعی و مشکلات اجتماعی از جمله دلایل تشکیل و رشد عقاید دینی بوده. توضیح پدیده دین در تمام ادوار تاریخ فرهنگ بشری مهم‌ترین متفکران را به‌خود مشغول نمود. در یونان باستان ماتریالیست هایی مانند دموکریت، اپیکور، و لوکرس به نقد دین و اسطوره و خرافات پرداختند.

دین واژه ای‌ست لاتین که در طول تاریخ سیر اندیشه بشر به اشکال- عقیده، اعتراف، جهان بینی، روش زندگی، کیش پرستش، احترام، یقین پایدار، توجه یقینی، وعده مقدس، ارتباط و اتصال به منبع، آشتی روح با خدا، عبور مداوم، و بازگشت به اسلاف، ترجمه و غرض شده است. دین بشکل جهان‌بینی مذهبی می‌تواند یک سیستم کامل و بسته فکری ایمانی باشد. تاریخ دین به اندازه تاریخ فلسفه قدمت دارد. در طول تاریخ، علوم گوناگونی مانند فلسفه، فلسفه دین، الهیات، دین شناسی، جامعه شناسی دینی، روانشناسی دینی، و رشته فنومنولوژی، به مفهوم دین و پدیده آن پرداختند. غالب ادیان با احکام و شعارهای- قناعت، فروتنی، و صبر، خواهان سازش طبقاتی شده اند تا مانع اعتراضات اجتماعی شوند.

دین یعنی باور و عقیده فردی یا جمعی به یک وحی آسمانی یا نیرویی طبیعی. در زمینه عملی و نظری ممکن‌ است از دین در مقوله های- اخلاق، جهان‌بینی، و جادوگری نیز استفاده شود. دین، نوع دیگر واقعیت یا جنبه دیگر آن‌ست و یا رفتار جهانی انسان به‌شکل فردی یا اجتماعی، یا ارتباط با مقدسات را نشان می‌دهد. از نظر فلسفی خدا و مقدسات در دین به‌شکل مطلق یا ترانسندنس و متعالی مهم هستند. دین از نظر فلسفی میتواند- عقل‌گرایانه، ایده آلیستی، رئالیستی، انتقادی نئوکانتی، و پدیدارشناسانه فنومنولوژیک، باشد.


روز قیامت این "بی وجدان ها " در صحرای محشر، شبیه اردوگاههای آدمسوزی هیتلری است!

منتقدین دین، فلسفه و تئوری خود را با پرسش‌هایی مانند- ماهیت، منبع، محتوای حقیقت، و ارزش دین، مطرح می‌کنند. در مرکز هر دینی عقیده به نیروهای ماوراء طبیعی و ترانسندنس متعالی قرار دارد. واژه فارسی-عربی "دین"، ریشه سانسکریت دارد و به معنی "یقین پایدار" است. فرد دین مدار احساس وظیفه و وابستگی در مقابل مفاهیمی متعالی ترانسندنس مانند- خدا، خدایان، ارواح، نیروهای مرموز، و قوی ترین نیروها، می‌کنند. اشکال احترام و معامله و اطاعت انسان مذهبی در رابطه با مقدسات در طول تاریخ دین، به اشکال- عبادت، نذری، قربانی، دعا، شکر، شهادت، ترور، انتحار، و کیش شخصیت، بوده. دین ممکن‌ است به‌صورت- تک خدایی، چند خدایی، و بی خدایی، باشد. همیشه میان دین عوام، دین خواص، و آیات عظام ! اختلاف وجود داشته.

آته ایست ها بر این باورند که دین احساسی غریزی نیست بلکه محصول خیال‌پردازی ناشی از نادانی و هراس از پدیده‌ها و ظواهر طبیعی و بی عدالتی های اجتماعی است. مورخین تاریخ سیر اندیشه اشاره می‌کنند که در مرحله آگاهی گله وار انسان اولیه دین وجود نداشت بلکه آن در مراحل پیشرفته تر زندگی انسان های اولیه به‌وجود آمد و نه در مرحله زندگی متکی به شکار و گردآوری مواد غذایی انسان گله ای . جامعه انسانی در یک میلیون سال پیش به‌تدریج و به‌شکل ساده به‌وجود آمد. انسانهای نئاندرتال فاقد دین بودند، از ۴۰۰۰۰ سال پیش تصورات مذهبی، با اشاره به مراسم دفن مرده‌ها، بوجود آمد. باور به دین تک خدایی آخرین مرحله فلسفه عامیانه، فرهنگ اسطوره ای و عقاید ساده لوحانه در فرهنگ یونان باستان بود. در مرحله زوال جامعه اولیه، ایدئولوژی دینی نیز تغییر کرد. حال دین نه تنها ناتوانی انسان در مقابل طبیعت بلکه ناتوانی انسان در جامعه استثمارگر را نیز منعکس می‌کرد.

بت ها نیز محصول عقاید خرافاتی دینی در مقابل نیروهای طبیعی بودند. دین در جوامع فئودالی شرق و غرب اهمیت یک ایدئولوژی حاکم را داشت و ابزاری بود در دست فئودال‌ها و شاهان برای استثمار و سلطه که علم و فلسفه تفکر و فرهنگ را به زنجیر کشیده بودند. حتی جنبش‌های ضد فئودالی در غالب دوره‌ها زیر تاثیر دین و رهبران مذهبی بودند. هر ۳ دین اسلام، مسیحیت، و بودیسم، حاوی محتوای ماقبل تاریخی هستند، یعنی انباری از تصورات فرهنگ کهن و آرکائیک، ولی خصوصیت بارز این ۳ دین مقوله تک خدایی است که نهاد جامعه طبقاتی و سلطه فردی و استثمار توده‌ها توسط حاکمان دینی و سیاسی است. 

در مرحله زوال جامعه فئودالی انواع مسیحیت بورژوایی مانند پروتستانیسم لوتری و کالوینیسم معترض به‌وجود آمد. مسیحیت در قرن ۴ میلادی دین رسمی و حاکم در اروپا شد، پیش از آن هنوز باقیمانده‌های فرهنگ های باستان یونانی و بیزانس رومی حاکم بودند. پایه گذار فلسفه مسیحیت اوریگینس است که حدود سال ۲۳۰ بعد از میلاد می‌زیست. بودیسم به‌شکل دین در قرون ۶-۵ میلادی در هند به‌وجود آمد و مانند مسیحیت دینی جهانی سراسری شد و کوشید دین برهمن را کنار بزند. امروزه مرکز بودیسم کشور ژاپن است و نه کشور هند. در هند مجموعه‌ای دینی به‌نام هندوئیسم فعال است.

اسلام کوشید به شبیه سازی خلفا با خدا و تبلیغ چند همسری و تحقیر زنان مقدمات توسعه و اشاعه خود را آماده کند ولی در دوره فئودالیسم به دو شاخه سنی و شیعه تقسیم شد. بعدها فرقه‌های مختلف اسلامی کوشیدند آن‌را اصلاح و رفرم کنند. سوسیالیست‌های شرق و غرب پیش بینی می‌کردند که در نظام کمونیستی آینده از طریق روشنگری فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی-تاریخی دین به‌تدریج در جامعه از بین خواهد رفت.

دین در آغاز سازش و ابزاری بود در برابر نیروهای ناگوار طبیعی، اجتماعی، و مرموز ترانسندنس ماوراء طبیعت. جهانبینی های فرقه ای گاهی به‌شکل دین جانشینی و شبه دین در میان اقشاری از جامعه تبلیغ می‌شد یا اشاعه می یافت. توجیه دین گاهی با ادعای- نجات، رستاخیز، و رهایی است. ارتباط با خدا و خالق ممکن است از طریق عبادت یا مدیتاسیون تمرین های بدنی شرقی و شبه عارفانه باشد. دین همیشه به گونه‌ای با نیروهای عینی اعمال خیالی مانند عبادت، قربانی، کیش و مراسم مذهبی در ارتباط است.

مورخین فرهنگی اشاره می‌کنند که دین نقش مهمی در خلاقیت هنر، زبان، درام، رقص، موسیقی، و بیان واژه‌ها داشته گرچه در یهودیت و اسلام هنرهای تصویری نمایشی ممنوع بود. اسلام، مسیحیت، و یهودیت را ادیان پیامبری، و بودیسم را دینی عرفانی می‌نامند. رسم نوشیدن شراب در مسیحیت و چای سبز در بودیسم ریشه مذهبی تقدسی دارد. یهوه یا یاهو اسامی خدای ملی دین یهود است که در زبان آرامی عبری به معنی "کمک به‌خود" است.

هگل و شیلینگ مدعی بودند که مفهوم دین ریشه در تفکر انسان اولیه و در عصر اسطوره گرایی داشت. شلر می‌گفت دین نوعی شناخت غیرعلمی و ساده لوحانه عوام گرایانه است. الهیات طبیعی متکی به دین طبیعی بود نه متکی به متافیزیک. از زمان گالیله و کپرنیک بعضی از ستون‌های مسیحیت دچار لرزش شد، از جمله پیرامون تئوری جهان و کائنات و کره زمین. سر انجام آنان موجب شکست الهیات قرون وسطایی در اروپا شدند. مارکس می‌گفت ریشه دین در آشتی ناپذیری و آنتاگونیسم جامعه طبقاتی و در استثمار و فشار به توده‌ها توسط طبقه حاکم است که از دین ابزاری ایدئولوژیک برای تحقیر توده‌ها ساخته یا افیونی برای خواب و خماری. دین و کلیسا در طول تاریخ غالبا در خدمت دولت، طبقه استثمارگر، و روحانیون بودند. کریتیاس یونانی که خود برده داری جبار بود می‌گفت دین فریبی است جالب و دل انگیز. 

هابس مدعی بود که توده‌ها بر این باورند که سرنوشت شان در دست خالقی است که آنان را هدایت می‌کند. شعار مسیحیت پیرامون عشق به همنوع برای مغشوش نمودن مرزهای استثمارگر و استثمارشده و آشتی طبقاتی است. مارکس و انگلس غیر از فویرباخ، نقش ماتریالیست‌های انگلیسی و فرانسوی در تزلزل دین مسیحیت را نباید فراموش کرد. فویرباخ آلمانی که نقشی مهم در روشنگری ادیان در پیش از مارکس داشت، می‌گفت انسان در عبادت و بندگی خود، ماهیت انسانی  خود را قدر می‌داند تا دچار از خودبیگانگی میان انسان و خدا نشود. کانت در سال ۱۷۹۳ میلادی کتاب " دین در چهارچوب مرزهای خرد محض" را نوشت که توجیهی فلسفی اخلاقی از دین است. او دین و الهیات را به‌شکل ایزار شناخت امور الهی می‌دانست و می‌گفت دین در مقابل بی اخلاقی و بی قانونی می‌تواند یک متحد قوی انسان فلک زده باشد.

دیدگاه‌ها

سعید

دین نشاندهنده میزان گستره مغزدرنبودشناخت علمی جهان خارج ازانسان است.هرچه شناخت علمی جلوبیایددین عقب مینشیند.اکثرانسانهای دینی درصورت مریض شدن دواودکتررابه راه حل های دینی ترجیح میدهند.دین درعصرکنونی برای عوام ساده ترین جواب برای سئولاتشان راجع به دنیااست.تمام آیات عظام بااولین مریضی به مجهزترین بیمارستانهامیروند،پس دراعتقادخودشان کافرند.اماخوب بلدنداین اعتقادراتبدیل به قدرت وپول کنند.ولی درتوده مردم همان جواب های زندگی چیست وچه هدفی داردراباساده ترین خیالات جواب میدهند.هرچه علم وتکنولوژی درجامعه ای پیشترفته ترباشداعتقاددینی سست تراست.بی خودنیودکه دراتحادجماهیرشوروی سابق کلیسا جمع نشدچون ضریب علم وتکنولوژی درزندگی توده مردم حتی ازجوامع سرمایه داری بسیارناچیزتربود.هم میشودزندگی باخوردوخوراک وپوشاک مناسب برای عموم مردم درست کردبامینیمم رسوخ علم وتکنولوژی مانندجماهیرشوروی سابق هم میتوان یک جامعه کاملامتمدن وباعلم آشناداشت مانندبعضی ازکشورهای اروپایی .درآن یکی دین پابرجاترازاین یکی است.

چ., 18.05.2022 - 19:26 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید