رفتن به محتوای اصلی

مصطفی مدنی درباره فلسطین و اسرائیل و حماس

مصطفی مدنی درباره فلسطین و اسرائیل و حماس

۱- تا قبل از دیدن این مطلب اصلا حدس نمی‌زدم که مصطفی مدنی درباره فلسطین و اسرائیل و حماس اینقدر راستگرایانه صحبت کند. از خواندن این جملات زیر عکس مصطفی مدنی تعجب کردم: «اقدام حماس ، قند در دل نتان‌یاهو آب کرده است… برافروختن مشعل این جنگ.. محصول حماقت و اندیشه‌های فوق ارتجاعی این جیره خوار رژیم اسلامی» بوده است. 

علیرغم این حرف ها هم‌چنان فکر می کنم بنیان های فکری او آن نیست که از این جملات بر می‌آید. فکر می کنم او مسئولیت اصلی فاجعه ای که در فلسطین رخ می دهد را بر عهده دولت دست راستی اسرائیل می گذارد و نه به عهده حماس. 

آن مصطفی مدنی که ما می شناسیم قضاوت منصفانه همیشه یکی از ویژگی های بارز او بود. این را همه ما از دوران های قدیم به یاد داریم. بخصوص در مقطع انشعاب ها. این که چرا مصطفی چنین قضاوتی عرضه کرده بر من روشن نیست. اما مطمئنم که این نگاه گذراست. شاید یک دلیل آن ناشی از دلبستگی ما به نام فدایی و تعذب از دیدن نام ۱۹ بهمن و ۷ اکتبر در کنار هم بوده باشد. دلیل دیگر شاید تنفر از استبداد دینی و هم‌خونی آن با اخوان المسلمین باشد. به هر حال متاسف شدم از این که این دلبستگی ها و تنفرها ذهن ما را از قضاوت منصفانه در جنگ اسرائیل علیه غزه محروم کند. 

لذا هرگاه ذهن ما از چنبره این گونه دلایل رها شود بسیار بعید است قضاوت من و مصطفی مدنی عزیز در طرفین درگیر در جنگ غزه همان باشد که در این نوشته آمده. قبول ندارم که مصطفی با مضامین مندرج در مقاله «جنگ غزه و نقش محوری آتش بس» اختلاف بنیادین دارد، حتی اگر هنوز آن را نخوانده باشد.  

۲- مصطفی می گوید بارها از من شنیده که گفته ام اگر زنده یاد بیژن بود از خط مشی من پیروی می کرد. این تحریف را هم از او انتظار نداشتم. از او ندیده بودم که برای پیشبرد حرف خودش حرف های دوست یا حتی دشمن را بچرخاند. من در برخی از سالگردهای قتل بیژن و همرزمان نوشته ام یا گفته ام که این پرسش مرا رها نمی کند که اگر بیژن در مباحثات بعد از انقلاب بین اقلیت و اکثریت بود در کدام سو می ایستاد؟ با اقلیت؟ یا با اکثریت؟ من این پرسش همیشگی ذهن خود را با بسیاری از رفقایم در میان گذاشته ام. اما هیچ گاه به آن جواب نداده ام. شاید مصطفی مدنی هم یکی از یارانی بوده که من این پرسش را با او در میان گذاشته ام. انتظار دارم که مصطفی عزیز حرف خود را تدقیق کند. 

۳- فکر می کنم اگر مصطفی بحث من در اطاق سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در کلاب هاوس سازمان، که روز ۱۸ نوامبر برگزار شد، را شنیده بود، مطلب مندرج در به پیش را طور دیگری می نوشت. مقایسه جنبش حماس با جنبش فدایی موضوع بحث من نبود. از ایشان خواهش می کنم که اول تمام بحث آن جلسه را گوش کند و اگر فرصت داشت و مایل بود با هم درباره آن بحث کنیم. من نه در جلسه ۱۸ نوامبر کلاب هاوس با مهدی فتاپور - و نه در مصاحبه با محمود فرجامی در شبچراغون - من حماس را با چریک های فدایی نه مقایسه کرده ام و نه مشابه دیده ام. من تشابهات و تفاوت های عمده میان تاثیرات اجتماعی و سیاسی ۱۹ بهمن و ۷ اکتبر را توضیح داده ام. موضوع بحث من این است که تلاش برای «شکستن دو مطلق»‌، که زنده یاد امیر پرویز پویان آن را تئوریزه کرده است، در شکل دهی هر دو رویداد نقشی تعیین کننده داشته است. اگر مصطفی گرامی، یا هر عزیز دیگری، با این جمع بندی من مخالف باشد، به جاست همین جمع بندی را نقد کند. نه این که تصور کند فرخ ماهیت فدائیان و اخوانی ها یکی انگاشته شده و از آن برافروخته شود. 

بهزاد کریمی در جایی از مقاله ای که امروز در اخبار روز انتشار یافته به همین موضوع شکستن دو مطلق پرداخته و تحلیل کرده است که ۷ اکتبر اشتباه فاحش حماس بود زیرا توازن قدرت را باز هم بیشتر به زیان مردم فلسطین بر هم زد. در این جا اختلاف من و ایشان در ارزیابی از تناسب قواست. بهزاد البته در مورد تاثیر 19 بهمن بر تناسب قوا و شکستن دو مطلق اظهار نظری نکرده و اگر می کرد به فهم شفاف تر نظرش کمک کرده بود. از فحوای کلام بهزاد و مصطفی بر می آید که گویا 7 اکتبر قند را در دهان نتانیاهو آب کرده و به او اجازه داده موقعیت خود را تحکیم و تناسب قدرت را به سود اسرائیل به زیان فلسطین بر هم بزند. به نظر من این ارزیابی اشتباه است. مبسوط دلایل من برای شکسته شدن «دو مطلق» در مقاله 7 نوامبر و در جلسه کلاب هاوس تشریح شده اند. 

۴ - مصطفی مدنی می گوید روز ۱۵ شهریور ۵۱ بین فدائیان و مجاهدین صحبت شده که کشته شدن ورزشکاران اسرائیلی به دست چریک های ساف را جشن بگیرند و زنده یاد بیژن جزنی به مصطفی گفته کشتن چند ورزشکار اسرائیلی که جشن گرفتن ندارد. گرچه حدسم این است که تاریخ‌ها دقیق نیست و به احتمال زیاد بیژن در آن تاریخ هنوز در قزل قلعه بوده است، اما حرف بیژن قاعدتا باید همین باشد. کمتر کسی در میان فدائیان بود که ترور آدم های غیر حکومتی را تائید کند. حتی ترور فاتح هم مورد تائید بسیاری از ما نبود. در همان سخنرانی من در کلاب هاوس هم مکرر تاکید میکنم که ما فدائیان اعتقادی به تولید رعب در میان مردم نداشتیم و کشتن شهروندان عادی هیچ گاه جزو اهداف ما نبوده و این یک تفاوت بارز میان ۷ اکتبر و ۱۹ بهمن است.  

توجه کنیم که جنبش چریکی در آن روزها هنوز در فاز «تبلیغ مسلحانه» بود و از آن فاز هم جلوتر نرفت. آرزو این بود که «مبارزه مسلحانه توده ای شود». بله. آرزو، تلاش، و اعتقاد ما این بود که راه سرنگونی استبداد جنگ مسلحانه است. اما در هیچ جنگی نیست که غیرنظامیان آماج قرار نگیرند و جنایت جنگی رخ ندهد. از ۷ اکتبر بین اسرائیل و غزه یک جنگ تمام عیار جریان دارد. در این جنگ هر دو طرف مرتکب جنایت جنگی شده اند. منتها جنایات یک طرف صد برابر طرف دیگر است، متنها یک اشغالگر و مهاجم است و پشتش به حمایت بی‌دریغ ابرقدرت امریکا گرم است و طرف دیگر چند میلیون آواره اند که در یک زندان رو باز اسیرند و زیر ستم و تحقیر و عذاب مستمر. هم‌طراز کردن حماس و نتانیاهو ستمکاری محض است. جنس مرزبندی ما با این دو هرگز از یک جنس نیست. چپ در جنگ اسرائیل و غزه بیطرف نیست.   

* * * 

مصطفی مدنی و بهزاد کریمی و فرخ نگهدار در مورد تفاوت ماهوی میان اخوان المسلمین و چریک‌های فدایی اختلاف نظر ندارند. همان‌طور که بهزاد و مصطفی نوشته اند، ما به بنیانگذاران جنبش فدایی هم تعلق خاطر داریم و هم احترام بسیار. ما هر سه حماس را نسخه سُنّی فدائیان اسلام و موتلفه می شناسیم و با ماهیت تاریخی، نظری و سیاسی آن را با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم. اختلاف نظر بین ما بر سر تفاوت های ماهوی میان حماس و فدایی نیست. اختلاف بر سر این است که آیا ۷ اکتبر یک نقطه چرخش حیاتی در مبارزه فلسطین علیه اشغالگران هست یا نیست؟ آیا ۷ اکتبر به تبختر و هیمنه حکومت اسرائیل در ذهن مردم فلسطین، و ملل عرب ضرب زده یا رعب از اشغالگران را افزایش داده است؟ آیا ۷ اکتبر در عرصه بین المللی توازن قدرت را از نو به نفع آرمان فلسطین (داشتن حق تعیین سرنوشت) مساعد تر ساخته یا نامساعدتر؟ مصطفی مدنی عزیز اگر با نظر من مخالفت است، خوب است مثل بهزاد کریمی بنویسد: ۷ اکتبر اشتباه بود و به زیان فلسطین تمام شد و نتانیاهو را تقویت کرد. 

مدعی نیستم که تمام جهات نظری و سیاسی که در نوشته های یاد شده مندرج است را همان‌گونه خوانده ام که خود این عزیزان می خوانند.  اما اگر قرائتی نادرست از نقطه نظرهای ایشان در این نوشته وجود داشته باشد، این فرصت هست که آن را در یک گفتگوی رو در رو تصحیح کنم. 

فرخ نگهدار - لندن - ۹ دسامبر ۲۰۲۳

دیدگاه‌ها

حمید فرخنده

سلام، در کامنتی که زیر این مطلب گذاشتم از موافقت خود با این گفته محمود تجلی‌مهر نوشتم که «در قرن بیست و یکم کسی که برای کشتار غیرنظامیان بی دفاع و زن و کودک توجیه و توضیح دارد، هم انسان بی‌اخلاقی است و هم.…». بدین وسیله می‌خواهم این توضیح ضروری را اضافه کنم که منظور من این نیست که فردی که موضع غیراخلاقی در جنگ حماس- اسرائیل دارد لزوما انسان بی‌اخلاقی در همه زمینه‌ها و موارد هست. 
با تشکر، حمید فرخنده 

ی., 31.12.2023 - 09:48 پیوند ثابت
بهزاد کریمی

سلام دوباره فرخ. بحث دارد دور می خورد. شما حتی یک سطر از صدها نوشته ی من و از جمله نوشتارها و گفتارهای اخیرم پیرامون جنگ غزه نمی توانید بیاورید که در آن، عدم مقاومت را تئوریزه کرده باشم و برعکس همه آشنا هستند که روحیه و نگاه من همواره ایستادگی و مبارزه است در برابر زور و تبعیض. اما شش دهه در سیاست بودن این را هم باید به ما آموخته باشد که بعد از تاکید بر اصل مقاومت و  ایستادگی، نوع مقاومت هم مطرح است. اگر تو هم این را بپذیری، در این صورت بحث می رود سر ارزیابی از نتایج دو ماه و اندی جنگ. اگر عمل حماس منجر به انفراد دارودسته ی نتانیاهو بشود و گشایشی برای حقوق فلسطینی ها پدید آید، آنگاه دستکم از اندوه عظیم فاجعه ای که بر مردم فلسطین در نوار غزه آمده است کمی کاسته خواهد شد چون خون ده ها هزار و معلولیت هزاران انسان و اینهمه ویرانی، بهرحال ثمره ای هم داشته است، اما اگر این نباشد حالا نمیگویم تایید، بلکه به سکوت از کنار آن گذشتن و محکوم نکردن، نامش اگر بد سیاستی نباشد عین بی سیاستی است. تو اصل مقاومت با نحوه مقاومت را در هم می ریزی و بدآموزی هم درست همین است. 
نکته ی دوم هم که آورده اید ادامه ی همین است و مکث روی آن فقط تکرار خواهد بود. آنچه اما از آن نباید گذشت و در رابطه با آن سری هم به کردستان  زده ای، اینست که مقاومت و ایستادگی در نگاه تو فقط و فقط با اشغال و اشغالگری مشروط می شود که این از هر چیز دیگری بیشتر بدآموزی است. شما احزاب کردی را در برابر سرکوبگری سیتماتیک جمهوری اسلامی مجاز به مسلح بودن نمی دانید ولی من به خود اجازه نمی دهم که همچون جمهوری اسلامی حکم بر غیر مجاز بودن تسلیح انها بدهم. تنها از موضع سیاست ورزی به احزاب کردی می گویم که مبارزه مسلحانه به زیان است و تاکید بر مبارزه سیاسی مدنی باشد موثر تر است. مجاز نشمردن و مصلحت ندانستن دو چیز است! 

ش., 16.12.2023 - 23:16 پیوند ثابت
فرخ نگهدار

سلام مجدد بر بهزاد عزیز.
در نوشته آخر تو، همانگونه که خودت هم اشاره کرده‌ای، یک اختلاف جدی و بنیادین بین ما باقی است.
تو اقدام ۷ اکتبر حماس را، نه فقط به لحاظ عدم امتناع از تعرض به غیرنظامیان، بلکه به لحاظ سیاسی و راهبردی، هم آن را غیر مسئولانه، بیخردانه می‌شناسی و محکوم می‌کنی. قبلاً هم نوشته بودی که عمل حماس نه تنها توازن قدرت میان اسرائیل و فلسطین را به زیان فلسطین و به سود راست افراطی در اسرائیل تغییر داده، بلکه به قیمت جان نزدیک به ۲۰۰۰۰ فلسطینی تمام شده.
من با این نگرش همدلی و همراهی ندارم. 
در نگاه تو حق دفاع ملت ها  از سرزمین خود و مقاومت در برابر تجاوز و اشغالگری، زیر سوال میرود و محکوم شناخته می‌شود. 
شما به احزاب کرد ایرانی نگاه کن. آنها از آنجا که معتقدند خود یک ملت جداگانه هستند، به خود حق می‌دهند که مسلح باشند، نیروی مسلح داشته باشند، و از خود در مقابل «دشمن»، دفاع کنند. من، اگر پیش‌فرض‌های احزاب کرد ایرانی را قبول داشتم، حتما به آنها حق می‌دادم در برابر «اشغالگری و تجاوز» از خود مسلحانه دفاع کنند. 
اگر دولت اسرائیل حق شهروندی فلسطینی ها را می‌پذیرفت و دعوا بر سر تبعیض قومی میان افراد یک ملت بود، من حتما توسل به تشکیل نیروی مسلح توسط حماس، و دست زدن به عملیات نظامی، از همان زاویه‌ای که مورد بحث تو است، را محکوم و زیانبار می‌شناختم.
یک تاکید دیگر هم در تحلیلی که ارائه کردید به چشم می‌خورد که اشتباه، حتی آزار دهنده و توام با بدآموزی است. 
ما نباید به ملل قربانی تجاوز و اشغالگری سرکوفت بزنیم که دفاع شما از سرزمین و ملت خود، چون خشم اشغالگران را شعله‌ور می‌کند آنها بیرحمانه تر می‌کشند،  اشتباه است و ما آن را محکوم می‌کنیم. 
ما باید همواره توضیح‌گر این واقعیت باشیم که تا زمانی که اشغالگری و تجاوز هست، دفاع و مقاومت و اعتراض هم به همه اشکال ممکن وجود خواهد داشت، چه حماس باشد یا نباشد. مرزبندی محکم ما با به هیچ وجه نباید راه باز کند که ما حق دفاع مسلحانه ملت‌ها از سرزمین خود را زیر پوشش قهار بودن دشمن، زیر علامت سوال ببریم. 
من مطمئنم که بهزاد کریمی هرگاه کشورش مورد تهاجم نظامی قرار گیرد، به هیچ وجه نیروهای مسلح کشور را به خاطر دفاع از میهن مورد سرزنش قرار نخواهد داد.

ش., 16.12.2023 - 20:24 پیوند ثابت
حمید فرخنده

محمود تجلی‌مهر زیر نقد مصطفی مدنی کامنتی گذاشته است که دارای یک نکته کلیدی است. از آنجائیکه من نیز با محمود آقای تجلی‌مهر در این نکته مهم هم‌نظر هستم، گفته ایشان را در اینجا می‌آورم: « در قرن بیست و یکم کسی که برای کشتار غیرنظامیان بی دفاع و زن و کودک توجیه و توضیح دارد، هم انسان بی‌اخلاقی است و هم در شرایط مشابه احیانا پتانسیل انجام چنین جنایاتی را دارد.»
بر اساس همین دیدگاهی که عملا مرزی برای محکوم کردن اخلاقی یک حرکت ناقض حقوق بشر قائل نیست، بسیاری از رفتارهای ضد حقوق بشری حکومت ایران طی این سال‌ها و حتی کشتار رفقای سیاسی خود را نهایتا به امپریالیسم ربط داده‌اند. بدون اینکه گریبان دیکتاتوری مذهبی خودی گرفته شود، نهایتا با «پیدا کردن مقصر اصلی» گریبان امپریالیسم را گرفته‌اند. حال نیز حتی در دو روزی که قرار است بویی از اخلاق بیاید، «مقصر اصلی» اسرائیل هست. این نوع استدلال یعنی سوراخ بودن ته ظرف اخلاقی صاحب چنین نظری، یعنی ترمز بریدگی در سیاست و بر سر نعش اخلاق نشاندن آن.

ش., 16.12.2023 - 20:11 پیوند ثابت
Behzad Karimi

سلام فرخ. پس مبتنی بر آخرین نوشته‌ات : 1) نه فقط با حماس مرزبندی بنیادین داری، بلکه طرز فکر آن را صلح جویانه نمی‌دانی و استراتژی اش را افراطی می شناسی؛ 2) هرگونه کشتار عامدانه غیرنظامیان اسرائیلی در 7 اکتبر توسط حماس را محکوم می کنی؛ 3) اسرائیل را اما از همان 7 اکتبر بخاطر تاریخ زور و جنایت آن محکوم می‌شناسی و بخاطر جنایات دوچندان‌اش در این دو ماه و اندی بطور مضاعف.
در این مینیاتوری که ارایه می‌دهی، مولفه‌ها و عناصر درست هستند و هم نظریم. اما تو جدول را طوری می‌چینی تا به این برسی که: مبارزه‌ فقط علیه اسرائیل نتانیاهو درست است نه جریان حماس که سرزمین‌اش تحت اشغال اسرائیل قرار دارد، چرا که موضوع محوری اشغالگری است و اشغالگر هم همانا تل‌آویو.
اما توجه داری که وقتی تمام وزن بر اشغالگری باشد و چشم بر سیاست طرف تحت اشغال بسته بماند، این نتیجه‌گیری که «مبارزه فقط با اسرائیل» چندان هم نیازمند آن مقدمات نخواهد بود و نتیجه‌ی منطقی هم چه بر زبان آید و چه نیاید چیزی نخواهد بود مگر حقانیت حماس از جمله در اقدام 7 اکتبر آن علیه اشغالگران؟
من تردید ندارم که تو با حماس در مرزبندی هستی، در این بحث اما موضوع مشخص از همان اول برخورد با سیاست 7 اکتبر حماس بود . تو در 7 اکتبر تا پای محکوم کردن آن پیش می‌یایی، ولی تا اسرائیل زهرش را به دستآویز  سفاهت ماجراجویانه حماس بر جان نزدیک به بیست هزار انسان بی پناه و بی سلاح می‌ریزد، همان بلاهت جنایتکارانه را زیر فرش می سرانی. مگر می شود امتداد یک اقدام را در متن پیامدهایش بیکباره از منشاء آن جدا کرد، ولو که عاملیت قشقرق با دیگری باشد؟!
این را نیز بگویم که اگر در هیچ قطعنامه‌ برای درخواست آتش بس و قطع فوری جنگ، اثری از محکومیت عمل حماس نیست، محکومیتی هم علیه جنایات اسرائیل نیست! مطالبه در آنها همانا قطع جنگ است گرچه مخاطب اصلی‌اش بی نام بردن  اسرائیل در حال پرواز با جت های جنگی و سوار بر تانک باشد! این دلیل محکمی نیست. 
با اینهمه آخرین کامنت تو روشنگرانه‌تر از بقیه بود، گرچه بحث تا رسیدن به فرجام که از نظر من محکوم دانستن سیاست 7 اکتبر حماس است فاصله‌ها دارد. بقیه را به زمان موکول کنیم.           
    
 

جمعه, 15.12.2023 - 23:56 پیوند ثابت
فرخ نگهدار

بهزاد عزیز سلام دوباره. از ادامه بحث خوشحالم. اگر مقاله 7 نوامبر من مندرج در اخبار روز را خوانده باشی، مرزبندی مرا با طرز فکر حماس حتما دیده ای. در دور قبل هم نوشتم که من و تو و مصطفی مدنی با جریان حماس، یعنی اخوان المسلمین، نه فقط مرزبندی بنیادین داریم، بلکه استراتژی آن را هم افراطی می شناسیم و مطمئن هستیم که طرز فکر آنها صلح جویانه نیست. من در آن مقاله آنها را جزء نیروهای محور مقاومت و افراطی ارزیابی کرده ام. هر کس مقاله را بخواند به روشنی متوجه خواهد شد که نگاه و سیاست هایی که من آن را با عنوان «چپ میانه» یا «چپ معتدل» معرفی کرده ام، تار و پود و بافت ذهن مرا تشکیل می دهند. 
در این جا هم بار دیگر تصریح می کنم که از لحاظ راهبردی، و تا وقتی که اشغال مساله مرکزی است، نیروهایی که برای مبارزه مسلحانه نقش محوری قائل هستند و به دیپلماسی و به صلح و همزیستی با اسرائیل بهایی نمی دهند، جزء ارتجاع و دشمن محسوب نمی شوند. شما نباید حماس را با نتانیاهو در یک ترازو بگذاری و یک خصلت برای هر دو در نظر بگیری. حتی اگر یکی را خیلی دشمن بشناسی و دیگری را کمتر. ما نباید مبارزه علیه هر دو را، تا وقتی اشغال ادامه دارد، ترویج کنیم. ما با یک طرف مرزبندی داریم. اما علیه دیگری مبارزه می کنیم. 
توصیه می کنم در این ارتباط طرح استراتژی و تاکتیکی که مصطفی برغوثی توصیه می کند را به دقت مطالعه کنیم. دیدگاه های او، بهتر از هر کس دیگری به نیروهای چپ و ترقی خواه در کشورهای مختلف می تواند کمک کند سیاست های خود پیرامون بحران جاری را تنظیم کنند. 
در پایان هم اشاره کنم که اگر شما از من جواب روشن و یک کلمه ای بخواهی که بگویم حمله 7 اکتبر حماس را محکوم می کنم یا نمی کنم؟ به شما به صراحت پاسخ می دهم که من فقط در اولین واکنش خود، یعنی در همان حوالی روز هفتم یا هشتم اکتبر، درست می دانم که نیروهای ترقی خواه ایرانی اعلام کنند که از کشته شدن غیرنظامیان در حمله حماس به اسرائیل متاسفیم و هرگونه کشتار عامدانه غیرنظامیان را محکوم می کنیم. 
در عین حال ما باید متوجه باشیم که:
- اولا در همان موضع گیری اولیه هم حتما باید امتناع اسرائیل از تن دادن به مذاکرات صلح، و دشمنی با تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی را نه تنها محکوم کنیم بلکه این سیاست را مسبب اصلی ادامه جنگ و کشتار غیرنظامیان در هر دو طرف معرفی کنیم. 
- ثانیا دقت کنیم که از بعد از آغاز بمباران های بی هدف اسرائیل و کشتارهای هولناک غیرنظامیان، هرگونه تاکید بر محکومیت حماس در اعلام موضع سیاسی، تاکیدی اغتشاش آفرین و همزبانی با حامیان اسرائیل است. بیهوده نیست که در 2 ماهه اخیر جز امریکا و اسرائیل هیچ کشوری حاضر نشده بند مربوط به محکومیت اقدام حماس در 7 اکتبر را در قطعنامه های مجمع عمومی یا شورای امنیت بگنجاند. 
بهزاد عزیز
فکر کنم با این توضیح به پرسش شما پاسخ روشن داده شده است. با این حال اگر باز هم ابهامی یا نقصی در این نوشته مشاهده می کنی، پس از تذکر تو با دقت سعی خواهم کرد که آنها را مرتفع کنم. 
 

جمعه, 15.12.2023 - 00:36 پیوند ثابت
Behzad Karimi

فرخ گرامی با سلام. تایید می کنم که در سیاست کردن «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد»؛ این اما و نیز البته فقط و فقط موخر بر مضمون سیاست.  اگر نکته‌ی شما فقط معطوف به زمان بیان موضوع باشد جای امید خواهد بود که احتمالاً نمی خواهید اختلاف را در محتوی بدانید. اما قبول بکنید که هنوز هم مضموناً روشن نکرده‌اید که آیا در محتوی تفاهم داریم یا نه؟ آرزوی نیک خواهانه‌ی من البته همین است که شما با حماس - همانگونه که با نتانیاهو - چه در ماهیت و چه در نوع سیاست کردن آن مرزبندی کنید تا بحث ما صرفاً بر این متمرکز شود که آیا برخورد با حماس در کنار برخورد بیشتر با اسرائیل وقتش بوده یا نه؟ من اما علیرغم همچنان عدم تعیین تکلیف صریح شما با مضمون، موافقم که بر همین تمرکز بورزیم که موضع متخذه‌ی من در این رابطه وقتش بوده یا نه؟
اما ابتدا با دو تذکر: 1) شما که ژورنالیسم را خوب می‌شناسید، منطقا باید در می‌یافتید که تیتر انتخابی من در وهله‌ی نخست تاکید بر «آتش بس» دارد! آنگاه و در ادامه و همزمان مرزبندی با هم نتانیاهو و هم حماس، که متاسفانه شما آن را به خطا چنین آدرس داده‌اید که گویا من فقط حماس را تیتر کرده‌ام ولی نتانیاهو را برده‌ام توی متن! توصیه می‌کنم تیتر را دوباره ببینید! شما به ظرافت سیاسی من در گزینش تیتر و تشریح آن در متن، کم التفاطی نشان داده‌اید. همه‌ی حرف من چه در تیتر و چه در متن بر سر اینست که لازم است بر بستر سیاست کردن آکتوئل مقتضی لحظه که همانا قطع بی درنگ کشتار در غزه است، فاصله و بیشتر از آن تقابل خود  با دولت وقت هم بنیادگرا و هم متجاوز اسرائیل و هم حماس بنیادگرا و ماجراجو را خاطر نشان کنیم. 2) مفید است بدانید که در رابطه با موضع حزب در مقطع درخواست تحریم سپاه به عنوان نهاد تروریستی، توصیه‌ی من ضمن موافقت کامل با سیاست حزب دایر بر تروریست دانستن سپاه، این بود که تیتر اعلامیه‌ با چنین درخواستی مزین نشود و این نیز دقیقاً بخاطر مرزبندی ما با نیروهایی که تحریم سپاه را دستاویز حمله به ایران می‌خواهند. به دیگر سخن، چهره‌ی ما همچنان نه به سپاه و نه به جنگ با بهانه‌ی سپاه بماند! این را می توانید از رفقا بپرسید.
و اما حالا که می‌خواهید سخن بر سر «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد» متمرکز شود، لازم می دانم گریزی به تاریخ بزنم تا بعد آن بر چرایی مرزبندی در همین لحظه با هر دو سوی فاجعه‌ی غزه بمانیم.
ما فداییان خلق تنها نیروی متشکل مطرح در سپهر سیاسی کشور بودیم که در آستانه‌ی ماه بهمن پیروزی انقلاب 1357، در اعتراض و هشدار نسبت به وحشیگری حزب الله به فریاد برآمدیم و در نامه به خمینی نوشتیم: این ره که پیش رود به فلان‌ستان خواهد رسید! بگذریم و نگذریم که این هشدار درست دریغا در زرورق ستایش از خمینی ضد امپریالیست پیچانده شد و با سوار شدن بر توسن این خیال که با چنین شگرد سیاسی رهبری اسلامی در برابر کف بر دهن های بدنه‌اش قرار گیرد! حال آنکه آن بدنه تمایلات رهبری را میدانی می‌کرد و تمایلاتی که پس از کسب قدرت نهادینه و سیستماتیک شد! آن نامه البته با همه اشکالاتش به لحاظ جسارت و کیاست سیاسی انصافاً رویکردی درخشان بود و کاش دیگران هم به همین سیاق رفتار می‌کردند بلکه در برابر موج سهمگین بنیادگرایی رو به ارتفاع حداقل ثقلی در صحنه شکل می‌گرفت. اما چنین صدایی با برخورداری از مبنایی مستحکم، می بایست در مختصات خرداد 42 و با این صدا سر داده می‌شد: اصلاحات آری، دیکتاتوری و کاپیتولاسیون و حضور مستشاران خارجی نه! این اگر در زمان خود مطرح می‌شد و موکد هم می‌ماند، ما همچون مایی علیه شاه و در مرزبندی با خمینی واپسگرا چهره می‌کردیم. در ان صورت مرز ما با خمینی در بعد انقلاب منطقاً نباید دچار کدری آن سان مهلک می‌شد که شد! بله هر چیز را باید در زمان خود مطرح کرد.
در اینجا نیز آتش بس غزه را لازم است بر بستر سیاست نه نتانیاهو و نه حماس پیش برد تامیداندار صحنه پسا جنگ نیروهای اهل تعامل دو طرف  شوند. من نمی دانم شما که در سیاست کردن نسبت به جمهوری اسلامی مدام از اهل اعتدال و میانه روی سخن می‌گویید و از هیچ کوششی هم برای رو‌آمدن آنها باز نمی ایستید، چرا در اینجا به همان رویه عمل نمی‌کنید؟ من آتش بس جنگ غزه را می‌خواهم ولی آن را همچنین در راستای انفراد و انزوای نتانیاهو و حماس می‌خواهم. زیرا سیاستی که نتواند لحظه را با چشم انداز گره بزند، ناگزیر از خدمت به یکی از دو طرف اصلی جدال است و در مورد شما شاید حماس! 
شما می گویید که اخلاق چپ مقدمتاً تاکید بر مقاومت در برابر زور و ستم دارد. من که همواره همین را گفته‌ام و اصرار زیادی هم بر مقاومت فلسطین در برابر زورگویی اسرائیل دارم. اما نه قایل به اینهمانی بین حماس و فلسطین هستم و نه مقاومت را الزاماً در سیاست نوع 7 اکتبری می‌دانم.
سخن آخر اینکه کمتر کسی به اندازه‌ی شما بر «اصل طلایی» توازن قوا در سیاست تاکید داشته و تا بدانجا که رعایت تعادل قوا در برابر جمهوری اسلامی را تا حد تمکین به رفتارهایی از آن به اجرا هم گذاشته‌اید، اما نمی‌دانم چرا تا به غزه می‌رسید این اصل تحت الشعاع «حماسه حماس» قرار می‌گیرد؟
من اما بعد شرح و تفصیل چندباره‌‌ات باز همچنان منتظر تصریح تو هستم: اقدام 7 اکتبر حماس را تایید می‌کنی یا خیر؟ لطفاً فقط در یک کلمه: آری یا نه؟
زنده باشی فرخ.                  

چ., 13.12.2023 - 20:40 پیوند ثابت
جواد

اگرهدف از این مقاله ها این باشدکه بشر با استفاده ازعقل خودو واقعیت های علمی زمانه خودش چگونه توانست به ماهیت انسان بودن خودش و شناخت طبیعت برسد، بسیار هم خوب. ولی چنانچه بخواهددرهمان حوزه ذهن درجا بزند به اسم فلسفه، نتیجه اش این میشود که ازدرک و شناخت حماس هم عاجز میماند و حماس میشود قهرمان دوره خودش. اگر چپ نتواند از حیطه متافیزیک بیرون بیایدچه به اسم مارکسیست لننیست چه به اسم هوش مصنوعی و یا هرنوع دیگر از خودبیگانگی، در آنصورت حتا نمیتواند سرمایه داری رابفهمد، مبارزه با آن پیشکشش. جنگ اسراییل و فلسطین همان واقعیتی است که چپ محصور در متافیزیک ازتحلیل آن عاجزاست. نهایت اعلامیه ای میدهد علیه اسراییل ومحکوم کردن آن وحمایت ازفلسطین . اما چگونه این گره را بگشایدچون درهمان متافیزیک غرق است محال است بتواند راه  حل واقعی راپیداکند. مارکس راه حل پراکسیس را گذاشت و شاید این تنها میراث ماندگار او باشد که تا بشر باقی است مدیون همین تئوری باشد اما از طنز روزگار کسانی با آن بیگانه اندکه ادعای طرفداری از اندیشه های او را دارند. جان سختی سرمایه فقط و فقط همین پیشبرد و تبلیغ متافیزیک است در میان مردم چه باهالیود و قهرمانان وداستانهای خیالیش ، چه برپاکردن مد، چه بت کردن خودرو، و چه هوش مصنوعی وداستانهای خیالی درموردسیاهچاله و یا کلا همان شبه علم. میتوان با متافیزیک سرمایه در افتادبه شرط اینکه خود دردام متافیزیک اسیرنباشیم. تن پروری و تنبلی فکری و فقط استفاده از نظرات گذشتگان و حساسیت های دینی علیه هرنوع نقدی ازآن افکارتماما نتیجه مرداب متافیزیک است.

چ., 13.12.2023 - 13:50 پیوند ثابت
سیروس

نگاه دینی به مسئله فلسطین و اسراییل نیازغرب است. آلمان اسراییل را تاییدمیکند،ظاهرا در خجالت کشتاریهودیان توسط فاشیسم امادر اصل دفاع ازنتانیاهوی اولتراراست. حماس اگر کثیفتر ازجناح نتانیاهو نباشدکمترنیست. رهبرانش دلال جنگ هستندوالبته نه بی جیره ومواجب ثروت هنیه شش ونیم ملیارددلاربرآوردشده است درکشورهای عربی ومعاونانش هرکدام به نحوی.کلا اینها نه برای مردم فلسطین آمده اندنماینده سیاهی وتباهی هستند.نه حزبالله لبنان برای مردم فلسطین یالبنان سعادت می آوردونه حماس برای مردم فلسطین.چگونه دین میخواهدبرای مردم لبنان یافلسطین آسایش و یا بهروزی بیاورد.مگرکارنامه حماس برای مردم فلسطین چه بودو یا کارنامه حزبالله لبنان برای مردم لبنان. چگونه سیاهی وتباهی یکباره لباس قهرمانانه میپوشد برای چپ ایران. گیج زدن تاکجا.

چ., 13.12.2023 - 12:13 پیوند ثابت
حمید فرخنده

آقای بهزاد کریمی در پاسخ آقای نگهدار حمله ۷ اکتبر حماس را از زاویه «ماجراجویی سیاسی» محکوم می‌کند، یعنی فقط ارزیابی سیاسی از حمله حماس. هرچند از فحوای کلام آقای کریمی در کل نظراتشان چنین برمی‌آید که ایشان از نظر حقوق بشری نیز حمله حماس را محکوم می‌کند. سوال اصلی و مشخص اما همین است بهزاد کریمی از نگهدار پرسیده است: آیا شما عملیات ۷ اکتبر حماس را با همان شیوه و مضمون حقوق بشری که آنتونیو گوترش محکوم کرد را محکوم می‌کنید یا نه؟ اینکه مانند حرکت سیاهکل سکوت و آرامشِ فراموشیِ مسئله فلسطین شکسته شود یک چیز است، اینکه اما حقوق بشر بیگناهان و غیرنظامیان اسرائیلی نقض شود و درموردشان قوانین جنگی نقض شود، نکته دیگری است.

چ., 13.12.2023 - 11:19 پیوند ثابت
فرخ

بهزاد عزیز! من تو را به تجربه به عنوان یکی از سیاسی ترین رفقا قبول دارم. تو نتانیاهو و حماس را تیتر می‌کنی ‌ و هر دو را محکوم می‌کنی. خیلی خوب هم متوجه هستی که معنای آوردن اسم یکی در تیتر و دیگری در متن چه معنای سیاسی دارد. تو خوب متوجه هستی که زمانٍ درخواست محکومیت حماس چه اهمیتی دارد. اگر کسی صبح روز ۷ اکتبر محکوم کردن حمله حماس را تیتر کند یک معنا دارد. اگر امروز، همزمان با شورای امنیت و اجلاس مجمع عمومی محکوم کردن حمله حماس را تیتر کند، معنایی به کلی متفاوت را به ذهن خواننده القا می‌کند. 
من قبلاً هم به رفقای مسئول حزب درباره یک بی مبادلاتی زیانبار هشدار داده بودم، وقتی همزمان با تظاهرات برخی ایرانیان در مقابل پارلمان اروپا با درخواست گنجانیدن نام سپاه در لیست تروریستی اعلامیه‌ای بیرون آمد که معنای سیاسی آن در آن لحظه همراهی و همزبانی با آن خواست. در حالی که همه مطمئن بودیم که اکثریت حزب واقعا چنین قصد حمایت از آن خواست را نداشت و آن را در متن هم تصریح کرده بود.
اگر من جای شما بودم نه امروز محکوم کردن حماس را تیتر می‌کردم و نه آن روز به آن شکل تروریستی اعلام کردن سپاه را.
هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد.

چ., 13.12.2023 - 11:00 پیوند ثابت
حمید فرخنده

بمباران‌های غزه و کشتار بیگناهان با این توجیه که در این یا آن ساختمان نیروهای حماس پناه گرفته‌اند طبق قوانین جنگی که بشر متمدن برای جلوگیری از کشتار غیرنظامیان در جنگ‌ها تدوین کرده،  مصداق جنایت جنگی است. اینکه در طول تاریخ ۸۰ ساله جنگ‌ها و درگیری‌های فلسطینی‌ها با اسرائیل، اسرائیل متجاوز و فلسطینی‌ها قربانی هستند هم درست است. اما نکته‌ای که در این بحث‌ها و کامنت‌ها از سوی موافقان حقوق فلسطینی‌ها بدان پرداخته نمی‌شود، البته تا آنجا که من دیده‌ و خوانده‌ام، کشتار بیگناهان و غیرنظامیان اسرائیلی در روز ۷ اکتبر است. این‌کار نیز نقض قوانین جنگی و محکوم است. 
با سپاس

چ., 13.12.2023 - 10:14 پیوند ثابت
بهزاد کریمی

سلام فرخ گرامی.
در نوشته ات دستکم و در بهترین حالت نادقتی هایی وجود دارد که باید روشن شوند:
1. من حماس را بخاطر خطای سیاسی آن محکوم می کنم و نه که چون بنیادگراست. من علیه بنیادگرایی آن هستم، اما در ماجرای جنگ غزه بر  محاسبه ی مهلک او انگشت  گذاشته ام.
2. محکوم شناختن حماس از سوی من بر متن و بستر ده  چندان محکوم شناختن  اسراییل بوده و است چه طی  تاریخ و چه هم اکنون در قصابی مردم غزه. ذره ای هم اوانس به اسراییل نیست، پرونده درست نکنیم! 
3. محکوم شناختن حماس بخاطر ماجراجویی سیاسی آن را ربط دادن با نشست اخیر شورای امنیت ملی، انحراف در موضوع بحث است. این ربطی به آن اقدام حماس نداشت، این امریکا بود که آن را به زور  خواست وصل حمله ی حماس کند. شما این کار را از سوی دیگر نکنید. قطعنامه ی پیشنهاذی نه مستقیما تماس با جنایات اسراییل داشت و نه شروع ماجرا از سوی حماس؛ محور قطعنامه آتش بس بی درنگ بود و ریل گذاری برای  صلح پایدار. موضع من همان  13 رای موافق با قطعنامه  است. آن را تحت الشعاع رای  مخالف توام با وتوی امریکا و 
رای ممتنع راستگراترین دولت انگلستان قرار ندهید.
4.اقای گوترش درست می گوید که 7 اکتبر در خلا صورت  نگرفت، چیزی که من و امثال  من قبل از 7 اکتبر و به مدت ده ها گفته ایم و بعد 7 اکتبر هم گفتیم و خواهیم گفت، این اما تایید عمل حماس نیست، نه از طرف گوترش و نه من و ما و میلیارد تن دیگر در گیتی. من  که هیچ، حتی یک موضع از گوترش نقل کنید در تایید صریح و حتی ضمنی  7 اکتبر.
5. شما اما با آنکه بطور ضمنی  و البته از نظر افکار عمومی کاملا هم محسوس، عمل حماس در 7 اکتبر را سکوت  شکن نوع سیاهکلی معرفی می کنید ولی هنوز هم ابا دارید  به تصریح بگویید که : بله، آن را تایید می کنم.
6. اگر بر این هستید که من در  این بحث مشخص و نه برخورد با معضل تاریخی  همچنان جاری "مسئله فلسطین" و نه حقانیت مبارزه فلسطینی علیه زور و اشغالگری اسرائیل بلکه بر اصل مطلب  انگشت گذاشته ام، شما هم بی  هیچ حاشیه رفتن لطف کنید و بر آن بمانید و بگذارید دو موضع متفاوت ما در این زمینه ثبت تاریخ شود و مورد داوری تاریخ قرار گیرد: من عمل 7 اکتبر حماس را ماجراجویی سیاسی می دانم و محکوم می  کنم؛ شما چی؟ لطفا یک کلمه: تایید می کنید آن را یا نمی کنید؟ زنده باشی
ممنون

س., 12.12.2023 - 12:07 پیوند ثابت
جواد

آخه این چه استدلالی است که می آورید آقای نگهدار. روزهای آخرجنگ جهانی دوم برلین شدیدا بمباران شد مگرمردم عادی آنجا کم کشته نشدند، پس دلیل بر حق بودن هیتلراست؟مگرآمریکا بر روی ناکازاکی و هیروشیما بمب اتم نینداخت؛ دلیل بربرحق بودن دولت ژاپن بود؟ مگر نمیشود دو طرف جنگ‌ناحق باشند. به صرف اینکه آمریکاامپریالیست ورژیم اسراییل صهیونیست باشددلیل برحق بودن حماس را نمیدهد. بله هم مردم فلسطین هجدهزارنفرکشته شدندو هم مردم اسراییل هرار وپاتصدنفر ولی دلیل نمیشودکه نتانیاهو و یاحماس برحق باشند. مگرهیتلرکه درجنگ آنهمه ازمردمش کشته شدندحقی بر او تعلق گرفت ویا برعکس کشورهای دیگر. اگرسازمان ملل جانب فلسطین را میگیردصحبت مردم فلسطین است نه حماس . راستی اینقدربغرنج است.
 

د., 11.12.2023 - 18:08 پیوند ثابت
فرخ نگهدار

بهزاد جان سلام
تو روی پرسش اصلی انگشت گذاشته ای:
حماس را باید محکوم کرد یا نه؟
اتفاقا همین پریروز بود که در شورای امنیت، که به ابتکار آقای گوترش، دبیرکل سازمان ملل، تشکیل جلسه داد برای دعوت طرفین به آتش بس دائمی. 13 کشور به قطعنامه پیشنهادی کویت و فرانسه رای مثبت دادند. انگلیس رای ممتنع داد. امریکا اما وتو کرد. چون حرفی از محکوم کردن حماس در آن نبود. 
بنابراین بهزاد عزیز! نقطه اختلاف مرکزی در سطح جهان دقیقا در همین جائی است که تو بر آن انگشت گذاشته ای: آیا  باید حماس را مسئول این فاجعه بشناسیم و آن را محکوم کنیم یا نه؟ 
وقتی پوتین به اوکراین حمله کرد در بین ما بحث شد که باید این تجاوز را محکوم کرد یا نه؟ جهان حمله 24 فوریه 2022 پوتین را در روز 24 فوریه محکوم کرد. اما با گذشت زمان وضع فرق کرد. امروز بیشتر کشورها نه از روسیه  حمایت می کنند و نه از اوکراین. به نظر من هم باید در این جنگ بیطرف باقی بود.   نه در جانب پوتین و نه در جانب زلنسکی. 
در صبح روز 7 اکتبر اکثر کشورها حمله حمس را محکوم کردند. اما با شروع حمله گسترده اسرائیل به غزه آرایش سیاسی لحظه به لحظه تغییر کرد. 
بهزاد جان
در شصت و پنجمین روز بمباران مردم غزه، بعد از کشتار 18000 انسان که بیش از 40 درصد آنان کودکان و بیش از نیمی از آنان زنان و دخترانند، صحبت از محکوم کردن حماس را ما فقط از زبان دولت ایالات متحده امریکا می شنویم. صحبتی که حتی یار غار ایالات متحده در جهان، این دست راستی ترین دولت تمام تاریخ بریتانیا، حاضر به حمایت از آن نیست. 
تو، هم در مقاله اخیرت و هم در کامنتی که روی نقد من به مصطفی نوشته ای، حمله 7 اکتبر را از این زاویه هم محکوم کرده ای که باعث و بانی قتل و کشتار 18000 فلسطینی شده است. 
این استدلال درست نیست. هم به لحاظ حقوقی، هم به لحاظ انسانی. بخصوص نیروهای عدالت خواه نباید به این گونه استدلال ها متوسل شوند. محکوم کردن قربانی تجاوز به این اتهام که گویا موجب تحریک متجاوز شده استدلال درستی نیست. به قول گوترش 7 اکتبر در خلاء به وجود نیامده است. 
من قبول دارم که توسل به خشونت از یک طرف در طرف مقابل احتمال توسل به خشونت را تقویت می کند. اما قبول ندارم که قربانی تجاوز اگر دست به عمل متقابل زد جرم او به اندازه متجاوز است. روح نقد تو متجاوز (نتانیاهو) و قربانی تجاوز (حماس) را همسنگ می بیند. و این به نظرم منصفانه نیست.

د., 11.12.2023 - 02:55 پیوند ثابت
حمید

باسلام خدمت آقای نگهدار.بله سوسیالیزم یک آرمان است و نام حزب یاسازمان خلاصه رسیدن به آن آرمان. مانند حزب چپ، راه کارگر، اتحادفداییان ویاحزب کمونیست. حزب چپ به نظرمن به دلیل طرح راه واندیشه های نو که با انواع جریانات سنتی تفاوت اساسی داردکه مایه افتخارحداقل من وطبیعتا اعضای آن است. شرح دلیل نام و درست بودنش دراین مقال نمی گنجد. بله سوسیالیزم آرمان است اماراه رسیدن به آن اندیشه های متفاوتی دارد. باور کنید اگر می گفتیدبه رفرمیسم یا سوسیال دموکراتیک عقیده دارید، برای من بسیار گرامی تر بودید و در هرجا من از شما در مقابل هرکج اندیشی نسبت فرمی که برای عقایدخودانتخاب میکردید دفاع میکردم ؛ امابه نظرم هنوز هردو طرف را گرفته اید، هم چپ سنتی را (از اصطلاحات عذرخواهم درجامعه چپ مرسوم است) و هم ازرفرمیست تا سوسیالیت دموکرات. که هرکدام راه مجزایی را طی میکنند. اماحزب چپ درست می اندیشدکه برنامه و عمل را پیش روی خودقرارمیدهد و برای تفسیر آن نیازی به اعلام سوسیالیست دموکرات درپیشانی ویا آرم آن و یا پرچمش درمتینگ و یا هرانعکاس بیرونی نیست؛ همان برنامه ای بودن حزب جواب هزاران تئوری است. (بحث زیاداست داخل نمیشوم). تادموکراسی نباشد امکان رشد آگاهی طبقه کارگرنیست پس دلیل عمده کردن طرح آن بدین سبب است. آن دو دلیل برای طرح سوسیالیزم بازهم باعرض معذرت، نشستن بین همان دوصندلی بود. اگر نگاه سوسیالیزم (یاهمان چپ سنتی باشد)میشود، دلیل اول و اگر نگاه چپ سوسیال دموکرات باشد، بامقداری تصحیح، میشوددلیل دوم. و پراگراف آخر راکاملا موافقم که باز میشود همان اندیشه حزب چپ. برقرارباشید.

د., 11.12.2023 - 02:24 پیوند ثابت
فرخ نگهدار

حمید عزیز سلام
جایگزین کردن نام چپ به جای سوسیالیست به نظرم تامل برانگیز است. تا قبل از فروپاشی شوروی کمتر حزبی را می دیدی که چپ را به مثابه هویت بپذیرد. به نظر من شکست سنگین سوسیالیسم موجود و عقب نشینی سنگین سوسیالیسم در برابر سرمایه داری بسیاری از فعالین سوسیالیست را از پیگیری آرزوهای خود زیر عنوان سوسیالیسم منصرف کرد و بسیاری اصلا به لیبرالیسم بازگشتند. آنها حس کردند که عنوان چپ چتر حفاضتی مطمئن تری در مقابل تهاجم سرمایه داری و لیبرالیسم است یا ایستادن بر عنوان سوسیالیسم. این شد که بسیاری از احزاب کارگری و کمونیستی و سوسیالیستی از انتخاب عنوان «چپ» برای خود استقبال کردند و ما برای دو سه دهه از فعالین احزاب سوسیالیستی و کارگری کمتر می شنیدیم که خود را سوسیالیست معرفی کنند. به نظر من انتخاب عنوان چپ تا حد معینی به این دلیل با استقبال مواجه شد که همان ایده آل ها و آرزوها زیر نامی پیش می کشید که مبهم تر بود و به همین دلیل پوشش و پوسته امنیتی بیشتری برای مدافعان سوسیالیسم در برابر تعرض لجام گسیخته نئولیبرال ها فراهم می کرد. مگر نه این که مفهوم «چپ» به مراتب منعطف تر و تعبیر پذیرتر از مفهوم سوسیالیسم است؟ 
اکنون در پایانه نخستین ربع قرن بیست و یکم، از پس سرآمدن دوران سرمستی نئولیبرالیسم، به دنبال شکست های سنگینِ قرائتِ راست افراطی از مفهوم لیبرالیسم، پس از زمین گذاشته شدن داعیه «پایان تاریخ»، پس از سر بلند کردن مجدد جنبش های طبقه کارگر، برخاستن موج بزرگ جنبش های فمینیستی، محیط زیستی، ضد تبعیض، بخصوص در ایالات متحده امریکا، علیرغم طغیان لجام گسیخته ترامپیسم، شرایط برای باز تعریف همان آرمان همیشگی نیروهای ترقی خواه، و بالا بردن مجدد پرچم سوسیالیسم، از هر زمان دیگر مساعد تر است.  
من از باز تعریف مفهوم سوسیالیسم صحبت کردم به دو دلیل. 
اول این که هم در مقیاس بین المللی و هم در ایران اندیشه سوسیالیستی هژمون در طول قرن گذشته اندیشه ای بوده است که برای احزاب غیر سوسیالیست حقوق برابر در مبارزات اجتماعی قائل نبوده است و در نهایت نظام تک حزبی و حذف قهری احزاب دیگر را پی می گرفته است. سوسیالیسم باید با صدای رسا اعلام کند که برای احزاب غیر سوسیالیست همانقدر حق موجودیت و فعالیت قائل است که برای احزاب سوسیالیست. 
دوم این که در تمام قرن گذشته نگاه هژمون در میان احزاب سوسیالیستی با نوعی بدگمانی نسبت به فعالیت اقتصادی و اجتماعی آزادانه شهروندان درآمیخته بوده است. ما می خواستیم جامعه ای برپا کنیم که در آن همه مزد بگیر باشند اما هیچ کس حق استخدام کس دیگری را نداشته باشد و همه در استخدام دولت باشند. ممنوعیت بخش خصوصی و لغو بازار کارهایی، مستبدانه، زیان آور و حتی غیرعملی است.
به این دو دلیل من اصرار دارم که حزب چپ بر پیشانی خود با خط درشت بنویسد که مروج سوسیالیسم دموکراتیک است. حزب چپ باید هم بر پای بندی خود بر سوسیالیسم - به معنای قبول مسئولیت بیشتر در قبال سرنوشت هر عضو جامعه، و سوق جامعه جهانی به سمت صلح، برابر حقوقی بیشتر، رفع تبعیض - پا فشاری کند، و هم بر تعهد خود نسبت به دموکراسی - به معنای قبول برابر حقوقی با احزاب غیر سوسیالیست در تمام عرصه ها - بیایستد. 
همه ما باید در برابر تلاش ها برای تقلیل اندیشه سوسیالیستی به دموکراسی خواهی، با این همان پنداشتن اندیشه سوسیالیستی و  با دموکراسی خواهی، ایستادگی کنیم. 
در ابتدای قرن گذشته، وقتی فکر بلشویسم بر اندیشه سوسیالیست ها غالب شد، دموکراسی به عنوان کالایی بورژوایی، به دور افکنده شد، و در اواخر قرن گذشته، سوسیالیسم به معنای کالایی استبدادی. 
در ربع دوم قرن بیست و یکم اما حزب چپ باید با صدای بلند هم از سوسیالیسم و هم از دموکراسی به معنای دو اندیشه منفک از یک دیگر و اما عمیقا مرتبط با یکدیگر دفاع کند. 
رسالت ما سوسیالیست ها بالا بردن ضریب نفوذ اندیشه ها و ارزش های سوسیالیستی در جامعه دموکراتیک است و نه براندازی آن.

ی., 10.12.2023 - 15:45 پیوند ثابت
دیدار

از اینکه آقای نگهدار در جواب آقای مدنی ادبیات محترمانه را رعایت کرده باید تشکر کرد. ما بعضا شاهد هستیم به جای جوابگویی به یک انتقاد، فحاشی جای آن را می گیرد.
بعد از انقلاب بهمن 57، بحث های زیادی صورت گرفت که در نهایت تقریبا همگان قبول کردند مشی چریکی، سیاستی اشتباه بوده است. بعد از انقلاب 57، سازمان چریک های فدایی خلق ایران، بزرگترین سازمان سیاسی چپ خاورمیانه بود.
سوال اساسی این است که چگونه می شود یک مشی اشتباه را دنبال کرد و در همان حال به یک سازمان و یا حزب سیاسی بزرگ در یک منطقه بسیار با اهمیت تبدیل شد.
سازمان حماس برای چند دهه در صحنه سیاسی فلسطین فعالیت می کند. اینکه اقدامات این سازمان چقدر درست یا نادرست بوده و یا یک سازمان تروریستی هست یا نیست را  مورد بررسی قرار نمی دهیم.
ما هر دیدگاهی نسبت به حماس داشته باشیم این واقعیت که حماس پایگاه اجتماعی دارد را نمی توان انکار کرد. حمله به غزه پس از دو ماه نشان می دهد که مقاومت ادامه دارد. امکان اینکه این مقاومت در هم بشکند با توجه به توازن نیروها محتمل است اما همین مقاومت تاکنونی نشان می دهد که حماس نیروی قابل توجهی دارد که توانسته تا این حد بجنگد.
آن چیزی که سازمان چریک های فدایی و حماس را مشابه سازی می کند این است که نیروی اجتماعی احساس کرده و می کنند که آنها در سمت درست تاریخ و به نفع آنان حرکت می کنند.
پس اینجا مشی درست یا نادرست بحثی مع الفارغ است.
جریان فدایی پس از انقلاب چندین پاره شد و هیچکدام از این جریانات جدا شده در طول بیش از 4 دهه گذشته نتوانستند آن حمایت میلیونی اوایل انقلاب را به دست آورند. به یاد داشته باشیم که تنها چند روز پس از انقلاب بیش از صد هزار نفر در میتینگ سازمان شرکت کردند که با احتساب جمعیت امروز باید گفت برابر با چند میلیون امروز است.
با جرات می توان گفت با توجه به سن بالای نسل فدایی تا ده سال دیگر ما نشانی از سازمان فدایی نداریم چون جذب نیروی جوان به این سازمان در حد بسیار ناچیز بوده است و یا بهتر است گفته شود صفر بوده است.
این واقعیت تلخ منحصر به جریان فدایی نیست و به نظر می رسد کل جریان چپ را در بر بگیرد.
بحث آقای نگهدار و آقای مدنی نکته جدید و برجسته ای ندارد و ما قبلا بارها مواردی مشابه را شاهد بوده ایم که بر سر موضوعی اختلاف وجود داشته است و در نهایت به هیچ سرانجامی نرسیده است.
جریان فدایی در طول چهار دهه گذشته عملا در سمتی نایستاد که مردم احساس کنند در سمت آنها ایستاده اند. به نوشته آقای کریمی خطاب به آقای نگهدار توجه کنید. ایشان با قاطعیت می گوید حماس خطای سیاسی مهلک مرتکب شده است. آقای کریمی مشخص نمی کند این خطا یا خطاهای سیاسی چه هستند اما اینکه با چنین قاطعیتی سحن راند جای سوال دارد. در جریان انتخابات 88، ایشان مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کردند. بعد از انتخابات و خیزش های مردم، ایشان به همراه آقای اعظمی(اگر اشتباه نکنم) مطلبی را در سایت اخبار روز منتشر کردند و از این موضع گیری عذرخواهی کردند. خود این تغییر 180 درجه ای در موضع گیری، آن هم در عرض چند روز نشان می دهد که سیاسیون ایران فاقد درک عمیق از تحولات سیاسی هستند. چنانچه این درک عمیق وجود داشت سیاسیون ما به سرعت دست به قلم نمی شدند تا به تایید و تکذیب مطالب و صحبت های خود برآیند.
بسیاری از مردم در ایران نسبت به مردم فلسطین ابراز همدردی نمی کنند. اما آیا واقعا این عدم ابراز همدردی ذاتی است یا عکس العملی است نسبت به جنایات خود رژیم. چگونه است که آمریکا در کل منطقه خاورمیانه و آمریکای جنوبی منفورترین است و شخصی چون ترامپ در ایران محبوب است.
تا زمانی که سیاسیون ما به درکی عمیق از تحولات سیاسی نرسند، این بحث های بیهوده و بی سرانجام ادامه دارد.مطالب آقای مدنی و آقای نگهدار را باید تحت تاثیر جو عمومی ارزیابی کرد و فاقد ارزیابی واقع بینانه است.
وظیفه نیروهای سیاسی این است که در سمت درست تاریخ بایستند. اگر این بینش در یک فعال سیاسی نهادینه شود، تحلیل ها و موضع گیری های ما با چالش کمتری مواجه می شود.
 

ی., 10.12.2023 - 14:22 پیوند ثابت
بهزاد کریمی

سلام فرخ. نوشته ای که اگر در نوع و حد و حدود برداشت من(فرخ) از نوشته ی شما (مصطفی و من) اشکالی می بینید بنوبسید. پس بنویسم تا سئوال اصلی از تو را بار دیگر تصریح کنم. 
به من نسبت داده ای که گفته ام 7 اکتبر "قند توی دل نتانیاهو آب کرد". خیر، حرف دقیق من اینست که گرچه 7 اکتبر دولت نتانیاهو را بخاطر این غافل گیری تحقیر کرد، در همان حال اما برای این دولت جنایتکار اشغالگر بهانه لازم پدید آورد تا استراتژی راندن غزه ای ها از سرزمین شان و دستکم به جنوب این زندان باریکه ی  روباز را روی میز گذاشته است. ملاحظه می کنی که: این، دو تبیین است و نتیجه اش هم روشن: من حماس را جدا از حتی داوری ام نسبت به نگاه و طرز تفکر حاکم بر آن، متهم به خطای سیاسی مهلک می دانم و رهبری آن را متهم می کنم. تو اما تفسیر خود از واقعه را با صراحت کامل بیان نمی کنی و فقط به این بسنده داری که 7 اکتبر توازن قوا را بهم زده است. سئوال اینست که این بهم خوردن در چه جهت و به چه قیمت؟ تو که همیشه تاکید بر این داری در چالش ها باید بر نقش و سهم اپوزیسیون هم در نوع شکل گیری نتیجه انگشت نهاد و در برابرش گذاشت، چرا در این باره سکوت می کنی که نسبت تلفات در این دو ماه 15 به 1 به ضرر فلسطینی ها بوده و 75 در صدش هم کودک و زن و پیرسال! حتی در جنگ کلاسیک هم بیلان کار هر فرمانده را فقط به این یا آن اقدام نمی سنجند، اثرات تاکتیک متخذه در اتلاف نیرو را هم در نظر می گیرند! این از کیسه خلیفه بخشیدن حماس چه اندازه دل ترا درد اورده و ذهن ات را مشغول به خود؟متهم آیا فقط دولت جنایتکار اسراییل است ولی سهم حماس فقط تولید "حماسه" در "بهم زدن توازن قوا" و "رو آوردن مسیله ی فلسطین" و تمام؟ بله اختلاف من و تو در این مورد دقیقا همین است: من با هر اندازه بیزاری و خشم نسبت به اسراییل اشغالگر راه انداز قتل  عام در غزه، اماحماس را هم بخاطر این ماجراجویی بسیار غیر مسئولانه محکوم می دانم ولی شما در این باره ساکت هستید. لطفا تکلیف همین یک کلمه را روشن کن: عمل حماس محکوم است یا نیست؟ و نکند فراتر، جای تقدیر هم دارد چرا که مسیله فلسطین را رو آورده است؟ به این جواب دهید تا من این حرفم را در مورد شما پس بگیرم که نوشتم نکته ی محوری در مقاله ات تایید عمل 7 اکتبر حماس است. 

ی., 10.12.2023 - 10:22 پیوند ثابت
حمید

جناب نگهدار هیچ چپی از اینکه به کدام نگرش ازچپ وابسته است، هراسی ندارد که اعلام کند بدترین کار بین دو صندلی نشستن است. شما صریحاً بگویید طرفدار کدام خط فکری چپ هستید، مثلا چپ سنتی یا چپ طرفدار سوسیال دموکراسی و یا هرنوع دیگر. آنگاه شما هم که در بحثی نباشید وقتی خط مشخص است راحت میتوان فهمید که آقای نگهدار فلان حرف را میتوانسته بزند یا خیر (براساس نگرش) اما شما در همین مقاله همه جور صحبت کردید.

ش., 09.12.2023 - 22:35 پیوند ثابت
حمید

دربی بی سی دربرنامه پرگارگفتیدکه اگربیژن بودخط ماراتاییدمیکرد(منظوراکثریت).طرف مقابل شما یادم نیست ولی میتوانم پیداکنم اما بااین نشانی که طرف مقابل شما درداشتن اسلحه برای یک سازمان دریک دولت تاکیدمیکرددرمثالش گیرکردشما به او کمک کردیدمثال حزبالله لبنان رازدید.اما درجواب مدنی کافی بودبگوییدنظرتان راجع به حماس همان بودکه مدنی گفته بودیاخیر،برای خواننده ای ثالث مانندمن خوب بود.

ش., 09.12.2023 - 21:37 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید