تاملی اجمالی بر دورنمایی از آینده سوسیالیسم علمی

در پی فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان سوسیالیسم واقعا موجود و در نظر داشت پی آمدهای منفی بین المللی آن در ابعاد و عرصه های مختلف و از سویی تفوق و سیطره سرمایه داری مالی بر جهان و یورش بی رحمانه و بربرمنشانه نئولیبرالیسم بر منافع زحمتکشان و لگد مالی حق و حقوق آن ها و تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و در هم ریزی آرایش نیروها از جمله لاغر شدن وزن پرولتاریای صنعتی در جامعه و بسیاری مسائل دیگر سبب شده است این پرسش پیش آید که چگونگی سیستم سوسیالیستی در قرن بیست و یک که ضرورت حیاتی بشر برای حفظ و بقای کره خاکی و ادامه زندگی عادلانه انسانی است در سطح وسیعی طرح گردد. انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر در شرایطی به پیروزی رسید که می توان گفت در این یک صد ساله آن شرایط دستخوش دگرگونی زیادی شده است. ولی با همه این دگرگونی ها و برغم انواع دشواری ها، پی ریزی جامعه سوسیالیستی ضرورت بلادرنگ بشریت در سراسر پهنه گیتی است. نگارنده با توجه به اینکه سلسله عواملی که منجر به فروپاشی اتحاد شوروی شد، و این رخداد از سوی احزاب کمونیست مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت در نظر دارد در حد توان صرفا از یک منظر به واکاوی چگونگی سوسیالیسم قرن بیست و یک بپردازد. قرنی که شاهد پیش رفت غول آسای تکنولوژی در همه عرصه ها هستیم.
برای پی ریزی سوسیالیسم در هر کشوری مطابق وضعیت خاص آن کشور حاکمیت پرولتاریا یا دیکتاتوری پرولتاریا (به مثابه وسیع ترین و عالی ترین نوع دموکراسی مردمی) اجتناب ناپذیر است. هر چند در طی سده گذشته به دلایل کاملا مشخص مفهوم و مصداق عملی و عینی پرولتاریا دچار دگرگونی هایی شده است، که می بایست مد نظر واقع شود. ازجمله گستردگی دایره طیف اقشاری که می توان آن ها را در چارچوب طبقه پرولتاریا قرار داد، ولی فروپاشی اتحاد شوروی و برچیده شدن نظم سوسیالیستی در خیلی از کشورها و نقش مخرب رهبری کشورهای سوسیالیستی، بدان معنی نیست که ضرورت استقرار دیکتاتوری پرولتاریا را برای پی ریزی سیستم سوسیالیستی نفی کرد. در این میان با توجه به این که استقرار دیکتاتوری پرولتاریا الزاما توسط احزاب کمونیست و به تناسب وضعیت هر کشور جداگانه ای، ای بسا به همراه متحدان طبیعی و تاریخی اش، صورت خواهد گرفت، می بایست به صورت علمی و عملی از شکل گیری اشرافیت حزبی در رده های بالای احزاب کمونیست قویا جلوگیری نمود. یا بهتر و دقیق تر گفته شود: از شکل گیری تکنوکرات هایی که در رده های بالای احزاب کمونیست می توانند به وجود آیند. این تکنوکرات های حزبی با توجه به سرشت و ماهیت فلسفی قدرت، اگر در مسئولیت های حزبی خود، غیر پاسخ گو باشند، یا تحت نظارت نهادهای مردمی و خود حزب کمونیست با ساز و کارهای کمونیستی نباشند، مسلما به وجود خواهند آمد و یکه تازی ها خواهند نمود. گویند : قدرت فی نفسه بد نیست ، مهم آن است که در دست چه کسانی باشد. این سخن از اساس نادرست است. قدرت غیر پاسخگو و رها از نظارت مردمی، در هر شرایطی زمینه و بستر مناسبی برای رشد انحراف و آغاز کژی هاست. بی دلیل نبود که در پی فروپاشی اتحاد شوروی اکثر رهبران کشورهای تجزیه شده، حتی در خود اتحاد شوروی از کادرهای قبلی حزب کمونیست بودند که یک شبه سیمای واقعی کریه خود را نشان دادند. آیا این ها یک شبه از اعتقادات کمونیستی خود دست برداشتند و بسوی پذیرش ایدئولوژی نظم سرمایه روی آوردند؟ بی تردید پاسخ منفی است.
در ساختار حزب کمونیست اتحاد شوروی و طبعا ساز و کارهای حزبی آن، نقصی بود که امثال گورباچف و شوارد نادزه و ... توانستند به آن سمت های بالای حزبی راه یابند. برای جلوگیری از دست یابی افرادی چون گورباچف به رهبریت احزاب کمونیست، و پیش گیری از آنچنان قدرت یابی که وی توانست میدان عمل وسیع و دایره فراخی برای خیانت گسترده و بس عظیمی داشته باشد، در پی ریزی سوسیالیسم قرن بیست و یک، با توجه به وضعیت اجنماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هر کشوری که حزب کمونیست در آنجا به حاکمیت دست می یابد، رهبران کمونیست همواره باید از سوی اعضای حزب کمونیست تحت نظارت مستمر باشند و ملزم به پاسخگویی به ارگان های حزبی گردند. مارکسیسم ـ لنینیسم علم جامد و دگمی نیست. علم مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه سرمایه داران و استقرار نظم سوسیالیستی است. در لنینیسم نه موضع گیری لنین در شرایط خاص روسیه ملاک کمونیست هاست نه موضع گیری مارکس در بازه زمانی که می زیست. برای کمونیست ها اسلوب مارکسیسم لنینیستی بررسی و تحلیل جامعه و روش های تغییر وضع موجود، دارای ارزش و اعتبار است. یا بهتر گفته شود می بایست به آثار لنین و مارکس بکرات مراجعه کرد. آن هم برای درک و تفهیم ارزش متدولوژیک سوسیالیسم علمی. بدون آموختن این متد و کاربست خلاقانه آن در عمل، در پی ریزی سوسیالیسم قرن بیست و یک مسلما دچار مشکل خواهیم شد. نکته مهمی که باید مورد توجه جدی واقع شود بعد از بنیان گذاران سوسیالیسم علمی ، اندیشمندان معتقد به آموزه های سوسیالیستی با برخوردی خلاق به تغییرات بزرگی که طی سده گذشته در عرصه بین المللی رخ داده نیز پیشرفت های جهشی علم، به غنایی دامنه علم * مبارزه طبقاتی * افزوده و می فزایند. فراگیری این علم و به روز کردن آن از سوی مارکسیست ها، ایستاپذیر نیست.