هرگز نخواهند فهمید!

همه چیز از یک رقص شروع شد. هموطنی گیلانی کار و زندگیاش را بارقص و ترانه گره زد، شادمانه خواند و به شادی فراخواند دلهای خستهی رهگذران را که از سرکوب و بیداد به ستوه آمده اند و مفری می جویند.
آوازهی این هموطن که به راز مقابله با یاس و سکون پی برده بود، میرفت که برای حکومت دردسر ساز شود و هیمنهاش را در هم بشکند. پس چونان که برهمه تاخته و میتازند، صفحه مجازیاش رابستند و تلاش کردند با تهدید و بگیر و ببند او را متوقف کنند.
چه اتفاق افتاد؟ نمونهی رقص و آواز او ابتدا در بازارهای ایران و سپس توسط دختران و پسران جوان و دیگر ایرانیان در شهرهای مختلف جهان تکثیر شد، تا صدای مردم متحدی باشد که ذات شادی و سرزنده گی را بر ویرانهی حکومت آوار میکنند.
ایرانیان به تجربه دریافتهاند که می توانند از هر وسیلهای برای نشان دادن مخالفت متحد خود با همه ی سیاستهای ریز و درشت حکومت و همچنین پراکندن شادی و امید به پیروزی، استفاده کنند و چه خوش که اینک رقص و ترانه فراگیر شده است.
حکومت اکنون هاج و واج به ده ها فیلم و ویدئو خیره شدهاست که زنان و مردان ایرانی با الهام از این هموطن گیلانی در شبکههای مجازی انتشار داده و میدهند!
قصابانی که کباب قناری بر آتش سوسن و یاس میخواهند، قادر نیستند به راز حنجرهی ترانهخوان یک ملت پی ببرند ، حتی زمانی که بر خاکسترش پای میکوبند و میرقصند و میخوانند .