مانور «انتخاباتی» خامنهای در پیشا عزیمت! ویژگی اصلی این نمایش کدام؟

در حالیکه به نمایش «انتخابات» مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان بیش از دو ماه و اندی باقی نمانده است، چیزی از سروصداهای حداقلی دورههای پیشین دیده نمیشود و فضا کماکان سوت و کور است. تحرکی هم اگر باشد فقط بگونهی بی سر و صدا میان دستجات ولایی جریان دارد که دست اندرکار یارگیری و مهرهچینی در برابر همند. اگر بیشترینهی جامعه همچون دور قبل بی اعتناء به تدارک نمایشات حکومتی، بر ادامهی رویکرد ِ سکوت اعتراضی هستند این بار اما طیفی از باورمندان سابق به انتخابات حکومتی هم مسیر فاصلهگیری از این نمایشات را میپیمایند.
سیاست دولت رئیسی با عملکرد هیئتهای اجرایی، آش را چنان شور کرده که نه فقط بخش دیگری از اصلاح طلبان قبلاً متوسل به دعای گشایش فضا از طریق روزنهی تنگ انتخابات را مایوس کرده که فریاد بخشی از «اقتدار گرایان» را هم درآورده است. مبتنی بر ارزیابیهای خوشبینانه، میزان شرکت در این دوره برای تهران تعیین کنندهی سیاست در ایران از یک پنجم و برای کل کشور از حداکثر سی درصد دارندگان حق رای فراتر نمیرود. سی درصدی که فقط بخشی از آن مختص وابستگان سازمانیافتهی حکومتی است و مابقی نه نشانهی تعلق به حکومت که به رقابتهای محلی برمیگردد.
در چنین شرایطی، خامنهای بال و پر ریخته وارد صحنه شده است تا به خیال خود بر تنور نمایشی این اندازه سرد گرمایی بدمد. او البته همچنان نظر بر پیاده کردن راهبرد «خالص سازی» دارد، اما نظر به تنگناهایی که شبحاش برای یک لحظه هم گریبان وی را رها نمیکند، تحققاش را با راهکار تعدیل در شیوهی «عدم احراز صلاحیت»ها میخواهد. در دیدار با اعضای شورای نگهبان به اجتناب از زمختکاری چکشی است و بهجای آن، توصیه بر پیشبرد پیچیده «خالص سازی» دارد. گوشزد وی به فقهای منصوب فهم مصلحت لحظه است و این که لزوم چندانی به ریلگذاری سفت تر از قبل نیست.
ارزیابی خامنهای از وضعیت، هم بیانگر نگرانی او از موقعیت لرزان حکومتی است و هم اطمینان از بی خاصیتی منتقدان زرد متعلق به سیستم. او ورود تنی چند از افراد چشم دوخته به تغییرات بی رمق در قانون اساسی به این دور از «انتخابات» را، نه تهدیدی علیه ولایت که برعکس امکانی ولو گنگ برای رونق بخشیدن به بازار مکاره «انتخابات» میشناسد. وی در صدد تکرار نمایش «حق الناس» سال ۹۲ بعد از جنبش سبز است در مختصات کنونی پسا «زن – زندگی – آزادی» تا حکومت بیش از حد متحمل رسوایی نشود؛ گرچه با حفظ اس و اساس غربالگریهای تاکنونی.
پسزمینهی نقشهی خامنهای، دغدغهی ناشی از احساس بن بست است. او نظام متبوع را مطرود اذهان جامعه میبیند و سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی را هم نه تنها گرفتار سترونی بلکه مواجه با کمانه کردن بیشتر علیه هستی این سیستم. موضعگیریهای چین و روسیه در رابطه با سه جزیره، کار او و جارچیهایی چون شریعتمداری منصوب در کیهان را هم به رسوایی کشانده و به ژست استقلال نظر و البته نه عمل واداشته است! جار و جنجالهای مبنی بر موفقیت اقتصادی جمهوری اسلامی در زمینهی تعرفه ترجیحی گمرکی برای تسهیل ورود کالا از «بریکس» هم که معاملهای است عمدتاً یکسویه به نفع طرف تجارت، چیزی از عورت فلاکت اقتصادی کنونی کشور را نمیپوشاند.
عمده ویژگی این نمایش انتخاباتی را باید در تشبثات خامنهای برای امر جانشینی جست. اینکه ادارهی وضعیت درب و داغون کنونی و از درون متلاشی و این چنین وامانده در قبال جامعه و جهان را به کدام وارث باید سپرد تا به فروپاشی نظام منجر نشود و حکومت دینی در قالب ولایی بر باد نرود. این، معضل اصلی جمهوری اسلامی است. آنهم در شرایطی که بستر اصلی تحولات سیاسی کشور هرچه بیشتر با واکنش جامعه نسبت به حکومت رقم میخورد و گزینش رویکرد ِ ایستادگی مدنی در برابر نظام تا رسیدن به تعیین تکلیف با آن، همچنان پیش میرود و با فراز و فرودها اما شتاب هم میگیرد.
چیستی صفآراییهای کنونی درون حکومت را بیش و پیش از همه میباید در تلاشها برای شکل دادن مطلوب صحنهی سیاسی پسا رحلت «رهبر» رصد کرد. از شاخصهای این «انتخابات»، جنگ مغلوبهای است که بین «جبهه پایداری» و جناح بوروکرات اقتدارگرایان به ریاست قالیباف جریان دارد. جنگی که حاکی از نوعی تقابل و دسته بندی در سپاه است و حدی از تقسیم در سپاه بین این دو سمتگیری را نشان میدهد. همچنین چینش مجلس خبرگان بدانگونه که ارادهی خامنهای مربوط به کیستی رهبری آتی پس از مرگ او جامهی عمل بپوشد. نازل بودن شانس موفقیت این پروژه، نافی تقلاها برای آن نیست.
این بهیچوجه تصور درستی نخواهد بود اگر گمان رود که جمهوری اسلامی با برنامهریزی سیستماتیک پیشمیرود و راهکارها در آن از دل مشیای روشن برمیخیزد. نظام غرق بحران است و در درماندگی دست و پا میزند. نگاه به بروندادهای نظام نشان از بی نظمی جاری و رایج در ارکستر ولاییها دارد و بروز تناقضها در این زمینه، بازتاب تعارضات تاکتیکی متخذه از سوی محافل و جریانات حکومتیاند. صداهای متفاوت در سیاست خارجی، واکنشهای ناهمخوان در قبال حجاب و شب یلدا و جایزهی نوبل و... چیزی جز نشانهی ناهماهنگیها نیستند. خامنهای در اکنون خود نه دیگر سوار بر توسن تاخت در راستای برپایی جهان اسلامی طی پنج مرحله، بل در تقلای رفع و رجوع مشکلات روز نظام ورشکستهاش است. از آتش بازی چهارشنبه سوری جوانان در هراس است و جشن نوروزی مردم در همان بجبوحهی نمایش انتخاباتی.
«انتحابات» اما آزمونی دیگر برای امتحان پسدادههای گیرکرده میان دو انتخاب و ناتوان از اخذ تصمیمی روشن نیز است که کجا را بچسبند تا بی مناقشه در مثل، هم از کیسه بخورند و هم از آخور؟ عافیتطلبیشان را چه سان به نمایش نهند تا عافیتجویی خویش را نجات داده و باز آن را ادامه دهند؟ پای کدامیک از اینها بروند: بار دیگر چرخ خوردن در میدان خامنهای، با بازی منفعلانه یک دور دیگر سر دزدیدن، موضع عدم شرکت ساکت در پیش گرفتن و یا به تحریم پیوستن؟ آخر و عاقبت ساز کوک شدهی اخیر در آنان مبنی بر تفاوت بین «شرکت» و «مشارکت» (!) چه خواهد بود؟ چون راه نمیدهند نباید مشارکت ورزید ولی چون آبروی نظام در میان است مبادا که از شرکت بازماند! برایشان گزینشی سرنوشت ساز در پیش است.
انتخاب نیروی «زن – زندگی – آزادی» اما روشن است. رقص «ماهی بان» و استقبال گسترده مردمی از این ابراز شادی آگاهانه در برابر وسیلهی حکومتی «حجاب بان» که راهاندازانش حتی جسارت ندارند تا بگویند که این یک تصمیم دولتی است! انتخاب مردمی روشن است. مردمی که، با نگاهی تمسخرآمیز به معرکهی حکومتی پیش روی، انواع ابتکارات مدنی معترضانه را پیش میبرند. مردمی که به صدها نشانه علامت میدهند آنی که دست اندر کار این نمایش باشد و مبلغ و مروج و سازمانگر مشارکت، علیه مردم است و خصم آن، و آنانی هم که دم از شرکت در «انتخابات» بزنند و در بزنگاه چیده شدن صندوق رای برای تایید نظام شرکت در آن کنند در فاصله از ارادهی مردم آگاه به شرارتهای این نظام خواهند بود و پاسخگوی انتخاب سیاسی خود.
بهزاد کریمی ۵ دی ماه ۱۴۰۲ برابر با ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳