کار کودک، تحصیل، گزینه های سیاستگزاری بخش پنجم

22. علل کار کودکان - ادامه
نابربری
سازمان "اتحاد برای نجات کودکان" تصریح می کند که دیگر نابرابریهای اجتماعی ساختاری مبتنی بر جنسیت، قومیت، سن، طبقه و کاست، در کشاندن کودکان به بازار کار، نوع کاری که انجام می دهند، و شرایط کاری آنها تأثیر می گذارد. درک و تصور از دوران کودکی بین فرهنگها بسیار متفاوت است، به نحوی که گاه ممکن است گماشتن کودک به کار تمام وقت مناسبترین چاره برای یک کودک فقیر، متلق به طبقات پایینی یا اقلیتها، تلقی شود. به همین ترتیب، ممکن است از دختران انتظار برود که در حالی که برادرانشان به مدرسه می روند، آنها به کار مشغول باشند. نابرابری در ارائه خدمات اجتماعی و آموزشی و فرصتهای اقتصادی بین مناطق روستایی و شهری نیز میتواند فشارهای خاصی را بر کودکان روستایی برای کار و عدم حضور در مدرسه وارد آورد و همچنین گاهی به مهاجرت آنان – خواه داوطلبانه یا اجباری - به مناطق شهری بیانجامد تا مگر در شهر به این "فرصتهای" قانونی و غیرقانونی دست یابند. البته کودکان شهری نیز از این دست "فرصتهای" اقتصادی خاص استفاده میکنند.
در بسیاری زمینهها، بحرانهای اقتصادی، سیاستهای تعدیل مبتنی بر بازار و سیاستهای ناظر بر تغییر وضع کودکان منجر به تشدید نابرابری میشوند و اغلب عرضه و تقاضا برای کار کودکان را افزایش میدهند. در عین حال، آزادسازی تجارت و بومی سازی فزاینده تولید، بازارهای جدیدی را برای نیروی کار غیرماهر و ارزان، که اغلب شامل کودکان نیز می شود، ایجاد کرده است. نابرابریهای اقتصادی، و رشد سریع و بی نظم اقتصاد بازار، با افزایش آسیبپذیری خانوادههای فقیر از یک سو و کاهش منابع موجود دولتی برای تأمین نیازهای آموزشی و رفاهی، به کار کودکان دامن زده است. در چنین شرایطی، گاه کار کودکان نقش مهمی در درآمد خانوار و امنیت غذایی دارد و بنابراین ممکن است برای کودکان و والدین فاقد بضاعت کافی، گزینه جذابتری نسبت به آموزش با کیفیت پایین باشد.
دسترسی به آموزش
فایفِ (Fyfe) خاطرنشان می کند چنین نیست که کار کودک و آموزش الزاماً یکی دیگری را منتفی کند، بلکه "معمولاً یک مجموعه کمبود در سیستم آموزش وجود دارد که نقش مهمی در مسئلۀ کار کودک ایفا می کند دارد. بنابراین این مجموعه باید بخشی از هر راه حلی برای مسئله باشد". وضعیت و پیشرفت تحصیلی نازل و بسیار پائینتر از حد مطلوب یک واقعیت شناخته شده در میان کودکان کار است. اگرچه آموزش اجباری در بسیاری از کشورها رایگان است، اما این بدان معنی نیست که اشتغال به آموزش کاملا رایگان است. هزینه های مربوط به مدرسه، مانند هزینه های لباس، کتب درسی، حمل و نقل و گاهی اوقات اجبار خود معلمان، بار بزرگی برای خانواده های تهیدست است. بسیاری از کودکان به دلایل اقتصادی، و از جمله هزینه های اشتغال به تحصیل، مجبور به ترک تحصیل یا رفتن به دنبال کار می شوند.
شواهد و نشانه های بارزی وجود دارند حاکی از این که سرمایه گذاری مناسب در آموزش ابتدایی و متوسطۀ کهاد، به طور قابل توجهی نرخ مشارکت کودکان را در بازار کار کاهش می دهد. در آمریکای لاتین و دریای کارائیب 94 درصد تمام کودکانی که باید به مدرسه بروند، واقعاً هم به مدرسه می روند. در چند سال گذشته، در این منطقه همچنین گامهای بلندی در جهت گسترش پوشش تحصیلات متوسطه برداشته شده اند. در مقابل، بیشترین شیوع غیبت در مدرسه یا ترک مدرسه در میان کودکان در سن دبستان، به کشورهای جنوب صحرای آفریقا تعلق دارد. تقریبا نیمی از کودکان در غرب و مرکز آفریقا، و بیش از یک سوم آنان در شرق و جنوب آفریقا از مدرسه باز می مانند. از این قرار، از نظر شیوع کار کودکان، کشورهای جنوب صحرای آفریقا بالاترین رتبه و آمریکای لاتین و کارائیب در پایین ترین رتبه قرار دارند. در حالی که در منطقۀ نخست، از هر 4 کودک کمتر از 15 سال یک نفر کار می کند، این نسبت در آمریکای لاتین و کارائیب یک نفر از هر 20 نفر است. خانواده ها ممکن است، در صورت مواجهه با آسیب[پذیری]های حاد، فایدۀ چندانی از فرستادن کودکان شان به مدرسه تشخیص ندهند، در حالی که استفاده از درآمد کودک برای کمک به بقای خانواده برایشان اهمیت حیاتی داشته باشد. این احتمال نیز هست که فقیرترین و آسیب پذیرترین خانواده ها، با توجه به ترس منطقی از تداوم آسیب پذیری و فقر بین نسلی، کار کودک را به نوعی سرمایه گذاری برای بقا تشخیص دهند.
در کشورهایی که تبعیض جنسیتی بالاست و زنان و دختران از موقعیت نگران کننده ای برخوردارند، دختران بیشتر مستعد کشیده شدن به بازار کار اند. به واقع هم گزارش سال 2007 یونیسف در بارۀ وضعیت کودکان در جهان نشان داد که "به ازای هر 100 پسر که مدرسه را ترک می کنند، 115 دختر چنین می کنند". والدین بیشتری نیز هستند که تمایلی به فرستادن فرزند دختر خود به مدرسه ندارند، زیرا آموزش آنها سرمایه گذاری مناسبی محسوب نمی شود.