تمام میشود این ملالِ هزاره

حسن جلالی
سپیده دمید وُ...
صبح
از فَلقِ سرخ برآمد
خواب از چشمانم گریخت
گرم نشد دلم
اما،
بیشمارند زخمهایم
جراحت تنم را
آفتابی التیام می دهد
که از دشتِ خاوران؛
بر پهندشت سرزمینم بتابد
حسن جلالی
سپیده دمید وُ...
صبح
از فَلقِ سرخ برآمد
خواب از چشمانم گریخت
گرم نشد دلم
اما،
بیشمارند زخمهایم
جراحت تنم را
آفتابی التیام می دهد
که از دشتِ خاوران؛
بر پهندشت سرزمینم بتابد
حسن جلالی