سپیده‌ دمید وُ...
صبح 
از فَلقِ سرخ برآمد
خواب از چشمانم گریخت
گرم نشد دلم
اما،
بیشمارند زخم‌هایم
جراحت تنم را
آفتابی التیام می دهد
که از دشتِ خاوران؛
بر پهندشت سرزمینم بتابد
 
حسن جلالی
 


Source URL: https://bepish.org/node/10444