عبور از جمهوری اسلامی آری، دخالتهای آمریکا نه

برآمد حکومت جمهوری اسلامی ایران، فرزند ناخلف انقلاب سیاسی سال پنجاه و هفت میباشد. تلاش نیروهای آزاده در دموکراتیزه کردن آن بزودی به گل نشست و بعد از آن دور تسلسلهای سرکوبی احزاب سیاسی سکولار دموکرات و مخالف، تار و مار کردن، کشتارها و زندانی کردنهای فعالین سیاسی و احزاب مخالف منش روزمره این حاکمیت گردید. دکترین بدوی قبیلهای حاکمیت و اداره مملکت نه تنها با ارزشهای انسان مدرن امروزی هیچ همخوانی ندارد، بلکه تلاش آنها در صادر کردن ایدئولوژی دینی خویش به قیمت تلف کردن ثروتهای مردمی، زندگی بیش از هشتاد میلیون مردم ایران را به وضعیت غیرقابل تحملی درآورده است. در چنین شرایطی و در نتیجه تلاشهای مقابلهگرانه و ازادیخواهانه اقشار و طبقات بالنده اجتماعی طی دهههای گذشته، نه تنها حکومت جمهوری اسلامی ایران امروز خود را در بنبست بیبازگشتی مییابد، بلکه روان سیاسی مردم ایران به مرحلهای از بلوغ و آمادگی رسیده است که دیگر مردم احساس میکنند میتوانند این حکومت را به جایگاه واقعی خویش در تاریخ منتقل نمایند. کافیست به سرتاسری شدن سریع اعتراضات دختران خیابان، گسترش اعتصابات کارگری و کارمندی، و مقاومتها و اعتصاب غذاهای زندانیان سیاسی توجه کرد تا چنین واقعیتی را به عیان دید.
آغاز روند همگرائی در جنبش چپ ایران، شکلگیری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) و روند جهشی فعالیتهای آن و تاثیرات امیدبخش آن در میان نسلهای زخمدیده چپ ایران بدون شک متاثر از واقعیتهای زمینی جنبشهای دموکراتیک و آزادیخواهانه مردمی بوده است. شعلههای فعالیتهای آن بمثابه فانوس دریائی روشنائیبخش، راه امید به نجات از سیاه چال جمهوری اسلامی و رسیدن به خورشید آزادی و عدالت میباشد. در چنین راستائی میباشد که به موازات روند همگرائی چپ ایران، روند دیگر همگرائی تمامی نیروهای آزادیخواه و انساندوست و دموکرات جهت عبور همگانی مدنی و دموکراتیک از جمهوری اسلامی ایران به حاکمیتی دموکراتیک و مردمی به ضرورت سیاسی روز تبدیل گردیده است.
از طرف دیگر استراتژی آمریکا در تعویض حکومتها و سرکار آوردن گماشتههای دست نشانده خویش فقط و تنها بر پایههای تامین منافع الیگارشی قدرتمداران اقتصادی حاکمه آن کشور صورت میگیرد. قدرتمداران اقتصادی، سیاسی امنیتی حاکمه آمریکا تا به حال بارها و بارها در عمل ثابت کردهاند که در راه پیاده کردن پروژههای امنیتی و ژئوپولیتیک خویش چه جنگهایی راه انداخته و چه رفتارهای بربرانه و وحشیانهای با مردمان بومی آن مناطق کردهاند. آمریکا تنها دولتی میباشد که تا به حال عملا از بمب اتمی استفاده کرده است و از طرق دیگر موجب کشتار میلیونها انسان در اندونزی، کره جنوبی، ویتنام، آمریکای لاتین، افغانستان، شمال آفریقا و خاورمیانه گردیده است. کشتار هزاران هزار نفر را در بمبارانهای عراق و سوریه و افغانستان تحت عنوان "اشتباهات عملیاتی" بشمار آورده و از طریق کنترل و سانسور کامل مطبوعات دولتی و وابسته به قدرتمداران حاکم، نه تنها از نشر این اخبار جلوگیری میکرد، بلکه با شانتاژهای دروغین و تهدیدآمیز تبلیغاتی، عکسالعملهای اعتراضی مدنی مردمی را در سرتاسر جهان مهار و کنترل میکردند. کافی است دموکراسی صادراتی آنها را با مشاهده سازماندهی و حمایت مالی نظامی مستقیم و غیرمستقیم از نیروهائی مانند "القاعده"، "داعش"، "جبهه النصر"، "جیش الاسلام" و غیره در افغانستان، عراق، سوریه و لیبی و جاهای دیگر شاهد بود. دفاع آنها از آزادی و حقوق بشر را میتوان در تلاش در خفه کردن افشاگران فجایع آنها در دنیای رسانههای مجازی و از طریق حبس اجباری آنها در سفارتخانههای کشورهای دیگر و یا راه انداختن خانههای شکنجه در کشورهای غیر از سرزمین خویش، مانند تایلند، مصر، رومانی و غیره باز یافت.
آنهائی که جنگ ویتنام یادشان میآید، دموکراسی آمریکائی در ویتنام را از پرواز بمب افکنهای ب 52 و بمبهای ناپالم چسبناکی که پوستهای ظریف کودکان ویتنامی را مثل اسید سوزان له و لورده میکرد، قتل عام روستائیانی مثل روستای "مای لای" و کشتار عمومی نیم میلیون نفری مخالفان توسط کودتای آمریکایی سوهارتو در اندونزی به یاد میآورند. از این نمونهها خروارها و خروارها در زمان پینوشههای آمریکای لاتین و کودتاهای آمریکائی دیگری که کشور خود ما شاهد یکی دوتای آنها بوده است، بوده و هستیم. آری تاریخ را باید برای نسلهائی که آن را نه دیده و نه خواندهاند بازگو کرد، تا از آن درسهای لازم را گرفته و آن اشتباهات را نه تکرار کنند و نه بگذارند تاریخ تکرار گردد.
آری، میتوان گفت که در طول تاریخ این تنها آمریکا نبوده، بلکه استعمارگران زیادی از قبیل پرتقال، بلژیک، آلمان، انگلیس، روسیه و بالاخره آمریکا همه به سهم خویش تلاش کردهاند تا سهم خویش از ثروتهای ملی کشورهای مستعمره شده برده باشند. در این میان سهم سه دولت انگلیس، روسیه و بالاخره آمریکا در مورد ایران برجسته میشود. بر همگان واضح است که با تبدیل شدن آمریکا به قدرت نظامی اقتصادی یکهتاز بینالمللی و از شکست روسیه تزاری، تبدیل آن به اتحاد جماهیر شوری، از هم پاشیدن آن و ضرباتی که طی جنگهای جهانی اول و دوم بر روسیه وارد شد، نقش تاثیرات دخالتهای آنها در امور داخلی ایران بمراتب تضعیف گردید. با وجود این، در بده بستانهای بینالمللی، ایران میتواند، همانند معاملات بعد از جنگ جهانی دوم، بعنوان کالائی میان این دولتها مورد معامله قرار بگیرد. به همین دلیل میباشد که باید مضمون توافقات مذاکراتی مانند دیدار هلسینکی با دقت بیشتری زیر ذرهبین قرار بگیرد.
آنچه که در عمل بصورت سیاست محوری جاری دولتهای ایران و آمریکا شاهد آن هستیم، خطر شدتیابی تحریمهای اقتصادی و گسترش شدت تقابل و رسیدن آن به مرحله خطرناک تقابل امنیتی نظامی میان دولتهای ایران و آمریکا میباشد. لازم به توضیح نیست که هر دوی این حکومتها به دلایلی استراتژیک، منافع خویش را در به راه انداختن چنین تقابل نظامی میبینند. الیگارشی مالی نظامی آمریکائی جهت حفظ سلطه امنیتی خویش، تسلط دلار آمریکا بر واحدهای دیگر مالی جهانی، و دستیابی به ثروتهای نجومی از طریق فروشات نظامی به قیمت ویرانی و قتل عام مردم کشور دیگری در خاورمیانه به چنین جنگی احتیاج دارند، حکومت جمهوری اسلامی ایران تنها از این طریق میباشد که میتواند حضور امینیتی نظامی خویش را در دیگر کشورهای منطقه توجیه نموده و به سرکوب خشن مخالفان خویش جهت حفظ حیات خود ادامه داده و به تاراج ثروتهای کشوری بپردازد.
استراتژی همگرائی نیروهای آزاده، عدالتخواه و دموکرات بر محور اهداف آزادیخواهانه، مردمی، انسانی و دموکراتیک برای عبور از جمهوری اسلامی ایران، نه تنها خواهان نفی تاریخی جمهوری اسلامی ایران میباشد، در عین حال خواهان آن نیست تا بار دیگر برای چندمین بار در تاریخ، ایران قربانی پروژههای تعویض حکومتی آمریکائی، انگلیسی و یا دیگر کشورهای منطقهای قرار گرفته باشد. در این عرصه باز هم لازم نیست جای دوری برویم، سخنان مایک پمپئو، رئیس سابق سیا، و وزیر امور خارجه فعلی آمریکا طی چند روز گذشته، در این مورد که آمریکا به حمایتهای مالی و غیرمالی خویش از اپوزیسیون ایران ادامه خواهد داد از یک طرف و تجمع بخشهای شناخته شدهای از ایرانیهای ساکن آمریکا جهت جلب حمایتهای دولت آمریکا و نمایشات تجمعی مجاهدین خلق در فرانسه، میتوان پی برد که پروژه آمریکائی در چه راستائی هدایت میگردد.
دنیز ایشچی
25 ژوئیه 2018