همبستگی ملی، ضرورت تاریخی برای ایران!

آیا جنبش مهسا را می توان آغاز همبستگی ملی دانست؟
آیا جنبش مهسا از ابتدای خود قائل به همبستگی ملی بود یا اینکه با گسترش اعتراضات به سراسر ایران، همبستگی ملی کلید زده شد؟
اگر باور داشته باشیم که جنبش مهسا و یا زن، زندگی، آزادی توانست همبستگی ملی را در یک مقطع کوتاه فراهم ساز، چرا نباید آن را توسعه بخشید و از ادامه آن حمایت نکرد؟
شعار «زن، زندگی، آزادی» در قلب کردستان ترکیه و سوریه زاده شد و در ایران به بار نشست. «زن، زندگی، آزادی» همبستگی ملی را از کردستان به سیستان و بلوچستان و از آنجا به آذربایجان و از آذربایجان به خلیج فارس. در میان عرب های ایرانی و دیگر اقوام ایرانی گسترانیده شد و تهران گرانیگاه این همبستگی ملی بود. گردهمایی نزدیک به یک صد هزار ایرانی در برلین پایتخت آلمان، شکوفایی از همبستگی ملی ایرانیان را به نمایش گذاشت.
برای اینکه درک روشنی از «همبستگی ملی» داشته باشیم، باید آن را برای خود تفهیم کنیم تا به درک مشترکی دست یابیم. در غیر اینصورت به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید
همبستگی ملی را چگونه تعریف می کنیم؟
همبستگی ملی یا اشتراک در منافع ملی صرف نظر از جایگاه قومی، سیاسی و اجتماعی ما در کشور و باور به یکپارچگی کشور و خواهان ایران برای همه ایرانیان. همبستگی ملی حول ارزش ها و اهداف مشترک صرف نظر از تفاوت های زبانی، قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی شکل می پذیرد.
همبستگی ملی، آنگاه شکل و تبلور می یابد که کشور در معرض خطر از خارج مرزها قرار می گیرد و بار دیگر زمانی شکل می گیرد که کشور توسط حکومتی اداره می شود که منافع ملی و یکپارچگی کشور را فدای منافع گروهی و ایدئولوژیکی خود می کند.
همبستگی ملی می تواند گرانیگاه اتحاد تمامی ایرانیانی باشد که دل در گرو کرامت انسانی و توسعه سیاسی، اقتصادی، دمکراسی، فرهنگی، پذیرش حقوق و جایگاه تمام اقوام ایرانی در اداره کشور باشد. در یک کلام باید گفت برای همه ایرانیانی که عشق به ایران دارند.
همبستگی ملی، انسجام ملی و وحدت ملی در ایران، ضرورت تاریخی و حال ایران می باشد. ایران در شرایط بسیار بغرنج قرار دارد و اوضاع نیز بسیار حساس و بحرانی است. با ادامه حاکمیت فعلی، ایران هرچه بیشتر به سمت گسستگی ملی سوق پیدا خواهد کرد و احتمال اینکه کشور دچار اغتشاشات درونی شود و نیروهای دمکراتیک نتوانند کنترل آن را در اختیار خود داشته باشند، بسیار زیاد است. در صورت چنین اتفاقی، دیگر دیر خواهد بود که بتوان با یک ایران یکپارچه از درون تلاطم های اجتماعی، بیرون آمد. تبعات آن برای همه نامعلوم خواهد بود که چه چیزی از ایران به جا خواهد ماند.
بسیاری همبستگی ملی را در همسانی با ناسیونالیسم قرار می دهند و این دو مقوله را با یک چوب می رانند و نتیجه ای که به دست می آورند، نفی همبستگی ملی و ناسیونالیسم می باشد. البته این را هم نباید فراموش کرد که ناسیونالیسم در مقاطعی از تاریخ، توانسته در یک دوره کوتاه مدت نقش مثبت ایفا کند. دفاع در مقابل یک دشمن خارجی که به مام وطن تجاوز کرده و باید در مقابل آن یکپارچه متحد شد. جنگ ایران و عراق، نمونه ای از همبستگی ملی و ناسیونالیسم بود. اما اصرار در ادامه جنگ بعد از بیرون راندن نیروهای عراقی از خاک ایران توسط خمینی، تحت عنوان صدور انقلاب، نقش ناسیونالیسم شیعه غالب بر همبستگی ملی شد و از وجه ملی آن خارج گردید.
برای روشن شدن تفاوت های نظری و هویتی این دو مقوله اجتماعی، لازم است که کمی آنها را شکافت و به حداقل تفاوت های آنها پی برد. تعریف جامعی که از این دو مقوله صورت گرفته است به خوبی آن را شناسایی می کند تا راحت تر بتوان این دو مقوله را از هم تفکیک کرد.
متن زیر برگرفته از هوش مصنوعی است.
تعریف جامعه شناختی: «تفاوت های نظری ناسیونالیسم با همبستگی ملی در بنیان های فکری، هدف گذاری و نوع رابطه ای است که میان ملت و دولت یا ملت و ملت ها تعریف می شود».
«مبنای فکری و هویتی
ناسیونالیسم – مبتنی بر برتری یا اولویت دادن به هویت ملی، زبان، فرهنگ یا قوم خاص است. اغلب با مرز بندی «ما» و «دیگران» همراه است.
همبستگی ملی – بر پایه وحدت درون ملی، بدون جدایی دیگران تاکید دارد. این مفهوم می تواند شامل اقوام، زبان ها و گرایش های مختلف در یک ملت باشد.
نگاه به دیگری:
ناسیونالیسم - «دیگری» را تهدید می بیند، در شکل افراطی آن، خارجی ها، مهاجران یا اقلیت ها را مانعی برای انسجام و برتری ملی می داند.
همبستگی ملی – به دنبال اتحاد میان اجزای مختلف یک ملت است، «دیگری» در درون ملت پذیرفته می شود، چون هدف، همکاری برای خیر عمومی است.
هدف گذاری سیاسی:
ناسیونالیسم – در ایران دوران پهلوی اول و دوم با محوریت زبان فارسی و هویت ایرانی برجسته شد، گاه با نادیده گرفتن تنوع قومی-مذهبی.
همبستگی ملی – بیشتر در جنبش های مدنی یا دوران پس از بحران ها (مثلا پس از زلزله ها، اعتراضات سراسری، یا رویدادهای ملی مثل جام جهانی) مطرح میشود.
ناسیونالیسم می گوید: ما بهتر از دیگران هستیم.
همبستگی ملی می گوید: ما با هم بهتر هستیم».
****
همبستگی ملی، دست ما را در دست یابی به راه حل های ملی باز می گذارد تا بتوان همراه با قدرت انسجام مردم، چالش های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را پشت سر گذاشت. جلب اعتماد مردم در سراسر ایران، -جدا از تعلقات قومی- نهادهای مدنی و جنبش های کارگری، زنان و ... برای خروج از بحرانهای ایجاد شده توسط جمهوری اسلامی، ضروری و سرنوشت ساز است.
نیاز به همبستگی ملی داریم تا از مداخلات خارجی جلوگیری کنیم. بدون همبستگی ملی حتی کشوری مثل افغانستان هم می تواند امنیت ملی ایران را به مخاطره بیندازد. ویرانی کشورهایی مثل لیبی، سوریه و عراق نمونه روشنی از نبود همبستگی ملی در میان مردمان این کشورها است. نبود همبستگی ملی در این کشورها، این سه کشور را محلی برای جولان دادن نیروهای تروریست و نیروهای بیگانه کرده.
اما نباید فراموش کنیم که همبستگی ملی را باید از ناسیونالیسم قومی پاک ساخت تا بتوان انسجام ملی را بنا ساخت. برتری طلبی ناسیونالیسم قومی بر زبان و هویت فرهنگی و جغرافیایی پا می فشارد و همبستگی ملی را در تقابل با قوم گرایی خود می داند. ناسیونالیسم خود را با «ما» و «دیگران» تعریف می کند و بین خود و دیگران دیوار چین می کِشَد. اما همبستگی ملی، وحدت تمام اقوام بدون تبعیض قومی و برتری قومی بر قوم دیگر را پیش می برد. همبستگی ملی استوار بر یکپارچگی ملت که شامل اقوام و مذاهب گوناگون می باشند، است
به عبارت دیگر، ناسیونالیسم، همبستگی ملی را تهدیدی برای خود در مقابل همبستگی ملی که وحدت ملی را برای همه و منافع ملی کشور می داند، قلمداد می کند و با وحدت ملی مخالفت می کند و آن را در راستای منافع ناسیونالیستی خود نمی داند.
در ضمن نباید تصور کرد که هر تغییر در ایران به معنای مثبت بودن خواهد بود. چه بسا انقلاب، شورش گرسنگان، از هم پاشیده شدن نظام سیاسی از درون، بتوانند حاکمیتی را از قدرت به زیر بکشانند. اما در نبود همبستگی ملی که از نهادهای سیاسی ملی، قومی شکل گرفته باشد و همه ایرانیان را صرف نظر از تعلقات اجتماعی در بستری ملی انسجام دهد، هر تغییری می تواند عکس آن چیزی باشد که مردم به دنبال آن بودند.
همبستگی ملی، راهی ست و بستری است برای تغییرات تدریجی، مسالمت آمیز و پایدار. بدون حمایت مردم و انسجام ملی، جامعه دچار تفرقه می شود و دست یابی به دمکراسی و گذار از حکومت جمهوری اسلامی ناکارآمد خواهد بود. همبستگی ملی، ما را بر سر مطالبات مشترک متحد می کند و از پرداختن به مورد های فرعی دور می سازد تا به همبستگی ملی آسیب رسانده نشود.
برگردیم به جنبش زن، زندگی، آزادی و عمق تاثیر آن برهمبستگی مردم ایران:
این جنبش نشان داد که همبستگی ملی، اگر با مفاهیم انسانی و مدرن ترکیب شود، می تواند قدرت بزرگی ایجاد کند. کردها شعار را ساختند، اما همه پذیرفتند. طبقات مختلف از شمال تهران تا زاهدان همراه شدند. گفتمان بر پایه آزادی، عدالت و کرامت انسانی بود، نه تسلط قومی بر دیگران. این جنبش برخلاف ناسیونالیسم که وحدت از بالا را می سازد، نشان داد که وحدت می تواند از پائین، از درون درد مشترک ساخته شود.
بنابراین اگر ایران بخواهد از چرخه ی بحران و تشتت سیاسی-اجتماعی بیرون بیاید، باید از ناسیونالیسم قوم گرا و همسان سازی فاصله بگیرد. باید همبستگی ملی فراگیر را محور بازسازی قرار دهد و البته عشق به ایران، می تواند در خدمت همبستگی باشد و نه در تقابل با آن. اگر نخبگان سیاسی و فرهنگی، نهادهای سیاسی، نهادهای مدنی صدای طبقات مختلف را منتقل کنند و جامعه مدنی تجربه ی «با هم بودن» را بسازند، آنگاه همبستگی ملی می تواند تبدیل به بنیان تغییر مثبت و پایدار شود.
متاسفانه ناسیونالیسم قوم گرای پهلوی و ناسیونالیسم شیعه گرای جمهوری اسلامی، طی یک قرن اخیر، صدمات جبران ناپذیری به همبستگی ملی ایرانیان فلات ایران وارد ساخته که برای جبران آن نیاز به تلاش ملی است.
در تاریخ معاصر ایران، کردها اغلب به عنوان یک «تهدید امنیتی» دیده شده اند، به ویژه پس از انقلاب ۵۷. این نگاه از سوی هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی تقویت شد. اما در جنبش «زن زندگی آزادی» کوردها پیشتاز بودند. شعار این جنبش از دل مبارزات زنان کورد در سوریه و ترکیه زاده شد و بومی ایران شد. کوردها نه به عنوان «جدایی طلب» بلکه به عنوان الهام بخش همبستگی ملی ظاهر شدند.
سیستان و بلوچستان یکی از محروم ترین مناطق ایران است. فقر، تبعیض مذهبی و سرکوب امنیتی مزمن. اما در اعتراضات سراسری، بلوچ ها وزنه خاصی به جنبش مهسا دادند. نمازهای اعتراضی مولوی عبدالحمید نمونه ای از پیوند دین، مقاومت مدنی و همبستگی ملی بود.
زنان ستون اصلی همبستگی ملی بودند. پیش از این زنان در ایران اغلب یا ابزار ایدئولوژی رسمی بودند یا حاشیه نشینان سیاست. اما در سال های اخیر، زنان به موضوع، بازیگر و نماد مقاومت بدل شدند. چه در خیابان، چه در رسانه ها و چه در فضای مجازی. زنان دیگر گروه خاص نیستند. هویت زنان به بخشی از هویت ملی تبدیل شده است.
صدای ما، صدای ایرانِ ماست و برای هرچه رسا کردن این صدا باید همبستگی ملی را تقویت کرد و از تجارب مشترکمان برای گفتمان وحدت و ایجاد نهادهای ملی بهره برد. در این راستا باید راه را برای جوانان هموار کرد و صدای آنها را شنید. برای موفقیت دز این راه باید بتوان بین نسل گذشته و نسل جوان پلی برقرار کرد.
نقش نسل جوان را نباید در شکل گیری همبستگی ملی نادیده گرفت. نسلی زخم خورده از حاکمیت جمهوری اسلامی اما هنوز برای آینده بهتر امید خود را از دست نداده است. نسلی که با بیکاری، فقر، سرکوب آمال و آرزوهای خود دست به گریبان با حکومت است. این نسل نشان داده است که به دنبال تغییر است و برای آن تاکنون هزینه های بسیاری پرداخته.
چهارده آپریل ۲۰۲۵
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
محمود میرمالک ثانی