نگاهی به کتاب «بی یاد تو هرگز» نوشته علی محمد افغانی

گزنفون می گوید : بگذار تاریخ خود لب بگشاید. این بار تاریخ از ورای گذشت دههها به روایت فردی که از بازیگران فعال صحنهی نبرد بود، لب به سخن گشوده حوادث و رویدادهایی که سالها عرصهی بحث و جدل بسیاری از اندیشمندان و محققین است، را در کمال صمیمیت، صادقانه در میان مینهد و انبوهی از رخدادهای سرنوشتساز تاریخ معاصر میهنمان را در چارچوب کتابی کمنظیر در وجوههای مختلف هنری، سیاسی، علمی – فرهنگی و تاریخی تقدیم جویندگان واقعیت ها مینماید. این کتاب در ۶۲۹ صفحه توسط انتشارات نگاه در اردیبهشت سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. نویسنده در صدد برآمده است به توصیهی دوست و همرزم جان باخته ش سروان اسماعیل محقق دوانی جریان دادرسی و محاکمهی افسران عضو حزب توده ایران را در دادگاه نظامی ارتش به قلم آورد. ولی در عمل بسی فراتر از آن فرازهایی برجسته و تاثیرگذار از حوادث و رویدادهای تاریخ معاصر میهنمان را با قلمی اعجاز برانگیز به رشتهی تحریر درآورده است. با تبحری کم نظیر چنان فضایی خلق نمودهاست که گویی خواننده نه اینکه کتابی برای خواندن پیش رو نهاده، بلکه به تماشای فیلمی مستند و گیرا از رویدادها و حوادث خونبار تاریخ معاصر میهنمان پرداختهاست. این کار سترگ علمی _ هنری فقط از عهدهی دانشمند توانمندی چون استاد علی محمد افغانی میتواند بر آید. استاد افغانی کتاب را از محاکمهی افسران تودهای شروع میکند . ولی با در هم کوبیدن هنرمندانهی خط سیر رویدادها و تغییر خلاقانهی فضا از انقلاب مشروطیت و شکست آن همچنین علت، چگونگی و چرایی بر سرکار آمدن رضا خان و گذاردن تاج شاهی بر سرش که با طراحی دولت استعماری انگلستان، برای غارت هرچه بیشتر منابع ملی و ربودن دسترنج زحمتکشان میهنمان صورت گرفت، واگویی توام با تحلیل ژرف رخدادهای کشورمان در آن برههی زمانی ارائه میدهد و خواننده را به داوری منصفانهی حقانیت مبارزه حزب توده ایران فرا میخواند . رضا شاه که با حمایت تمام قد انگلستان بر تخت سلطنت نشاندهشد ، با پیریزی حکومتی پلیسی سکوت قبرستانی بر فضای کشور حاکم کرده بود. با اشتهای سیریناپذیری مبادرت به غارت ثروت و دارایی کشور در ابعادی گسترده مینمود. با بیرحمی و شقاوت هر صدای مخالفی را در گلو خفه می کرد. در این راه افراد زیادی توسط وی سلاخی شدند. او برای ثروت اندوزی از هیچ قتل و جنایتی برای از میان برداشتن موانع بر سر راهش روی گردان نبود. این جانی بالفطره بسیاری از روشنفکران و مبارزان که معروف ترینشان گروه ۵۳ نفر بود را در سیاه چال های قرون وسطایی به بندکشید. در پی فرار ذلیلانه رضاخان از کشور در شهریور سال ۱۳۲۰ درب زندان ها گشوده شد و مبارزان در بند از محبس رهایی یافتند. رهاشدگان از زندان به همراه عده ای از روشنفکران آزادیخواه و خوشنام برای پیگیری مبارزه به خاطر تحقق رویای دیرینهی زحمتکشان برای دستیابی به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی در ده مهرماه سال ۱۳۲۰ حزب توده ایران را بنیاد نهادند. علی محمد افغانی که فرزند خانوادهای فقیر کرمانشاهی بود، به خاطر خدمت به انسان و انسانیت با هدف زدایش فقر و فلاکت از دامان افراد تیره روز به حزب توده ایران پیوست. ایشان در این کتاب علت برگزیدن حزب توده ایران و چگونگی فعالیت در صف آن را با قلمی شیوا بطور مبسوطی توضیح میدهد. حوادث پر فراز و نشیب دههی طوفانی بیست و آرایش نیروها در صحنهی نبرد با واژههایی جاندار چنان استادانه ترسیم شدهاست که گویی خوانندهی کتاب بدون واسطه، شاهد و ناظر عملکرد رذیلانهی مرتجعان از سویی و جانفشانی حماسی مبارزان از سوی دیگر است. علت خیزش مردم جان به لب رسیدهی آذربایجان از ظلم و ستمی که بر آنان میرفت، و تشکیل حکومت ملی در سال ۱۳۲۴ و خدمات شایان آن در بازهی زمانهی یک سالهای که بر سر کار بود، همچنین غارت و کشتار مردم آن خطه از سرزمینمان توسط محمدرضای جانی به عالیترین وجهی در معرض دید خواننده قرار میگیرد. رویداد خونبار ۲۸ مرداد و علت طراحی و اهداف پلید کودتاگران را استاد افغانی به صورت مستند و مستدل تکاندهندهای به تصویر میکشد و نشان میدهد که تردید و سردرگمی زندهیاد مصدق در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد چهسان آرزوی بزرگ و پرشکوه مردم ایران را برای برچیدن اساس سلطنت منحوس شاهی بر باد داد، چنان که حقیقتا میهن ما را در عرصهی تحولات اجتماعی یک صد سال به عقب راند. رفتاری که با همهی احترامی که استاد افغانی به مصدق قائل است، از سوی ایشان نه به عنوان فردی حزبی بل به مثابهی یک ایرانی وطنپرست به درستی غیر قابل عفو ارزیابی میشود.
علی محمد افغانی عضو سازمان افسران حزب توده ایران بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و لو رفتن سازمان افسران، به همراه اعضای این تشکیلات انقلابی دستگیر و تحت شکنجههای سبعانهی جلادان فرمانداری نظامی قرار گرفت. در کنار یارانش در دادگاهی فرمایشی به محاکمه کشیده شد. محاکمهای که قبل از آغاز جلسات آن احکام ضدانسانیاش توسط شخص محمدرضا صادر شده بود. با مطالعه و تامل بر سیر جریان دادرسی در دادگاه نظامی این پرسش پیش میآید حزبی که این رادمردان شجاع در دامان آن پرورده شده بودند، چه نیروی شگرفی بر روح و روان آنها دمیدهبود که در راه دفاع از حقانیت راه حزب تا آخرین دم حیات پرافتخار شان از آرمان های والای حزبشان با سرفرازی در خور تمجید و ستایش دفاع کردند. این فرزندان خلف حزب که شوریده وار جان شیرین خود را فدای حزب خود میکنند به دلیل میهنپرستی که براساس آموزههای حزبی با سرشتشان عجین شده با نثار خون خود ندا سر میدهند که شهد حق و حقیقت تا بدانسان دلچسب و گوارا است که ارزش جانفشانی فداکارانه در راه آن افتخاری است برای جویندگان عدالت، صلح و شرافت، که تاریخ مبارزه خلقها تا ابدیت مهر و نشان رزم و پویش دلیرانهی آنها را بر پیشانی خود حک کردهاست. بعد از صدور حکم اعدام آخرین گروه افسران تودهای سرگرد سروشیان به انتقاد از پارهای تصمیم و عملکرد مسئولان وقت حزب لب می گشاید. اظهار این انتقادها تعدادی را به تردید میاندازد که گویی سرگرد سروشیان میخواهد راه ابراز ندامت از گذشتهاش را بپیماید. سرانجام وقتی سرگرد سروشیان سرفراز و سربلند با گامهایی استوار و تزلزل ناپذیر دلاورانه به استقبال مرگ میرود به عیان نشان میدهد که وی فرهنگ انتقاد را براساس آموزههای حزبی عمیقا درک کردهبود و انتقاد را در جهت افزودن بر دانش مبارزه و اعتلای کیفیت نبرد انقلابی میدانست نه برای تخطئه و گشودن راهی برای ابراز پشیمانی. آری این چنین بودند آن فرزندان راستین حزب که تا آخرین لحظات زندگی با کاربست آموزههای حزبی و نثار خون پاک خود ثابت کردند انسانهایی هستند با عقایدی عمیق بشردوستانه و میهن پرستانی پرشور و صدیق. استاد افغانی در کمال تواضع و فروتنی از سختیهای نوشتن و انتشار رمان شوهر آهو خانم با نثری شیوا و حماسی چنان صادقانه سخن میگوید که دریافته میشود پیکار بیامان در راه زحمتکشان ولو عرصه و میدان عوض شود، ارادهای آهنین میطلبد که یک تودهای در هر شرایطی میبایست دارای آن باشد.
میهن ما در آستانه تحول بزرگی قرار دارد. طلیعهی صبحدم باشکوه نبرد نهایی نویدبخش رویت پیروزی پرشکوه مردم کشورمان بر پاسداران جهل و تاریکی است. سخن گهربار سروان محقق در آخرین دم زندگی که با صدایی رسا میگوید: راه ما حق بود به بلندای تاریخ آویزهی گوشها خواهد بود و پر شور و متحد، یکصدا و یکدل رهسپار راهی که این شهیدان بزرگ خلق ما را به پیوستن بدان دعوت میکردند .... اتفاقی نیست که استاد افغانی کتاب را با دیدار رفیق شهید بیژن جزنی به همراه همسرش با ایشان به پایانی دلانگیز میرساند. آنگاه که رفیق جزنی برای تجلیل از مبارزه و مقاومت ایشان به منزل استاد می رود. افغانی میرساند هرچند رفیق جزنی از نحوهی مبارزهی پیشینیان خود در پارهای موارد آزرده خاطر است، ولی به رزم و پیکار آنان به دیدهی احترام مینگرد، فضای این ملاقات ندا میدهد که مبارزه در راه سوسیالیسم با شکست مقطعی در کودتای ۲۸ ایستا نشده و در گذر زمان نسل جدید مبارزین و پیروان راه حزب تودهها دست همدیگر را از سر همدلی برای اتحاد خواهند فشرد. جا دارد گفته شود استاد افغانی با خلق اثری بی نظیر در بازآفرینی صحنهها تورگنیف را در کنکاش روحی و روانی آدمیان، رومن رولان را در توضیح و توصیف روابط اجتماعی، ماکسیم گورکی را در پردازش و گزارش اخبار ، اوریانا فالاچی را در در هم کوبی زمان ، گابریل گارسیا مارکز را با تشریح وضعیت اجتماعی-- تاریخی، ما را با سبک تولستوی آشنا میسازد در برابر این همه خلاقیت و در همآمیزی حوزههای مختلف علمی، هنری به پاس حرمت و احترام کلاه از سر برداشته در مقابل این استاد بی بدیل تعظیم کرد.
صادق شکیب فروردین سال ۱۴۰۴