آتش همیشه به جان شمع نمی افتد که سوختن را بنا نهاده است

چهل و شش سال است آتش به جان شماله پیکره مردم ایران افتاده و کشتار می کند .
گاه از خود می پرسم کدام خون بهایی به گردن ما بوده که از پرداختن سرباز زده ایم و تقاص چه را به که می پردازیم ؟
مردم ایران را با بسترسازی و وام گرفتن از اشتباههایی که در هر حکومتی می تواند رخ دهد منقلب کردند و با ویرانگری همه زیربناها ازاقتصادی وسیاسی واجتماعی و بیش از همه اخلاقی در یک خلاء نگهداشته اندکه نمی تواند پایش را در زمین استوار سازد .
غمها چنان سنگین شده اند که چشمه چشمان را برای اشکریزی و سبک تر شدن اندوه دل خشکانده و تنها دود آه است که از سینه ها بر می آید بی آن که از زبانه های آتش بکاهد . ما ایرانیان از دیر بازپرستار آتش بوده ایم و نیایش آهورامزدا را با سرودخوانی گرد اتش به انجام می رسانیده ایم . ولی این آتشی که به جان مردم ماافتاده آتش اهریمنی است که تباه سازاست و مرگ خیز ؛ این دیو جَهی است که در گوشه شکار گاهش خزیده و به شکار مردم بی گناه پرداخته و می پردازد .
گاهی از درد سینه تنگی می گیرد و دَم و بازدَم را گلوگیر می سازد .
هر بار که گوشه ای از کشور در اثر سهل انگاری دست اندرکاری مردم دچار رویداد ناگواری شده جان از کف میدهند درد در سینه سراسر مردم در همه گوشه کنار میپیچد و نیزارها را به ناله می اندازد . یک روز آتش سوزی سینما رکس آبادان ، یک روز، فرو ریزی برجی در خرمشهر یک روز آتش سوزی در کِشتی سانجی ؛یک روزآتش سوزی درساختمان آلمینیوم تهران و.... هزاران مورد دیگر که دردی تازه بر دردهای کهنه افزوده وانباشته می شود و نمی گذارد مردم نفس تازه کنند .
اگر برای یکبار هم که شده مسئول یا مسئولان سهل انگار به کیفر قانونی رسند این همه بی توجهی به انباشت نادرست مواد شیمیایی نباشد تا از مردم کشتار کند .
امروز چه کسانی باید پاسخگوی بی توجهی این رویداد ناگوار در بندر عباس باشند؟ دراین درد گِران باید گفت :
ای اشک هرچه ریزمَت از دیده زیر پای
بینم که باز بر سر مژگان نشسته ای،
گیتی پورفاضل
۱۴۰۴/۲/۷