نوشتۀ راوی کانبور Ravi Kanbur و لین اسکوایر Lyn Squire

2. درآمد و مصرف

2.1     اندازه‌گیری‌های متعارف - ادامه

اهمیت اندازه‌گیری دقیق فقر زمانی افزایش می‌یابد که به طراحی اقدامات مشخص برای کاهش فقر بپردازیم، چرا که رفتار برابر با افراد برابر، یکی از اصول بنیادین سیاستگذاری عمومی است.
به عنوان نمونه، به مسئله تفاوت هزینۀ زندگی میان مناطق روستایی و شهری توجه کنید. افرادی که از مناطق روستایی به مناطق شهری در یک کشور در حال توسعه مهاجرت می‌کنند، ممکن است با مجموعه ای کاملاً متفاوت از قیمتها، به ویژه در زمینه مسکن و اقلام غذایی اصلی، روبرو شوند. برای مثال، به گفته راوالیون (Ravallion) و فان دِ وال (Van de Walle)، میانگین اجاره مسکن در سال 1981 در مناطق شهری جاوه شش برابر مناطق روستایی آن بود. گنجاندن چنین تفاوت بزرگی در خط فقر متناسب با مکان، البته می‌تواند تمرکز اقدامات فقرزدایانه را از مناطق روستایی به مناطق شهری منتقل کند. اما کیفیت کلی مسکن معمولاً به طور متوسط در مناطق شهری بهتر است. راوالیون و فان دِ وال با در نظر گرفتن این واقعیت، نتیجه می‌گیرند که تفاوت واقعی میان شهر و روستا بسیار کمتر است، مثلاً در جاوه حدود 10 درصد بود. بنابراین، برای تضمین رفتار برابر با ساکنان شهر و روستا، ممکن است تعدیل برای رفع تفاوت هزینۀ زندگی اهمیت داشته باشد، اما این تعدیل معمولاً بسیار کمتر از چیزی است که مقایسه ساده قیمتها نشان می‌دهد.

همچنین نادیده گرفتن تفاوت در دسترسی به کالاها و خدماتی که در بازار خرید و فروش نمی‌شوند، می‌تواند به ارزیابیهای گمراه کننده ای از فقر منجر شود. مثلاً دو خانوار که بر اساس معیار "یک دلار در روز" به یکسان فقیر محسوب می‌شوند، ممکن است "سطوح رفاه" بسیار متفاوتی داشته باشند، اگر میزان دسترسی آن‌ها به کالاها و خدمات رایگان، یارانه ای، یا به کالاهای عمومی متفاوت باشد. برای نمونه، یارانه ای که فقیرترین دهک جمعیت شهری اندونزی در سال 1987 از طریق استفاده از بیمارستانها و مراکز بهداشت اولیه دریافت می‌کرد، دو برابر یارانه ای بود که فقیرترین دهک جمعیت روستایی دریافت می‌کرد. به همین ترتیب، اگر افراد فقیر منابع مشترک را مصرف یا تخریب کنند، افزایش واقعی فقر و محرومیت در اندازه گیریهای متعارف نادیده خواهد ماند. برای مثال، جودا (Jodha) به از دست رفتن منابع مشترک در مناطق خشک هند اشاره می‌کند. بین سالهای 1950 تا اوایل دهه 1980، منابع مشترک در روستاهای مورد مطالعه بین 31 تا 55 درصد کاهش یافته اند. یکی از جلوه های کاهش گزینه ها برای نسلهای بعدی را می‌توان در برداشت زودهنگام درختان برای جبران کمبود مواد گیاهی مشاهده کرد، روندی که در محاسبات ملی بازتاب نمی‌یابد.

حال فرض کنیم تفاوتهای هزینه زندگی و مشکلات مشابهی مانند تفاوت در اندازه و ترکیب خانوارها را در نظر گرفته ایم، و در دوره بررسی، دو خانوار را که به طور مساوی فقیر اند، شناسایی کرده ایم. اما اگر یکی از این دو خانوار با فقر موقتی مواجه باشد و دیگری دچار فقر مزمن، سیاستگذاری مناسب نسبت به آنها احتمالاً باید کاملاً متفاوت باشد.
به طور خاص، کاهش فقر مزمن مستلزم افزایش سرمایه فیزیکی و انسانی فقرا یا افزایش بازدهی نیروی کار آنهاست، در حالی که طرحهای بیمه‌ای و تثبیت درآمد بیشتر برای فقر گذرا مناسب اند. 
با این حال، ابزارها و اهداف را نمی‌توان به این سادگی از هم جدا کرد. وجود یک شبکه ایمنی مؤثر یا دسترسی به اعتبارات برای هموارسازی نوسانات درآمد، چنان که در ادامه خواهیم دید، پیامدهای بالقوه مهمی برای توانایی افراد دچار فقر مزمن برای رهایی از فقر دارد.

داده‌های پانلی موجود نشان می‌دهند که جابجایی میان فقر و خروج از آن بسیار قابل توجه است. برای نمونه، داده‌های بانک جهانی حاصل از پیمایش مؤسسه بین‌المللی تحقیقات محصولات کشاورزی در مناطق نیمه‌خشک در شش روستای هند طی سالهای 1975 تا 1983 نشان داد که در یک سال معمول، 50 درصد از جمعیت فقیر بودند، اما تنها 19 درصد در تمام سالها فقیر باقی ماندند. بنابراین یک هستۀ قابل توجه از فقرا وجود دارد که در کنار جابجایی گستردۀ دیگر گروه ها به درون فقر و خروج از آن، مدام در فقر باقی می ماند. جالان (Jalan) و راوالیون (Ravallion) با استفاده از داده‌های پانلی مربوط به شش سال، از سال 1985 تا 1990، درباره روستاهای چین، به یافته های متعددی دست یافته اند. آنها دریافتند که فقر گذرا ـ که به عنوان فقری تعریف می‌شود که ناشی از نوسانات زمانی در مصرف است ـ 37 درصد از کل فقر را برای خانوارهایی شکل می‌دهد که به طور متوسط زیر خط فقر بوده اند. با این حال، میزان فقر گذرا برای خانوارهایی که مصرف میانگین آنها بیش از 50 درصد بالاتر از خط فقر بوده، به سطحی ناچیز کاهش می‌یابد. همچنین، این پژوهشگران دریافتند که حدود نیمی از میانگین فقر در استانهای فقیرتر ناشی از نوسان در مصرف است، در حالی که در یکی از استانهای نسبتاً برخوردار با مصرف میانگین بالاتر، این نسبت 84 درصد از میانگین فقر، یعنی بسیار بیشتر بود.


Source URL: https://bepish.org/node/12245