حسن جلالی

تهران؛

شهرِغول‌آسا

(شاهد بزرگ شدنت بودم

می‌دانم شهرداری‌ها و سوداگران

نابودت کردند)

بزرگراهها و پلها-

تابوتِ جنوب را

در اعماق به خاک می سپارند

شمال؛ با فاصلهِ

دلواپسِ آسمانخراشها

و ملتهبِ از انباشتِ مال-

خوابِ آشفته می بینند

ویلاها...

 

تهران،

رویایی دور مانده

از دوست داشتنها

جنگ طلبها

باز تو را به آتش و خون  کشیدند

اما تو می مانی

با استخوانی در گلو

و زخمهایی که بر تن داری

کسی نمی داند

زخمهایت کی ی خوب می شود!

 

تهران،

شهرِ عاشقانِ خفته در خون

جنگ تمام می شود

تو می مانی

و همه چیز را از نو شروع خواهی کرد

من کاری از دستم برنمی‌آید

اما در کنارت می مانم.

 

حسن جلالی  ۳۱ خرداد ۱۴۰۴


Source URL: https://bepish.org/node/12399