حجت نارنجی

مدت زمانی پس از اوجگیری جنبش «زن – زندگی – آزادی»، شعار «ایران را پس می گیریم» در تجمعات خارج از کشور و اما محدود به تظاهرات بخش ويژه ایی از اپوزیسيون سرداده شد. در سالگرد قتل ژینا این شعار با پیشوند « ما ملت کبیریم» در یکی از پیام های آقای رضا پهلوی تکمیل و پس از آن بعنوان شعار اصلی و ثابت در اغلب مراسم و پیام های کتبی و شفاهی او و طیف پادشاهی خواهان با شعار قبلی همراه شد. 

 پیشوند «ما ملت کبیریم» به اندازه کافی در نمایش تمایلات میهن پرستی اقتدارگرایانه که در فرهنگ سیاسی سمت و سویش به فاشیسم ختم میشود، خود افشاگر هست و نیاز به واکاوی آن شاید نباشد. اما بخش دوم از آنجا که با سواستفاده از شور، عواطف میهن دوستانه و عرق ملی ساخته شده، جوهره واپس گرایانه اش با ظاهری فریبنده پوشیده شده و بیشتر نیاز به واکاوی دارد. 

این شعار در ذات خود چیزی نیست بجز هدف و آرزوی پهلوی پرستان و شخص آقای رضا پهلوی که برای بازگشت به دوران سلطنت در تلاشند امیال خود را به هرشیوه ایی که شده بعنوان خواست عمومی جا بیاندازند. آنها این تلاش را با سوار شدن بر موج نارضایتی عمومی ناشی از ناکارآمدی جمهوری اسلامی، با یک سو نگری و بزرگنمایی از جوانب مثبت زندگی در پیش از انقلاب ۵۷ و سکوت در قبال ناهنجاریها و نابسامانهی های ریشه ایی در آن دوره، در رسانه ها و شبکه های اجتماعی تبلغ و ترویج میکنند. تکیه گاهشان همان است که تکیه گاه عوام گرایی (Populism) در سایر کشورها بوده و هست: «گذشته خیلی بهتر بود و باید به آن عظمت بازگشت». نمونه های زنده این نوع پاسخ به چالش های اجتماعی را در تجسم «بازیافت قدرت روسیه کبیر» از زبان پوتین و یا شعار « آمریکا را دوباره کبیر کنیم» از زبان ترامپ و همچنین ارتجاعی ترین محافل دست راستی در کشورهای اروپایی که تاریخ و شکوه تاریخی ملت مربوطه شان را مرتبأ تکرار میکنند سراغ گرفت. عوام گرایان در همه جا به یک زبان حرف میزنند. آنهم بزرگنمایی از گذشته برای ایجاد جذبه در افکار عمومی و فروختن افکار واپس گرایانه خویش. آنها مدام شعار میدهند آنچه را که از دست رفته باید بازپس گرفت. در عین حال نیازدارند آنچه را که از دست رفته با رنگ و لعابی فریبنده بیارایند تا به منظور خود برسند. 

 آقای رضا پهلوی بارها و اخیرأ در کنفرانس «مونیخ ۲» نه یکبار که چند بار در سخنرانی های خود از ترجیع  بندهایی همچون «بازگشت به حاکمیت مردم»، « بازگرداندن شکوه از دست رفته» و «دوباره ساختن آن سرزمین اهورایی» بهره گرفته و در لابلای گفته ها و پیام هایش مکرر بر «بازگشت» تاکيد می کند. چه کسانی می توانند در این فکر باشند که ایران را «پس بگیرند» و به گذشته برگردند؟ تنها کسانی میتوانند این آرزو و این ادعا را داشته باشند که ایران را در زمان گذشته در دست خود داشته باشند. بیایید ببینیم کشور ما ایران قبلآ دست چه کسانی بوده و این «بازگشت» به کجاست و چه چیزی قرار است «پس» گرفته شود؟ 

مگر غیر از این است که همواره بجز در برش هایی گذرا، محدود و معدودی از تاریخ کشور کهنسال ایران، این حاکمان مستبد، ظالم و خودکامه بوده اند که بر آن حکومت کرده اند؟ مگر غیر از این است که ما در این سرزمین سرشار از استعدادهای انسانی همواره با سرکوب و پیگیرد آزادیخواهان و فرهیختگان روبرو بوده و هستیم. مگر غیر از این است که مردمان این سرزمین همیشه از امکان دخالت و مشارکت در اداره امور کشور محروم بوده اند؟ مگر غیر از این است که بجز اولین دوره های مجلس شورای ملی پس از اعلام مشروطیت و موارد نادر پس از آن، دیگرشاهد حضور نمایندگان واقعی مردم در مجلس نبوده ایم. مگر نه این است که برگزاری انتخابات آزاد و دمکراتیک هنوز هم از زمان انقلاب مشروطه تا به امروز یکی از مطالبات معوقه مردم ایران است. مقامات حکومتی در کدام زمان تحت نظارت مردم، نمایندگان آنها و یا رسانه های آزاد بوده اند که بتوان ادعا کرد «حاکمیت مردم» برقرار بوده و حال باید برای بازگشت به آن همت کرد؟ در کدام زمان ایران بدست مردم و یا نمایندگان مردم بوده؟ هرگز چنین دوره ایی را تجربه نکرده ایم. تنها آنهایی که صاحب قدرت، ثروت و امکان حکمرانی بر مردم بوده اند می توانند آنچه را که از دست داده اند «پس بگیرند». تنها نیرو از نیروهای سیاسی موجود در ایران که می تواند آرزوی «بازپس گرفتن» داشته باشد، سلطنت طلبان پیرو خاندان پهلوی هستند که می توانند شعار «بازپس گیری» را پرچم مبارزه خود قرار دهند، نه برای پس گرفتن ایران که برای پس گرفتن سلطنت. اما جوهره مطالبات، مبارزات و خیزش های گوناگونی که در ایران شاهد هستیم نه برای «پس گرفتن» حکومت و تقدیم آن به فرزند آخرین شاه ایران و نه برای بازگشت به «دوران طلایی امام خمینی»  بلکه برای «بدست گرفتن» حکومت و «ساختن» مملکتی آزاد، دمکراتیک، بدور از تبعیض، امن و سعادتمند شکل گرفته است. «ایران را پس میگیریم» نمی تواند شعار مردمی باشد که میخواهند برخلاف گذشته، حکومت برگزیده خود و خدمتگذار مردم را بر سرکار بیاورند. حکومتی که کشور را نه ملک شخصی خود بلکه سرزمینی برای همه ایرانیان میفهمد و خود را خدمتگذار مردم میداند. تا کنون هر آنکس که بر سر کار بوده، خود را سایه خدا و سرور مردم بحساب آورده و تاج پادشاهی بر سر داشته و یا ولی فقیه بوده و عمامه بر سر. 

سوی دیگر این شعار اغواگرانه به القای روحیه نژادپرستی برمیگردد که ایران و ایرانی را سرزمین و مردمانی پاک و پاکیزه میشناساند که از هر غل و غشی بدورند. هرآنکس که اینگونه نباشد از ما نبوده و ایرانی نیست. نتیجه این که حاکمان امروزین ایران یعنی سران جمهوری اسلامی که ظالم، ستمگر و آدمکش هستند، ایرانی نمیتوانند باشند، بلکه ایران را اشغال و مملکت را به تصرف خود درآورده اند. پس باید ایران را از دست این بیگانگان در آورد و « پس گرفت». 

اما هر ایرانی میتواند با نگاهی منصفانه به اطراف خود خلاف این ادعا را بسادگی مشاهده کند. مردم ایران بسان مردمان هر کشور دیگری یکدست و یکجور نیستند، آزادگی، انسانیت و زیبایی و پاکیزگی رفتار در میان ما بسیار ریشه دارد، پلشتی و رفتار ناهنجار هم کم نداریم. انسان های عدالت پژوه، صادق و خدمتگذار به وفور داشته و داریم. ظالمانی که طناب از گرده مردم کشیده و یا بدور گردن بیاندازند هم داشته و بسیار داریم. حاکمان بی مبالات، پرمصرف و بی ثمر داشته ایم و پادشاهان مفتخور، روحانيونی داشته و داریم که حیاتشان بر دروغ استوار است و حکومتشان بر خون مردم. اینها همه شان هم ایرانی ایند. ایرانیان همه نیک سرشت و نیک رفتار نیستند. بويژه آنانی که تاکنون در حاکمیت بوده اند بشمول پادشاهان پهلوی به حکم تاریخ و شواهد انکار ناپذیر از این شناسه ها فاصله زیادی دارند. 

منظور از «پس گرفتن ایران» فراهم شدن امکان زیستن در ایران هم که نمیتواند باشد چنانکه بیش از۸۰ میلیون ایرانی هم اکنون در کشور زندگی میکنند و اما ایران در دستشان نیست. در دست خامنه ایی و بیت رهبری است. پیش از این هم حاکمیت مردم برقرار نبود و شاهنشاه فرمانروای یکه تاز میدان بود. مردم که در واقع میبایست صاحبان اصلی این مملکت باشند، برده، بنده و رعیت پادشاهان بوده اند و اکنون هم «امت» امام شمرده میشوند. و درست به همین دلیل که دیگر نمیخواهند بنده و رعیت و امت باشند، با انواع و اقسام شیوه ها نشان داده و میدهند که خواهان آزادی، برابرحقوقی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود و مملکت خویش اند. میخواهند شهروند یک کشور آزاد باشند. در عین حال نمی توانند نه خود را بالاتر از دیگر ملتها بدانند و نه پاینتر. چرا که هر ملتی و هر قومی جایگاه محترم خود در این دهکده جهانی دارد و باید داشته باشد. هیچکدام کبیر و یا صغیر نیستند. ما ملت کبیر نیستیم اما صاحبان ایرانیم و آنرا «پس نمیگیریم» بلکه از دست حاکمان ستمگر و دیکتاتور دیروز و امروز رها کرده و «بدست میگیریم». 

حجت نارنجی ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ 

 

 

 

 


Source URL: https://bepish.org/node/12606