تحول اندیشه در بارۀ فقر: بررسی تعاملات بخش هفدهم

5 آسیبپذیری و صدا
5.1 پرسیدن از تهیدستان - ادامه
گروههایی که از نظر اقتصادی به حاشیه رانده شدهاند، معمولاً از نظر اجتماعی هم به حاشیه رانده می شوند، و به همین دلیل، هم از نظر منابع و هم از نظر قدرت در موقعیت نامطلوبی قرار میگیرند. در کنیا، کامرون، گابن و زامبیا فقرا گفتهاند که احساس بی قدرتی میکنند و نمیتوانند صدای خود را به گوش کسی برسانند. در گابن و زامبیا، دولت پروژههایی را بدون مشورت با جوامعی که قرار بود از آنها بهرهمند شوند اجرا کرد، و در کنیا، فقرا شکایت داشتند که مقامات منطقهای یا به روستاها نمیآیند یا فقط سریع از آنجا عبور میکنند و با آنان درباره مشکلاتشان صحبت نمیکنند. مصاحبه با این مقامات نشان داد که آنها از ویژگیهای اساسی زندگی فقرا بی اطلاعاند؛ برای مثال، آنها نمیدانستند که درمانگاهها به طور معمول از فقرا هزینه دریافت میکنند.
هنگامی هم که تعاملی بین صاحبان قدرت و فقرا وجود دارد، این تعامل میتواند بسیار نابرابر باشد. یک ارزیابی مشارکتی فقر در مکزیک در سال 1995 نشان داد که عرف، نوعی رابطه حامی و وابسته بین سیاستمداران و مردم را برقرار میکند که "کلاینتیلیسمو" (سوداگری) نام دارد. در این رابطه، رهبران سیاسی در ازای رأی، خدمات یا امتیازاتی را به رأی دهندگان به آنها ارائه میدهند. این معامله تنها راهی است که فقرا از طریق آن میتوانند به زمین، مسکن و زیرساختهای شهری مثل آب و برق دست پیدا کنند. این نظام کانالهای عمودی قدرتمند باعث شده بسیاری مردم، نبود فرصت برای اقدام فردی یا جمعی به نفع خودشان را احساس کنند و تمایلشان برای هرگونه ابتکار عمل را از دست بنهند.
شواهدی که در بالا ذکر شدند، بخشی از پیچیدگی و تنوع دیدگاههای مردم درباره فقر را نشان میدهد. دیدگاههای آنان درباره علل فقر و راههای رفع آن میتواند تلاشهای عمومی را به شیوههایی تحت تأثیر قرار دهد که ممکن است در نظرسنجیهای سنتی نادیده گرفته شود. بینشهای آنان نشان میدهد که اقداماتی وجود دارند که برای فقرا فایده بالایی دارند و هزینه مالی نسبتاً کمی میطلبند. برای مثال، دسترسی به خدمات بهداشتی یکی از اولویتهای مهم فقرا در جوامع روستایی و شهری زامبیاست. با این حال، فقرا به طور مداوم شکایت داشتند که کارکنان بیمارستانها و درمانگاهها با آنها بیادبانه و متکبرانه رفتار میکنند. در پاسخ به یافتههای این ارزیابی مشارکتی، صندوق اجتماعی بانک جهانی از برخی اولویتهای شناسایی شده توسط جوامع حمایت کرد، و یک پروژه بهداشتی اکنون شرایط بازپرداخت هزینهها را مطابق همان ارزیابی در نظر گرفته است: مناطق گرفتار خشکسالی از پرداخت هزینههای بهداشتی معاف شدند و وزارت بهداشت منابع اختصاص یافته به مناطق روستایی را افزایش داد تا کارکنان بهداشت توانمند شوند و از میزان ناامیدی آنها کاسته شود. همان نظرسنجی مشارکتی، مشکل دیگری را درباره هزینههای مدرسه، لباس فرم، کتاب و لوازم برای خانوارهای روستایی نشان داد. این هزینهها معمولاً در فصل پیش از برداشت محصول اتفاق میافتند، زمانی که درآمدها پایین است و نقدینگی موجود باید برای ذخایر اضطراری غذا تا زمان برداشت صرف شود. این موضوع نشان داد که باید هزینههای مدرسه را در طول سال تقسیم کرد یا به زمان دیگری در سال منتقل نمود؛ سیاستهایی که وزارت آموزش و پرورش اکنون در حال بررسی آنهاست.
به این ترتیب، نظرسنجیهای مشارکتی میتوانند درک ما را از وضعیت فقرا غنی تر کنند و به اقدامهای عمومی منجر شوند که فقرا آنها را به نفع خود میدانند. با این حال، باید گفت که این نوع گسترش مفاهیم – به ویژه مفاهیمی مانند آسیبپذیری و بی قدرتی – احتمالاً نگاه ما را به این که چه کسی فقیر است، بهطور اساسی تغییر نمیدهد. تعیین دقیق این موضوع دشوار است. همانند شاخصهای توسعه انسانی، ما سنجشهایی در سطح خانوار برای آسیبپذیری یا بی قدرتی نداریم و بنابراین نمیتوانیم فقرا را (از این نظر) از غیرفقرا متمایز کنیم. افزون بر این، میزان مواجهه با خطر میتواند برای افرادی با درآمد بسیار بالا نیز زیاد باشد. و این آشکارا همان چیزی نیست که مردم هنگام اشاره به آسیبپذیری منظور دارند.