امید اقدمی

خاطره‌ای از آن جنبش 

زنده‌یاد رضا براهنی در شعر «اسماعیل» می‌گوید: «یادت صبحانه‌ای است که در روز اول انقلاب خوردم.» این بند برای من که بعد از انقلاب به دنیا آمده‌ام، همیشه مبهم بود. ما نسل‌هایی هستیم که شور و عاطفه‌ی انقلابی را فقط در کتاب‌ها و روایت‌ها دیده بودیم. اما در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، برای اولین‌بار معنای عاطفی انقلاب را لمس کردیم. نفس این‌که جمعیتی بزرگ و متکثر با قلبی واحد برای آرمان‌های مشترک بتپد، وجدآور بود، حتی با وجود اینکه تحول سیاسی عظیمی شکل نگرفت.

از همان روزهای آغاز، ما در بلژیک تجمعات اعتراضی را سازمان دادیم. تجمع نخست به همت حزب چپ ایران، حزب دموکرات کردستان ایران و نیروهای جمهوری‌خواه برگزار شد و فضای آن مثبت و مترقی بود. در تجمعات بعدی، با ورود سلطنت‌طلبان، فضا به‌تدریج به سمت تخاصم و فحاشی رفت و آن همدلی اولیه فروکش کرد. این تغییر فضا طی دو ماه، به اندازه چند سال برای من تجربه و آموخته سیاسی داشت. با این حال، شعار «زن، زندگی، آزادی» هنوز همان عاطفه و وجد اولیه را زنده می‌کند.

آیا آن جنبش خشونت‌پرهیز بود؟ نسبتش با رفراندوم پیشنهادی برخی نیروهای سیاسی چیست؟

روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی با تبلیغات  و بر اساس منافع خاص، خشونت موضعی را ترویج کردند و نتایج موضعی مشخصی داشت، اما این نتوانست جهت عمومی جنبش را تغییر دهد.

به نظر من پرهیز از خشونت انتخابی آگاهانه بود. مردم دریافته بودند که قدرت جنبش به حضور گسترده و متکثر آن وابسته است و ابزار خشونت این حضور را محدود می‌کند. تجربه‌ی اعتراضات ۸۸ و ۹۶ به‌خوبی نشان داده بود که جنبش‌های خشونت‌پرهیز ظرفیت بیشتری برای تداوم و ایجاد دستاورد دارند. تحولات در جنبش‌های اجتماعی در دهه‌ها اخیر هم این پیام را دارند که انتخاب آگاهانه خشونت‌پرهیزی، می‌تواند با اتکا به جمعیت متکثر، تغییرات ماندگار ایجاد کند.

در مورد رفراندوم، برای نیرویی که جنبش را در قاب «گذار» می‌بیند، هیچ راهی بسته نیست. همان‌طور که آصف بیات در تحلیل بهار عربی می‌گوید، مبارزه الزاماً در لحظات شور خیابانی خلاصه نمی‌شود، بلکه در زندگی روزمره و تغییر عادت‌های اجتماعی هم ادامه دارد. در این معنا، حتی حضور عادی زنان بی‌حجاب در خیابان پس از فروکش اعتراضات، معنایی اعتراضی داشت. بنابراین، رفراندوم اگر در زمان و تاکتیک درست مطرح شود، امتداد جنبش «زن، زندگی، آزادی» خواهد بود. در حالی‌که در نگاه‌های اصلاح‌طلبانه یا براندازانه، این دو خطوطی موازی‌اند که هیچگاه به هم نمی‌رسند.

 آن جنبش، چه دستاوردی داشت و چرا کاملاً کامیاب نشد؟

مشاهده‌پذیرترین دستاورد جنبش «زن، زندگی، آزادی» شکستن سد حجاب اجباری بود. دیواری که بسیاری آن را غیرقابل نفوذ می‌دانستند، ترک برداشت و شروع به ریزش کرد. امروز وقتی به تصاویر شهرهای ایران نگاه می‌کنیم، تفاوت پیش و پس از ۱۴۰۱ در همان نگاه اول آشکار است. حجاب اجباری که برای جمهوری اسلامی ارزشی اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک داشت، عملاً شکست. این تجربه تا حدی یادآور فرو ریختن دیوار برلین است: نماد یک نظام فرو می‌ریزد، حتی اگر ساختار سیاسی بلافاصله تغییر نکند.

اما جنبش دستاوردهای راهبردی نیز داشت. مهم‌ترین آن برجسته‌کردن گره‌گاه‌های تبعیض در جامعه بود: تبعیض جنسی و جنسیتی، و تبعیضات اتنیکی بیش از هر زمان دیگری به صدر بحث‌های عمومی آمدند و تبدیل به خواست مشترک شدند. «زن، زندگی، آزادی» توانست به «امر مشترک» شکل بدهد، یعنی معترضان از گرایش‌ها و زمینه‌های مختلف را حول ارزش‌ها و آینده‌ای مشترک گرد آورد. تعبیری که ارنست مندل، نظریه‌پرداز مارکسیست از «آگاهی جمعی» دارد و معتقد است که انقلاب مقدم بر هر چیزی این آگاهی جمعی را می‌سازد و شکل می‌دهد، در همان هفته‌ی اول جنبش بروز کرد.

اگر فرض کنیم که هدف جنبش سرنگونی فوری حکومت بود، طبیعی است که کامیاب نشد. اما این انتظاری بود که بیشتر از سوی برخی رسانه‌ها القا می‌شد. واقعیت این است که جنبش نتوانست بخش بزرگی از مردم را به خیابان بیاورد. یک دلیل مهم، سرکوب بود، اما دلایل دیگری هم وجود داشت. جنبش نتوانست به توده‌های بیشتری این پیام را منتقل کند که از دل این حرکت می‌توان روزهای بهتری ساخت. اختلافات میان نیروهای سیاسی، و انعکاس این اختلافات به شکل نزاع‌های علنی در خیابان‌های اروپا، نیز به تردیدها دامن زد.

 اپوزیسیون جمهوری‌خواه و دموکراسی‌خواه در آن جنبش چه اثری داشتند؟

واقعیت این است که به دلایل مختلف هیچ نیروی اپوزیسیونی توان دخالت‌گری مستقیم و عمده در تحولات داخل کشور را نداشت و ندارد. با این حال، اپوزیسیون جمهوری‌خواه در دوران اعتراضات نقش مهمی در خارج از کشور ایفا کرد: هم در تجمعات و گفتگوها حضوری حمایتی داشت، و هم کوشید تصویری مثبت و مترقی از ایران فردا ارائه دهد. این کار اهمیت داشت، زیرا در همان زمان نیروهای سلطنت‌طلب آشکارا از اعدام‌های پس از جمهوری اسلامی و تداوم استبداد سخن می‌گفتند.

اثر این تلاش‌ها در داخل هم بازتاب داشت. در شعارهای خیابانی و دانشگاهی می‌شد رد پای گفتمان چپ و جمهوری‌خواه را دید. همچنین اسنادی مانند «مطالبات حداقلی نهادهای صنفی» و «منشور همگامی» در ایجاد امید و ترسیم بدیل جمهوری‌خواهانه مؤثر بودند. کار مهم اپوزیسیون در نسبت با جنبش‌های اعتراضی هم به تعبیر ادوارد سعید ساختن «تصویر آینده» است. به نظرم نیروی جمهوری‌خواه در این تحولات از آن رو که طرفدار تاسیس امری نو بود، در گسست از گذشته و ساختن تصویر برای آینده تحرک موثرتری داشت.

البته این پیوند بیشتر گفتمانی بود تا سازمانی. یعنی نیروهای جمهوری‌خواه توانستند با جنبش‌های اجتماعی و نهادهای مدنی داخل ایران هم‌افزایی فکری و معنوی برقرار کنند، اما امکانات لازم برای سازمان‌دهی مستقیم یا دخالت‌گری میدانی وجود نداشت. در مقابل، نیروهای سلطنت‌طلب به امکانات رسانه‌ای و مالی کشورهای خارجی مانند عربستان و اسرائیل تکیه داشتند و از تلویزیون‌های پرخرج به‌عنوان تریبون تبلیغی و تخریبی استفاده کردند. هرچند این رسانه‌ها بیشتر بر ایجاد هراس و بی‌اعتمادی متمرکز بودند، اما نیروهای جمهوری‌خواه با وجود امکانات محدود، توانستند در پیوند با خواست‌های مترقی داخل کشور نقشی مثبت ایفا کنند.

 در مورد پیشنهاد سیاسی که تشکیل مدیریتی مسئول، معقول، متکثر و محبوب را اولویت می‌داند، چه نظری دارید؟

تلاش‌های متعددی برای تشکیل نهاد رهبری یا رهبرسازی فردی انجام شده است؛ از ماجرای جرج‌تاون گرفته تا کوشش‌های مداوم برای ساختن چهره‌ای چون رضا پهلوی به‌عنوان رهبر و البته برخی تلاش‌ها در میان نیروهای جمهوری‌خواه. ایراد این تلاش‌ها در ساختار نبود، بلکه در محتوا بود. هیچ‌یک نتوانستند سازوکاری برای جلب اعتماد عمومی و تبدیل‌شدن به اراده‌ی جمعی بیابند، زیرا پیوند پایدار و معناداری با نیروهای سیاسی در داخل کشور نداشتند.

امروز اما ظرفیت تازه‌ای وجود دارد. آن بخش از اپوزیسیون که چشم به حمایت نظامی خارجی ندارد و دستیابی به قدرت را به قیمت ویرانی ایران نمی‌خواهد، بیش از دوران جنبش «زن، زندگی، آزادی» شانس دارد اعتماد سیاسی جلب کند؛ نه لزوماً به خود به‌عنوان اشخاص، بلکه به تصویری که از آینده‌ی ایران ارائه می‌دهد.

چنین مدیریتی باید چند ویژگی اساسی داشته باشد: متکی به مشارکت نیروهای متنوع باشد، با جنبش‌های اجتماعی و نهادهای مدنی داخل کشور پیوند واقعی داشته باشد، شفافیت و پاسخ‌گویی را در دستور کار قرار دهد، وابسته و مجری اوامر کارفرمای خارجی نباشد و تصویری امیدوارکننده و عمل‌گرایانه از آینده ترسیم کند که بتواند نیروهای متفرق را حول خود گرد آورد.

 چه اقداماتی متحدانه از سوی مخالفین را در این شرایط نه جنگ نه صلح و تحت خطر مکانیزم ماشه ضروری می‌دانید؟

به نظر من ظرفیت همسویی «همه‌ی» نیروهای مخالف حکومت وجود ندارد، اما بخش بزرگی از آن‌ها می‌توانند توافقات معناداری داشته باشند. سه موضوع محوری برای چنین هم‌صدایی عبارت‌اند از: آزادی زندانیان سیاسی، توقف اعدام‌ها و مقابله با تحریم‌ها و خطر جنگ.

از میان این‌ها، اولویت فوری ترک مخاصمه است. هیچ خطری بزرگ‌تر از احتمال تکرار جنگ، ایران را تهدید نمی‌کند. ما در همان وضعیتی هستیم که رزا لوگزامبورگ زمانی هشدار داده بود: هیچ چیز جنبش‌های دموکراتیک را سریع‌تر از جنگ نابود نمی‌کند. نیروهای سیاسی که بتوانند در جلوگیری از آغاز یک درگیری نظامی تازه چه با سیاست‌ورزی داخل مرزهای ایران و چه با تماس‌ها در عرصه‌ی بین‌المللی نقش مؤثری ایفا کنند، بی‌شک بخشی از نجات ایران خواهند بود.

 می‌توان صف واحدی از اپوزیسیون برای صلح و برای آزادی زندانیان سیاسی ایجاد کرد؟ اگر نه مشکل چیست؟ اگر آری چرا اقدام نمی‌شود؟

بی‌تردید می‌توان صف واحدی از نیروهای علاقمند به ایران، آزادی و عدالت برای این خواست‌ها شکل داد. اما واقعیت این است که بخشی از اپوزیسیون و به‌ویژه جریان راست افراطی اساساً صلح را مخل منافع خود می‌بیند و موضوع زندانیان سیاسی را با دسته‌بندی «خودی» و «غیرخودی» می‌سنجد.

گذشته از این موانع، بخشی از اختلافات ریشه در بی‌اعتمادی‌های انباشته‌شده‌ی سالیان دارد. راهی جز گفت‌وگو برای رفع این بی‌اعتمادی‌ها وجود ندارد. خوشبختانه حزب چپ ایران به این مسیر پایبند است. به باور من باید اعتمادسازی و رفع اختلافات را از طریق تعامل، گفتگو و اتحاد عمل‌های موضعی در دستور کار قرار داد. زیرا ما در لحظه‌ای تاریخی قرار گرفته‌ایم: یا خطر نابودی ایران در برابر ماست، یا امکان تغییرات بنیادین که می‌تواند آینده‌ای آزاد، توسعه‌یافته و انسانی برای مردم تضمین کند.

پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۵


Source URL: https://bepish.org/node/12746