مکانیسم ماشه، فرصتهای سوخته و صدای مردم

قطعنامه کره جنوبی برای تمدید مهلت مکانیسم ماشه، در نتیجه رأیگیری در اجلاس ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۵ شورای امنیت سازمان ملل ناکام ماند. معنای این ناکامی روشن است: اگر تا ۲۸ سپتامبر توافقی میان جمهوری اسلامی و اروپا حاصل نشود، تحریمهای شورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد علیه ایران بهطور خودکار بازمیگردند؛ تحریمهایی بسیار سخت که تا حد ممنوعیت پروازهای هوایی و کنترل کشتیهای ایرانی ادامه مییابند.
این رخداد صرفاً یک شکست دیپلماتیک در سطح بینالمللی نیست؛ بلکه پردهای دیگر از نزاعهای داخلی حکومت جمهوری اسلامی را آشکار میکند.
فرصتهای سوخته پس از جنگ ۱۲ روزه
تحولات پس از جنگ تجاوزکارانه اسرائیل به کشور ایران بیدفاع مانده، روشن کرده بودند که باید به استراتژی شکستخورده و ستیزگرای جمهوری اسلامی و ماجراجویی هستهای آن پایان داد. دوران دیپلماسی بیپایان «چانهزنی و وقتکشی» نیز به سر رسیده بود. برخی از اصلاحطلبان حکومتی تا اپوزیسیون جمهوریخواه، همگی بر ضرورت توقف غنیسازی پرهزینه و بیثمر تأکید کرده بودند.
با این حال هیچیک از این واقعیتها در سیاست خارجی ایران بازتاب نیافت. فرصت از دست رفت و کشور بار دیگر در آستانه یکی از مهیبترین موجهای تحریم جهانی و خطر حملات نظامی تازه قرار گرفت.
بقای کشور یا بقای حکومت؟
پرسش اصلی اینجاست: چرا بار دیگر فرصتسوزی و کشور در معرض قحطی، جنگ و ویرانی قرار گرفته است؟ آیا سیاست خارجی ایران میتواند از دور باطل «انکار مسئولیت» و «مقصرسازی جناحی» عبور کند؟
واقعیت آن است که در کشاکش قدرت، جناحهای اصلی حاکمیت نتوانستند بر سر یک مسیر واحد توافق کنند. هرگونه تغییر در سیاست هستهای، بلافاصله به میدان رقابت جناحی بدل شد. در جمهوری اسلامی، تصمیمات دیپلماتیک نه بر اساس منافع ملی، بلکه با سنجش تأثیرشان بر موازنه درونی قدرت اتخاذ میشوند.
اخیراً امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه نیز، به همین مانع درونی اشاره کرد: به گفته او، پیشنهادهای وزیر خارجه ایران برای توافق با اروپا در داخل حکومت پشتیبانی نمیشوند. این سخنان در میان حکومتیان واکنشهای تندی برانگیخت. خود عراقچی هم آن را تکذیب نکرد و تنها بر ارائه یک گزینهٔ «عادلانه و عملی» تأکید کرد. این جدال روایتی نشان داد که حتی در سطح دیپلماتیک نیز، مذاکرات با پارازیتهای سیاست داخلی گره خوردهاند.
در نهایت، علی خامنهای مسئول اصلی این بازی با سرنوشت کشور، برای بقای حکومت است. حتی وقتی افکار عمومی، بخشی از اصلاحطلبان، اپوزیسیون و جامعهٔ مدنی همگی خواستار پایان دادن به غنیسازی بیهودهاند، ارادهای برای تغییر شکل نمیگیرد. مسئولیت اصلی فرصتسوزی و خطر ویرانگر مکانیسم ماشه، بر دوش او و کل حاکمیت جمهوری اسلامی است.
کشاکش درونی و تاکتیک مقصرسازی
تندروهای دینسالاری که در سالهای گذشته نقش کلیدی در تخریب برجام و مانعتراشی برای احیای آن داشتند، امروز با پرسشهای طعنهآمیز میکوشند مسئولیت را بر دوش رقبا بیندازند:
«مگر چه میشود؟! مکانیسم ماشه فعال شود، دانشمندان زنده میشوند؟ سانتریفیوژها ترمیم میشوند؟ بتن از قلب اراک بیرون میآید؟ دلار دوباره ۲۷۰۰ تومان میشود؟ ده سال از عمرمان برمیگردد؟» این پرسشها نه دغدغهٔ واقعی مردم، که تاکتیک سیاسی برای سپر بلا ساختن رقیب و فرار از مسئولیت است؛ همان سیاست «دست پیش گرفتن برای عقب نماندن». در برابر، حامیان توافق تأکید میکنند که فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت به همان نقطهای است که مخالفان برجام زمینهساز آن بودند: قطعنامههای سختگیرانه و فشارهای ویرانگرتر. اما این گرایش در عمل، زیر فشار ساختار قدرت ناتوان مانده است.
صدای مردم
در کنار این نزاعهای جناحی، صدای مردم قرار دارد. مردمی که نه مسئول سیاستهای شکستخوردهاند و نه ذینفع رقابتهای درونقدرت، اما بیشترین هزینه را پرداختهاند: از تورم و سقوط معیشت و سرکوب و زندان و اعدام تا جنگ، انزوای بینالمللی. مطالبهٔ این صدا روشن است: صلح، تنشزدایی و دیپلماسی مؤثر. نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای حفظ آیندهای که هنوز میتواند ساخته شود. تنها این صدا میتواند راهی متفاوت بگشاید: صفی همگانی در دفاع از صلح و در برابر استراتژی شکستخورده و کشاکشهای بیپایان قدرت.
اما صدای مردم، نیازمند اپوزیسیونی متحد و دموکراسیخواه است؛ اپوزیسیونی که تنها با پایان دادن به پراکندگی تشکلها و کنشگران در داخل و خارج کشور میتواند به پشتوانهی این مطالبه بدل شود. آیندهای امنتر و انسانیتر برای ایران، تنها زمانی دستیافتنی است که این همصدایی میان مردم و یک بدیل سیاسی منسجم، شکل گیرد.
شنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵