بهزاد کریمی

با رد پیش‌نویس قطعنامه‌ی پیشنهادی در شورای امنیت برای تعویق اجرای مکانیسم «ماشه» به مدت ۶ ماه، کشور زیر ابر سنگین شبح بحران تحریم حداکثری قرار گرفته است. مطابق رای روز جمعه ۱۹ سپتامبر این شورا، جمهوری اسلامی حالا دیگر فقط ۹ روز وقت دارد که با سه خواسته‌ی سه دولت آلمان، انگلستان و فرانسه کنار بیاید تا مانع از اجرای ناگزیر مکانیسمی شود که بسیار مهلک به حال مردم کشور است. 

سخن از مکانیسمی می‌رود که مطابق توافقات برجامی سال ۲۰۱۵، حتی مخالفت هیچیک از امضاء کنندگان برای عمل به درآمدن آن و از جمله ۵ عضو دارای حق رای وتو هم قادر نیست مانع از اجرایی شدنش در زمان مقرر شود. از سوی دیگر خود کشورهای سه‌گانه‌ی خواهان اجرای «ماشه» هم اگر راس روز ۲۸ سپتامبر اعلام اقدام به آن نکنند، طرح خودبخود مطابق همان معاهده به سود جمهوری اسلامی از انتفاع می‌افتد. طرفین با اضطرار زمانی روبرو هستند. 

همه‌ی اینها هم فقط یک معنی دارد: یک هفته‌ی آتی، آخرین فرصت برای جلوگیری از بازگشت وسیع‌ترین و شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران است. یا جمهوری اسلامی طی همین چند روز آینده درخواست اروپا مبنی بر سه مورد مشخص پیشنهادی را می‌پذیرد و یا ایران زیر کمرشکن‌ترین تحریم‌ها می‌رود که طی زمان مسلماً هم بسط بیشتری خواهد داشت. این واقعیت دارد که امکان شقوق توافقی بینابین در این میان تقریباً به صفر رسیده است. 

سه مطالبه‌ی تروئیکای اروپایی عبارتند از: بازگشت نمایندگان آژانس بین المللی اتمی برای از سرگیری نظارت بر برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی بی مانع‌تراشی از سوی این حکومت، روشن شدن وضعیت مبهم ۴۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد غنی‌شده که زیر علامت سئوال است، و نیز آغاز دیپلماسی دوباره جمهوری اسلامی با دولت آمریکا و مذاکره‌ی مستقیم با آن. 

از این سه مورد، اولی ولو ظاهراً طبق توافق ۹ سپتامبر بین جمهوری اسلامی و آژانس هسته‌ای در قاهره به نتیجه رسیده است. دومی اما هنوز هم در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و جمهوری اسلامی مدعی است که خودش هم نمی‌داند ذخایر مربوطه زیر کدام آوار ناشی از حملات آمریکا و اسرائیل مدفون شده‌اند. سومی هم یعنی آغاز گفتگو با آمریکا، مواجه با این شرط از سوی خامنه‌ای که اول آمریکا تعهد عدم حمله به ایران دهد تا گفتگوها آغاز شود. 

برخورد جمهوری اسلامی با دو مورد آخر، چیزی نیست جز ادامه‌ی همان سیاست‌های تاکنونی‌ مبنی بر «از این ستون به آن ستون فرجی است» و در واقع فقط و فقط  خرید زمان. چه اگر صداقت در میان باشد، رفع ابهام از اختفاء یا انهدام ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی به راحتی با تامین بازرسی دور از محدودیت برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی توسط آژانس رفع‌شدنی است. دومی هم چیزی که، در دکان هیچ عطاری دیپلماسی آن را نتوان یافت؛ زیرا مذاکره متکی بر آتش بس برای جلوگیری از جنگ است نه که اول تعهد بر عدم جنگ و سپس پهن شدن میز مذاکره برای جنگ نکردن! 

این برخوردهای جمهوری اسلامی نامی جز دفع الوقت ندارد. سئوال اما اینست که پشتوانه‌ی همین آخرین فرصت‌سوزی‌‌ها چیست و جمهوری اسلامی به حساب کدامین افق از گشایش‌ها و به چه امید واقعاً قابل دسترس، دست به چنین لجبازی‌ها به هزینه‌ی ملت می‌زند؟ به اتکای کدام قدرت بازدارندگی نظامی، که حباب آن در جنگ دوازده روزه به نحو تحقیرآمیز ترکید؟ مبتنی بر چه ظرفیت و درونمایه‌ی اقتصادی، کشور را این چنین زیر تیغ چند لبه‌ای تحریم بین المللی می‌برد؟ 

جمهوری اسلامی از قبل هم فاقد نقشه‌راه موفق در ماجراجویی هسته‌ای‌اش بود. خود نیز به تجربه دید که چگونه هرچه رِشت، پوکید و شندره از کار درآمد. زمان به روشنی نشان داد که هشدارهای اپوزیسیونی در مورد هستی‌سوز‌بودن برنامه‌ی هسته‌ای نظام، مرگبار و ویرانگر‌بودن سیاست «عمق استراتژیک» و «هلال شیعی» متکی بر بازوهای نیابتی آن، و انتحاری بودن انزوا‌گزینی اقتصادی‌اش تحت عنوان اقتصاد مقاومتی، چه اندازه برحق بوده است. 

با این حال اما، بعد این همه فجایع و آسیب، باز هم در بر همان پاشنه می‌چرخد و در واقع می‌چرخانند که تاکنون چرخیده است. نظام اکنون که در موقعیتی بدتر از هر زمان دیگری قرار دارد، باز از شلیک در تاریکی دست نمی‌کشد. حالا که زمانه‌ی میدان‌داری حزب الله در لبنان، موجودیت دولت اسد در سوریه، یکه‌تازی‌های حشد الشعبی در عراق را از دست داده است و پشم‌های پوشالی‌اش ریخته است، باز هم می‌خواهد زمان امام زمانی بخرد! آن‌هم در مقطعی که دولت دست راستی جنایتکار نتانیاهو برای پیش‌بُرد برنامه‌ی پاکسازی قومی غزه و بلندپروازی‌های کثیفش بیش از همه روی همین بن‌بُست مناسبات جمهوری اسلامی و غرب و مخصوصاً آمریکا حساب باز کرده است.  

جمهوری اسلامی در شرایطی که افتضاح شکست هوا – فضایی و اطلاعاتی جنگ دوازده روزه را پشت سر دارد و دستش خالی تر از هر وقت دیگری برای چانه‌زنی در مذاکرات است، اما همچنان  شرط پشت شرط می‌چیند و هر امکان دیپلماتیک ولو شکننده را کور می‌کند. همه‌ی این‌ها نیز تماماً به هزینه‌ی مردمی که عمرشان درون بحران‌های تودرتوی محیط زیستی، اقتصادی و امنیتی تباه می‌شود. 

وضع کنونی نظام اما بیش از آنکه با اتخاذ تصمیم ولو غلط و نافرجام توضیح‌پذیر باشد با سرگیجگی و بی‌تصمیمی بدفرجام تعریف شدنی است. اگر ولی فقیه تا چندی پیش با تصمیمات ماجراجویانه و ابلهانه‌اش هستی کشور را به آتش کشید و وضعیت آن را به این موقعیت شوم رساند، اکنون اما بیشتر از ندانم‌کاری‌ها و ناتوانی از تصمیم برای برون‌رفت از چاه خودکنده‌اش است که کشور را زیر لهیب آتشی دیگر اعم از افلاس اقتصادی و انتحار نظامی قرار می‌دهد. 

ولی فقیه جدا از هویت «دشمن‌محور» خود، نیرویی را در جمهوری اسلامی پایگاه خود ساخته و بارآورده است که منافع اقتصادی و مصالح عقیدتی‌‌شان در گرو تداوم سیاست ستیز با آمریکا و «نابودی اسرائیل» است. خامنه‌ای که تصمیم‌گیرنده‌ی نهایی در این کشور برای امورات کلان است، حال خود در محاصره‌ی چنین نیرویی قرار دارد. اختفای کنونی وی فقط هم بخاطر ترس از ترور توسط «دشمن» نیست، بلکه گریز از اتخاذ تصمیم سراسر ریسک هم است! 

واکنش روز شنبه شورای عالی امنیت کشور در برابر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد هم نشان داد که هیچ مشی پایدار و کنش‌گرایانه‌ای از سوی جمهوری اسلامی در کار نیست. سه هفته پیش موافقت با بازرسی‌های آژانس شد و حالا اعلام انصراف از آن! هر چه هست، فقط عکس العمل‌ موضعی است و چیزی در معنای راه‌بُرد دیده نمی‌شود.   

این بدان‌معنی است که شرایط برای خوراندن تصمیم به راس نظام هم اینک گرفتار تردید جانکاه و دچار نوسان در تصمیم، نباید نامساعد باشد. خامنه‌ای دچار عدم ثبات نظر، قادر به اتخاذ تصمیم در هیچیک از دو سمت از منزلگه تصمیم بزرگ نیست. لذا می‌شود از سوی او تصمیم گرفت و در برابر کار انجام‌شده قرارش داد. آیا چنین کسی در ساختار و بافتار کنونی جمهوری اسلامی وجود دارد؟ ولایت، جانشین‌خور است و در کادر ساختار فرصت‌کُش، قاتل هر شخص‌ فرصت‌ساز! اما او فراتر از شرایط نیست و حتی جایگاه‌های انتصابی در شرایط معین چه بسا بتوانند تصمیم‌ساز بیفتند. 

پزشکیان چند روز بعد عازم نیویورک است تا در مجمع عمومی سالانه‌ی سران کشورها ابراز موضع کند. آیا او جرئت به خرج خواهد داد در این فرصت مناسب برای دیدار با مقام‌های دیگر دول، اعلام دیدار با ترامپ بنماید که همگان می‌دانند این پرزیدنت شیفته‌ی سورپرایزها چه اندازه آماده‌ی ملاقات است! اگر پزشکیان برای یکبار هم که شده چنین جسارتی بورزد، نامش ماندگار خواهد شد. اما اگر اهلش باشد! 

آیا در چنین حالت مفروضی، خامنه‌ای متزلزل‌تر از هر زمان، حاضر خواهد شد تن به ریسک برکناری پزشکیان فرضاً مرتکب چنین نافرمانی بدهد؟ بعید است! چون اگر این بکند می‌داند فروپاشی نظامش شتاب خواهد گرفت. احتمال غالب اما برعکس اینست که او همین را فرصتی بداند برای انداختن زنگوله بر گردن دیگری تا خر نظام از پل بگذرد و راس نظام از زیربار مسئولیت بگریزد! نتیجه اما در هر حال به نفع مردم بیزار از تحریم‌ها و جنگ خواهد بود. 

صاحب منصب‌های سیاسی در لحظاتی، در معرض آزمون‌های خاص تاریخی قرار می‌گیرند. خاتمی چون آن لحظه‌ای را که می‌بایست در برابر حُکم حکومتی خامنه‌ای می‌ایستاد و دو لایحه‌ی‌ تقدیمی‌اش‌ به مجلس را پس نمی‌گرفت از دست داد، سرنوشت بعدی جنبش اصلاحات و همچنین خودش را بدانگونه رقم زد که ریشخند تاریخ شد. موسوی اما از آنجا که به زورگویی خامنه‌ای تمکین نکرد و بر سبزینه‌گی «رای من کو؟» پای فشرد، هم از این روی توانست که به جایگاه رد و نفی قانون اساسی ولایی جمهوری اسلامی فرابروید. لحظاتی هستند که فرایندساز هستند و ننگ‌آور و یا نام‌آفرین.  

قبلاً نیز یکبار این را در جایی نوشتم که فوریه سال ۱۹۹۳ سمینار چند نفره‌ای در برلین با شرکت زنده یادان ابوالحسن بنی صدر و کامبیز روستا و من نیز جزو ترکیب چهار نفره‌ی آن داشتیم. بنی صدر طی سخنان خود در آن سمینار و طبق عادت دیرینه‌ چندین بار از ۱۱ میلیون رایی که آورده بود گفت تا آن را نشانه‌ی حمایت ملی از خود جلوه دهد. من اما در جایی از سخنانم مضموناً خطاب به ایشان گفتم که افتخار تاریخی شما نه در اخذ این رای نوع امامی، بلکه آنجایی بود که در برابر زورگویی امام ایستادید و این رای را پس دادید؛ همین هم از شما در تاریخ مانده است و خواهد ماند!  

تا به امروز و بعد از انتصاب – انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری نظام ولایی، شخص پزشکیان را نه زیر ضرب گرفته‌ام و نه از او انتظار و توقعی داشته‌ام. به این دلیل که هیچکاره‌تر از آنی است که طرف حساب و خطاب قرار گیرد و مهم‌تر به این علت که، مبادا اصل مخالفت‌ با ولایت فقیه از تمرکز اصلی باز بماند و مبارزه محوری به کژراهه و بی‎راه کشیده شود. 

لحظه‌ی حاضر اما از آن لحظاتی است که می‌توان به این شخص عازم نیویورک گفت: بس است شراکت جُرم، بیا و  مسوزان این فرصت استثنایی برای دورکردن شبح تحریم بیشتر و جنگ متعاقب آن از سر مردم ایران را؛ نخواه که بجای بر جای گذاشتن نامی از خودت برای یکبار هم که شده به عنوان شخصیتی درآمده از «هیچکاره بودن»‌ و ماندگارشدن برای آینده، ننگ تاریخی چیزی را بر دوش بکشی که نباید متحمل‌اش می‌شدی اما خود خواستی و کردی.  

بهزاد کریمی

۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۴ برابر با ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵     

 

Source URL: https://bepish.org/node/12785