ازمیان رویدادها:

الف- «مکترامپیسم» در پی احیاء «مک کارتیسم»!
عروج جنبش میلیونی علیه «مکترامپیسم»!
میلیونها نفر از روزشنبه در سراسرایالات متحده از نیویورک تا سانفرانسیسکو در اعتراض به سیاستهای اقتدارگرایانه دونالد ترامپ، و با شعار «نه به پادشاهی» به خیابانها آمده اند. این جنبش قبل از هرچیز واکنشی است به سیاست های سرکوبگرانه و ضددموکراتیک دولت ترامپ در حوزه های گوناگون اجتماعی و اقتصای و سیاسی و در واقع جنبشی است علیه سربلندکردن «مکترامپیسم» در ابعادی جدید.او و حامیانش این جنبش را به چپ های افراطی و آنتیفا نسبت می دهند که اخیرا بفرمان ترامپ غیرقانونی شد. وی در تبلیغات خود حزب دموکرات را نیز به حمایت از چپ ها به عنوان شاخه تروریستی آن متهم کرده و تهدی نموده که «با قدرت بسیارزیاد» به اعتراضات پاسخ خواهد داد. او هم چنین در جمع نشست غیرمنتظره ژنرالها و افسران آمریکا که از اقصی نقاط جهان احضار شده بودند، پیرامون نقش تازه آنها در سرکوب آن چه که «دشمنان داخلی» می نامد نیز سخن گفته بود. ناگفته نماند که ترامپ حکمرانی دوره دوم ریاست جمهوری خود را با اعلام شرایط اضطراری و فرمانهای مرتبط با چنین وضعیتی آغاز کرده است و تاکنون ارتش را به دورزدن فرمانداریها به چندین ایالت ارسال کرده و به فکر گسترش این نوع مداخلات است.
سازماندگان این جنبش می گویند در آمریکا ما «پادشاه و تاج و تخت نداریم» و در برابر آشوب، فساد و بیرحمی تسلیم نخواهیم شد. این اعتراضات میلیونی درشرایطی برگزار می شود که اکنون بیش از دوهفته است که دولت فدرال بخاطر شکاف های درونی در مجلس نمایندگان پیرامون بودجه دولت فدرال عملا تعطیل است و ترامپ از این فرصت برای اخراج کارمندان و شاغلین بهره می گیرد. ترامپیسم بیان عریان استحاله سرمایه داری نئولیبرال بحران زده به سرمایه داری اقتدارگرا، نئوفاشیستی و نئواستعماری است.
هم چنین برپایی این جنبش در شرایطی است که ترامپ با زدن لاف و گزاف، مدعی دست آوردهای تاریخیی بیمانند در برقراری صلح در منطقه (و حل بحران عزه و فلسطین و اسرائیل ) است که گویا تاکنون در تاریخ سه هزارساله آن را بخود ندیده است. چنانکه اکنون ما در آستانه طلوع سپیده دم خاورمیانه جدید قرارگرفتهایم. شعاراو دشنمی هیستریک با « تنوع، برابری، و شمول یا انتگراسیون» است که خود محصول اجتناب ناپذیر جهانی شدن سرمایه و تمدن بشری است، همراه است با تصفیه ها و اخراج از کار و نیز دیپورت پناهندگان، حذف خدمات اجتماعی و ضدیت با محیط زیست و علیه هر گونه سرمایه گذاری برای انرژی سبز، که آن را در برابرمداخل انرژی فسیل نشان دیوانگی و ورشکست کنننده می داند. حفاری کن حفاری کن جانم حفاری کن، بیان واپسگرایی و پیوندش محکمش با سرمایه داری محافظه کار و کارتلهای نفت و گاز است. او بشدت مخالف تبعیضهای مثبت به سود بخش های آسیب پذیرجامعه است و کلا علیه هر عرصه دیگری که از نظر او و حامیانش رنگ و بوی چپ داشته باشد. دشمنانش را ووکها و آنتیفا و چپ افراطی و حامیان حماس و دشمنان آمریکا میخواند که به نوعی یاد آوراحیاء دوره مک کارتیسم در شرایط جنگ سرداست. با این تفاوت که مککارتی یک سناتورمتنفذ بود و او طبعا در موقعیت رئیس جمهورآمریکا دست بالاتری دارد. سان دیدن از ارتش و استفاده از آن برای فشاربه دولتهای ایالتی بویژه به ایالتهای دموکرات و حتی مداخله در امورانتخاباتی (چه بسا برای تضمین پیروزی انتخابات میان دوره ای که برایش حیاتی است)، و نیز مداخله در اموردادگستری و قضاوت.... و یا درهم کوبیدن آن چه دولت عمیق و فاسد ( بوروکراسی فاسد واشنگتن و دولت فدرال ) می نامد و تضعیف و سرکوب استقلال دادگاهها و دانشگاهها و قطع بودجه آنها ... همه و همه بخشی از پروژه بلندبالای با صطلاح مک ترامپیسم بشمار آورد. ترامپ در آخرین واکنش به اعتراضات میلیونی در کشورش، ضمن ریختن «فضولات از آسمان» بر سرتظاهرکنندگان و درج آن در شبکه خویش، حضور میلیونی مردم را جوک خوانده و می گوید حدس میزنم از سوی جورج سوروس و دیگر چپهای رادیکال دیوانه پول گرفته باشند!. چنان که مشهوداست برآمد این گونه ادبیات و فرهنگ توسط ترامپ و اعوان و انصاراو، به مستبدین دیر آشنای ما در جهان سوم پهلو می زند.
طعنه شعار No Kings trump به king reza Pahlavi
در این میان تقارن دو شعارمتضاد در نزدما ایرانیان، صحنه طنز جالبی را بوجود آورده است: در شرایطی که سلطنت طلبان دوآتشه ما باد در گلو انداخته و شعار کینگ رضاپهلوی را سر می دهند، درست همزمان با آن مردم آمریکا، نگران تضعیف دموکراسی و عروج استبدادی هستند که خود آن را پادشاهی می خوانند. آن ها وقتی علیه سیاست های اقتدارگرایانه ضد دموکراتیک ترامپ اعراض می کنند، و با دادن پژواک جهانی بهآن، بلافاصله یاد منصب «پادشاهی» می افتند که به نوعی مشغول کودتا علیه قانون اساسی است و باید سرنگونش کرد. احتمالا سلطنت طلبان ما با دیدن این وضعیت چندصباحی ترش کرده و توی لاک خود بروند و ناگزیر شوند فتیله را پائین بکشند تا با افتادن آبها از آسیاب، شاید دوره مجالی پیداکرده و بتوانند باد در گلوی بیاندازند. کسی چه می داند، شاید هم این جنبش و شعار نه پادشاه و تاج و تخت، توانست با جهانی کردن خود، و حتی ناکام کردن سودای ترامپ، چنان جوی بوجود آورد که این حضرات را ناگزیرسازد تا لااقل برای مدتی ماست های خود را کیسه کنند!.
ب- جنبش نه بهاعدام، عقب نشینی رژیم و گامی به جلو
کانون حقوق بشر ایران روز یکشنبه از پایان اعتصاب غذا در زندان قزلحصار خبر داد. بدنبال شش روز اعتصاب غذای گسترده در زندان قزلحصار کرج، و باحضور صدها زندانی با لبهای دوخته در اعتراض به احکام اعدام ، مقامات قضایی ناگزیر به عقبنشینی شدند. با بازگرداندن شش زندانی تحت حکم اعدام از سلول انفرادی، و دادن وعده اصلاح مجازات اعدام و توقف آن تا آن زمان، بیانگر تأثیرمهم این اعتراض بیسابقه بود .
پایان موقت اعتصاب برای تحقق وعدهها
در پی آن، زندانیان قزلحصار، اعلام کردند که بهطور موقت و برای دادن فرصت به تحقق وعدههای مسئولان، به اعتصاب غذای خود پایان میدهند. ولی اگر وعدهها عملی نشود، اعتراض دوباره از سر گرفته خواهد شد.
بنا بهگزارش فوق، این اعتصاب که از روز شنبه ۲۱ مهرماه آغاز شد، بزرگترین اعتصاب جمعی در تاریخ زندانها در دیکتاتوری حاکم محسوب میشود. بیش از ۱۵۰۰ زندانی در واحد ۲ با لبهای دوخته، شعار «نه به اعدام» را فریاد زدند و از مصرف غذا امتناع کردند.
تجمع خانوادهها در برابر مجلس
همزمان با ادامه اعتصاب در زندان، خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام در برابر مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و شعار «اعدام نکنید» و «نه به اعدام» سر دادند.
نیروهای انتظامی با خشونت تجمعکنندگان را متفرق کردند، اما شهروندان حاضر در صحنه با بوق زدن خودروها از خانوادهها حمایت کردند. همزمان، مدتی است که فشارهای نهادهای بین المللی حقوق بشر به ایران پیرامون اعدام و گسترش دامنه آن هشدار داده و از سازمان ملل برای فشار و توقف آن کمک خواسته اند.
چنان که می دانیم شروع کمپین «نه به اعدام»، بیش از همه مدیون ابتکار و جسارت زندانیان سیاسی است که از مدتها پیش تحت شرایطی سخت و با بجان خریدن انواع تهدید ها و ریسک ها، و تداوم و پشتکارتحسین انگیزشان، جرقه آن را زده و پرچمش را باهتزار در آورده اند، و هم چنان هم بطورمنظم و تحسین بر انگیز در اکثر زندانهای کشور به آن ادامه می دهند. جنبش «نه به اعدام» با به حرکت در آمدن و پیوند حلقه های گوناگون مرتبط با آن گستر ش می یابد و توده ای می شود. این حلقات نخستین را بیش ازهمه زندانیان سیاسی، جنبش دادخواهی و خانواده های و نیز خانواده های محکومین به اعدام تشکیل می دهند که با تحصن و تجمع اعتراضی خود افکارعمومی داخل و خارج را تحت تأثیر قرار می دهند. حمایت نیروهای سیاسی ترقیخواه درخارج کشور و نیز نهادهای حقوق بشری در نفی اعدام و محکوم کردن آن نیز اهمیت خود را دارد.
شعارلغواعدام، سوای در خواست لغوحکم اعدام به طورکلی که فی نفسه هدفی ارزشمند بوده و در جهت محکوم کردن قساوت آدم کشی دولتها با پوشش «قانونی» است، اما فراتر از آن واقفیم که در شرایط کنونی ایران، رژیم آدم کش ولایت فقیه، از آن به عنوان حربه ای برای پوشاندن ریشه بحران ها و برای بقاء اقتدار درحال فروپاشی و ناتوانی در اداره امورزندگی و انجام وظایفش در تأمین نیازهای جامعه، بهره می گیرد. فقر و تباهی و بیکاری و آسیب پذیرساختن فزاینده زندگی طبیعی انسان ها، بخش لاینفکی از بیلان حکومت فاسد و ویرانگر و بیگانه با نیازهای جامعه است.
از این رو فراگیر شدن شعار «نه به اعدام»، صرفنظر از وجهه سیاسی و غیرسیاسی آن، فی نفسه گام بزرگی است در خشونت زدائی از جامعه و علیه آدم کشی باصطلاح قانونی حاکمیت. در این میان چنان که واقفیم، رژیم ددمنش با فاصلهای بسیار، گوی سبقت را از همه جهان ربوده است، آنهم در شرایطی که با گسترش نارضایتی جامعه و بحران موجودیت و زوال اقتدار مواجه است، و بر آن است که با روغن کاری ماشین اعدام و هراس افکنی در جامعه، حداکثر بهره برداری را بکند. از همین رو شعار «نه به اعدام » کنشی است مهم و معطوف به رهایی از جنگ رژیم آدمکش و در راستای برقراری یک جامعه انسانی و آزاد، با پتانسیل و ظرفیت بسیج گسترده و دارای پژواک جهانی. بطور کلی باید خواست لغو اعدام و فراگیرکردن تدریجی آن را را پس از لغوحجاب اجباری دومین گام مهم پس از خیزش زن زندگی خیزش زن زندگی آزادی بشمار آورد که با عاملیت و فشارجامعه مطرح شده است . حاکمیت در مورد نخست به شکل رسمی فعلا قانون حجاب موردنظر خود را تعلیق کرده و گشت های ارشاد را نیز تاحدی غیرفعال کرده است. گر بازگرداندن آن هم چنان با فشارها و تهدیدهایی از سوی تندروان حاکمیت و وروحانیون دولتی و مرتج مواجه است، اما بازگشتن به وضعیت گذشته بسیار دشوار است. د رمورد ماشین اعدام نیز می توان و باید با گسترش دامنه جنبش ضداعدام در داخل و فشارهای بین المللی آن را از کارانداخت. از کارافتادن حجاب و اعدام برای رژیمی چون حکومت اسلامی که آن ها را نمادسلطه خود و حاکمیت احکام اسلامی و فقه می داند، در مسیر فروپاشی اقتدار آن است.
تقی روزبه ۲۰۲۵.۱۰.۲۱