بهزاد کریمی

امروز ۱۷ آبان از طریق ایمیلی به میلینگ لیست حزب، در جریان نوشتاری با سرنام «حزب چپ ایران، حزب چه کسانی است؟» مندرج در «اخبار روز» قرار گرفتم و حقیقتاً شگفت‌زده شدم. در این منتشره به امضای رفیق مسعود شب افروز، برخورد با حزب از سطح نقد علنی که پرنسیپی است پذیرفته‌، بمراتب فراتر رفته است. مسعود با رشته شعارهایی، چهره‌‌ای از حزب به تصویر می‌کشد و آدرسی از آن می‌دهد که سنخیتی با چیستی هستی این حزب ندارد. بنا به‌ نوشته‌‌ی وی، حزب ما حزب پناهگاه برای «فرصت‌طلبان» دلبسته‌ی اصلاح جمهوری اسلامی معرفی می‌شود‌!

شب‌افروز در نوشتارش تصویری از حزب به دست می‌دهد که گویا گرفتار تفکری است معتقد به تحول از درون جمهوری اسلامی و «محافظه‌کاران نقاب‌دار» آن «زیر نام اصلاح طلبی» توانسته‌اند «تداوم وضع موجود را تضمین کنند»! وضعی که بزعم مسعود «نام دیگر» آن همان «حفظ نظام» است! او مبتنی بر این ارزیابی مجعول از وضعیت حزب، به خواننده‌ی گویا نگران از اوضاع آن، این اطمینان را هم می‌دهد که بداند این حزب در اصل متعلق به «کسانی» است اگرچه تحت فشار از سوی تفکر «میانه‌رو»، اما «به بهای حذف، فشار و انزوا، [باز] بر اصول خود ایستاده‌اند»!  

بنا به داعیه‌های این نوشتار، حزب چپ از وجود تفکر معتقد به «سازش با قدرت» و بی‌باور «به سازمان‌یابی از پايین»  و نیز «اتحادهای بی ریشه با اصلاح طلبان حکومتی» رنج می‌برد. حال آنکه در مقابل فقط «کسانی» از این حزب هستند که «به اتحاد نیروهای آزادی‌خواه و عدالت‌طلب می‌اندیشند»! نوشتار می‌کوشد وضعیت حزب را این چنین القاء کند که در آن فرایند قرارگرفتن «در سایه‌ی قدرت» جریان دارد تحت عنوان «عقلانیت» و «پشت مردم پنهان شدن» با «چرخش‌های مصلحتی» و چاره‌ی رفع این خطر هم: « چپ یعنی ایستادن در صف مردم» با شعار « سرنگونی»!

شب‌افروز عزیز مبتنی بر این گزاره‌ها به تعریف نوعی از حدود و ثغور برای حزب چپ ایران برآمده که اگر قرار بر عملیاتی‌شدنش باشد، حزب باید تغییر جنسیت دهد. یعنی بجای معرفی خود در برنامه‌محوری که سیاست‌ورزی‌اش‌ هم در تبعیت از آنست، خود را صرفاْ در شعار سرنگونی‌طلبی خلاصه نماید. چیزی که فقط فروکاهی حزب خواهد شد و بس. آیا در برابر چنین دعاوی، ولو که مدعی‌اش خود در حد کافی واقف به کنه و انتهای آنها نباشد، می‌توان سکوت کرد؟ آیا چنین تقلیل‌گرایی در شان حزب چپ ایران است و واقعاً خواسته‌ی خود نگارنده‌ که می‌خواهد دلسوز چپ بماند؟

در واقع این دعاوی جدا از بی‌پایه بودن، ناخواسته تعرض به یکی از ارکان وجودی، هویتی و فرهنگی این حزب هم است. چرا که این حزب، تاسیس خود را بر سنگ پایه‌ای بنا کرده که نگاه و هنجار منجر به حذف متفاوت نظر در کادر مشترکات اساسی را مردود می‌شناسد و بر پلورالیسم دمکراتیک حزبی پای می‌فشرد؛ حزبی برنامه‌محور و سیاست‌ورز متعلق به چپ و در خدمت سوسیالیسم دمکراتیک. در زیر می‌کوشم با درنگی دیگربار بر این نگرش و بینش ارزشمند حزب‌مان سخنی چند همراه اشاره به سمتگیری‌های جاری در ان داشته باشم فقط هم مندرج در رسانه‌ی حزبی «به پیش».

*‌*‌*  

حزب ما، حزبی برنامه‌محور است و می‌خواهد مبتنی بر برنامه‌محوری سیاست بورزد در هر حد که تاکنون کوشیده است. گمان هم نرود که گویا از عمل‌کرد حزب در این زمینه‌ رضایت لازم وجود دارد و لذا دقیق‌تر این است که بگوئیم حزب باید برنامه‌محور عمل کند، سیاست را مشتق از آن بسازد، حدود و ثغورش هم همواره با خطوط برنامه‌ای ترسیم شود. سیاست حزب با وفاداری به نگاه برنامه‌ای‌ در تطبیق دینامیکی با شرایط تعریف و بازتعریف شدنی است. حزب چپ نسبت خود با جمهوری اسلامی را از منشور نگاه برنامه‌ای‌ اعلام کرده و باید بیشتر از این نیز چنین عمل کند.

بنا به همین تعریف، هدف استراتژیک سیاسی ما نه فقط نقد سیاست‌های ضددمکراتیک و عدالت‌ستیز نظام دین‌محور جمهوری اسلامی، بلکه نفی وجودی آنست. حزب، برقراری دمکراسی را بستر لازم برای مبارزات تبعیض‌دیده‌ها در هر زمینه‌ای می‌داند و دمکراسی را در ساختار جمهوری سکولار  پی می‌گیرد. حزب بر پایان‌دادن به حیات این نظام و گذار کشور از این مانع اصلی تحولات مترقی تصریح و تاکید دارد. حزب، برای این نظام ارتجاعی و استبدادی، ظرفیت اصلاح بنیادین قائل نیست و لذا متمرکز بر انزوای جمهوری اسلامی است با هدف و در سمت فروپاشی و فروریزی آن.

حزب ما اما در عین داشتن مشی سیاسی روشن مرزدار با دیگر مشی‌های سیاسی، هویت خود را فقط در مقولات سرنگونی و پایان دادن و برکناری حکومت معرفی نمی‌کند. حزب پلورال ما، عضو پایبند به برنامه‌ی خود را اگر هنوز هم بر این گمان باشد که نظام حاکم بر اثر فشار جنبش‌های اجتماعی استحاله پذیر و قابل اصلاح است از خود نمی‌راند، مگر چنین کسی بجای مباحثه‌ی درون حزبی، در صدد تولید اراده‌ی برون حزبی علیه سیاست مصوب حزب برآید. این حزب، تنوع تاکتیکی در صفوف خود را حتی تا حد فرارویی به استراتژی سیاسی می‌پذیرد، چرا که چپی پلورال است.

مشی سیاسی حزب ما متاثر از برنامه‌محوری آنست با عبور از منشور ارزیابی آن از قدرت مستقر. سیاستی روشن در قبال جمهوری اسلامی که اهل سیاست جدی در چیستی آن تردید ندارند. در ادبیات سیاسی تولیدی حزب از سوی ۵ شورای مرکزی و هیئت سیاسی‌ آن، که شمارشان به صدها می‌رسد، حتی یک مورد حاکی از توهم اصلاح‌طلبی در مورد رژیم حاکم نتوان یافت. نه اینکه در این حزب زنده مواجه با روندها و روی‌دادها، تفاوت نظر و اختلاف زاویه نباشد، بلکه سخن از سیاست‌های متخذه‌ی حزب است که بی هیچ استثناء ناظر بر پایان دادن به این نظام بوده‌ و هستند.

*‌*‌*    

برنامه‌محور بودن حزب، بازتاب در گروه‌های کار آن دارد. این را در انتشار منظم جُنگ کارگری می‌توان سراغ گرفت و در کارکرد رفقای فعال این بخش از حزب که فقط نمی‌نویسند بلکه تلاش‌ موفق در تماس با تحرکات میدانی زحمتکشان کشور دارند. این را در پیاده کردن باور برنامه‌ای حزب به فمینیسم و برابر حقوقی جنسی و جنسیتی توسط گروه کار زنان حزب می‌توان دید که یا با ابتکارورزیدن مستقیم و یا مشارکتی، در پی سمینارهای مداوم روشنگرایانه است. این را در کارگروه محیط زیست باید دید که با تولید تاکنون ۵۹ شماره بولتن، نگاه زیست محیطی حزب را صیقل داده است.  

برنامه‌محوری حزب را در سمتگیری و تلاش‌های کار گروه بین المللی آن می‌توان دید که برآنست تا فراتر از وظیفه‌ی جاری خود در برقراری روابط با جریانات غیر ایرانی در سطح بین المللی و منطقه و شناساندن حزب از طریق ارایه‌ی بولتن دیدگاهی و نیز دیدارها، کوشا در زمینه‌ی تجهیز حزب به دکترین سیاست خارجی لازم برای کشور است. این را در تلاش گروه کار ملی و قومی حزب باید دید که بجای تکرار لفظی فدرالیسم و تولید صف‌آرایی فراتر از واقعیت‌ بر سر فدرالیسم، سعی بر این دارد که حزب را به برنامه‌ی کاربُردی در فدرالیزه کردن کشور برساند.

برنامه محوری، یعنی وفاداری به امر اتحادهای ضرور در تحقق سیاست کلان در مقیاس کلان کشوری که کارگروه روابط عمومی حزب تلاش در همین راستا می‌ورزد. کدام حزب سیاسی ایرانی را گشاده‌روتر و آماده‌تر از این حزب برای توافق بر سر مشترکات سراغ داریم؟ در این فضای اتحاد‌گریز و اشباع از شرط و شروط‌ها باز این حزب چپ ایران است که کنگره‌هایش میزبان نمایندگان چندین تشکل اپوزیسیونی و گیرنده‌ی پیام‌های سرشار از اظهار اعتماد‌اند. در فضای هنوز نامساعد برای اتحادها باید نهال‌های نازک را آب برنامه‌ای داد نه که ناخواسته هم‌آواز صدای تفرقه شد.

این هم که حزب می‌کوشد خود را به لحاظ حقوقی از طریق ایجاد کمیسیون قانون اساسی برای برهه‌ی تاسیس نظام جایگزین آماده کند، نشانه‌ی برنامه‌محور بودن آن است و مبین جدی بودن در باور به سیاست گذار از جمهوری اسلامی و تدارک پسا این نظام. اینکه کارگروه تبلیغات و رسانه‌ا‌ی حزب و نیز این یا آن عضو از حزب در اینجا و آنجا می‌کوشند با رویدادهای جاری تماس حاصل کنند، تنها در پرتو نگاه برنامه‌ای ممکن می‌شود. اینها همه در تحلیل نهایی و گرچه به وساطت سیاست، همانا از نگاه برنامه‌ای نشات می‌گیرند. اینها و دیگر عرصه‌ها بیانگر برنامه‎‌محور بودن حزب‌اند.

در کارگروه سازمان‌دهی و تشکیلات حزب نیز که فونکسیونی درون حزبی دارد، اصل بر رعایت دمکراسی است و با این نگاه ارزشی و برنامه‌ای حزبی که دمکراسی در حزب و جامعه پیوندی تنگاتنگ و درونزا با یکدیگر دارند. نیز نشریه‌ی به پیش که در عین تنگناهای همکاری‌های اندک یاران حزبی با آن، با همه‌ی توان موجود می‌خواهد معرف ارزش‌ها، برنامه‌ها و سیاست‌های حزب باشد. ایضاً هم، کار دیگر ارگان‌ها و نهادهای حزبی در خدمت برنامه که باید کوشید یار شاطرشان شد و نه بار خاطرشان تا حزب بتواند بگونه‌ی درخور برنامه‌محورانه و سیاست‌ورزانه چهره کند.

*‌*‌*

کار حزب در هیچ یک از موارد برشمرده نه بی نقص و کم ایراد است و نه مبری از اشکالات و مشکلات، اما مسئولانه و تلاشگرایانه است. لذا پاسخِ این پرسش که حزب ما، حزب تو مسعود و من و ما، حزب چه کسانی است باید گفت متعلق به همه‌ی آنانی که باورمند خطوط کلی برنامه‌ی مصوب حزب‌اند. فروکاهی حزب فقط در سطح سیاست با هر اندازه اهمیت روی‌کرد سیاسی، هم زوال برنامه‌ای حزب را در پی خواهد داشت و هم در منزه‌طلبی سیاسی سیر خواهد کرد. یک دست خواستن ترکیب حزب در یک تفسیر سیاسی خاص، نه تعمیق دمکراتیسم که قفل کردن و خشکاندن آنست.

می‌دانیم که این حزب فقط با سیاست معین شکل نگرفت. بسته‌شدن نطفه‌های این وحدت را می‌باید در تحولات نگرشی و برنامه‌ای چنددهه‌ای شاخه‌‌ها و تک ساقه‌ها در صفوف اپوزیسیون دید. این وحدت نه از سال ۲۰۰۹ بلکه از سال چرخشی ۲۰۰۰ و به اعتباری حتی پیش از آن، گام‌های اولیه‌ی خود را بر بستر تحولات فکری دامنگستر برداشت. این حزب نه فرزند تصادف، بلکه حاصل تحولات عمیق اندیشه‌ای است. این حزب برنامه‌محور سیاست‌ورز پلورال، صدا و ندایی معین از چپ است، برخاسته از دل چپ و برای چپ. این حزب فروکاهیدنی به چیزی نیست که از آن بگذشته است.

در این شرایط درماندگی و بی چشم‌اندازی جمهوری اسلامی که در وحشت از اوج‌گیری نفرت مردم از خود متوسل به سرکوب بیشتر چپ می‌شود و نیز میدان‌داری اپوزیسیون راست بویژه در قامت فاشیستی‌ترین گرایش سلطنت‌طلبی که چپ‌ستیزی را در کانون برنامه‌های خود دارد، چپ و حزب چپ ایران نیازمند مثبت‌اندیشی واقع‌بینانه است. لذا در شناسایی ضرور ضعف‌ها بمنظور غلبه بر آنها، باید هم از اغراق در نارسایی‌ها پرهیز کند و بر گشایش افق امید پای بفشرد. انتقاد، پشتوانه‌ برای نیروشدن و قوام‌یابی است و برخورد با ضعف‌ها، لزوماً از جایگاه تحکیم وحدت حزبی.    

حزب برنامه‌محور ما به همه‌ی آنانی تعلق دارد که نگاه مشترک برنامه‌ای دارند و این نگاه را نیز نه تثبیت‌شده بلکه در تکوین و پالایش ‌می‌خواهند و می‌پرورند. این حزب متعلق به همه‌ی آنانی است که در عین آگاهی به نارسایی‌های متعدد در خود، اما می‌دانند که در چه ناهموار سنگلاخی گام برمی‌دارند. صعب راهی که، بردباری در عین همت‌ورزی را لازم دارد و رهرو آن مصرانه بر یک اصل می‌ایستد: فرونکاهیم و فراتر برویم؛ هر چند که نتیجه‌دهی بلاواسطه و بلافاصله‌ای‌ هم در دسترس نباشد. راه درست همین است، آن را در جز این نجوئیم. دست همدیگر بگیریم و پیش برویم.

بهزاد کریمی                                                                             ۱۷ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۸ نوامبر ۲۰۲۵


Source URL: https://bepish.org/node/12960