حزب چپ ايران از کنگره بنيان گذاری تا کنون، سيمای خود را با راهبرد گذار ترسيم کرده است
بهروز خلیق

شکل گيری حزب چپ ايران که چند سال طول کشيد، محصول تحولات فکری و سياسی بود که در جريان های تشکيل دهنده آن پيش رفته بود. در خطوط کلی می توان آن تحولات فکری را به اين صورت بيان کرد: فاصله گرفتن از حزب ايدئولوژيک، از مبنا قراردادن مارکسيسم ـ لنينيسم به عنوان جهان بينی و از "سوسياليسم عملأ موجود" قرن بيستم و رويکزد به سوسياليسم دموکراتيک و به جدائی ناپذيری سوسياليسم و دموکراسی.

در حوزه سياست: رويکرد به راهبرد گذار از چمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دموکرات، به سياست ورزی و باور به اينکه اصلاحات در جمهوري اسلامی به بن‌بست خورده و راهبرد اضلاح طلبی پاسخ نمی دهد. اين اشتراکات زمينه ساز وحدت سه جريان بود که به بنيانگذاری حزب چپ ايران انجاميد. نيروهائی که با تحولات فکری و سياسی برشمرده همراه نبودند، از روند تشکيل حزب فاصله گرفتند. 

تحولات فکری و سياسی دز منشوری که به کنگره بنيان گذاری ارائه شد، بازتاب داشت. در حوزه فکری در منشور آمده بود: "ما جزئی از جنبش جهانی چپ هستيم و ضمن ارج‌گذاری بر دست‌آوردهایش، با نقد نظری و تجربی اين جنبش، به اين باور رسيده ايم که سوسیالیسم و دموکراسی در هم تنيده اند. سوسیالیسم مورد نظر ما محصول روندی است آگاهانه برای دستیابی به جامعه مطلوب و انسانی که به مثابه یک فرآیند با ایجاد و گسترش ارزش‏های سوسیالیستی و مشارکت نیروهای باورمند به اين ارزش ها، شکل می‏گیرد."

در حوزه سياسی در منشور قيد شده بود: "ما برای گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتيک مبتنی بر جدایی دولت و دین مبارزه می کنيم. گذار از جمهوری اسلامی نیازمند سازمان‌یابی و به میدان آمدن کارگران، مزد و حقوق بگیران، تهيدستان، طبقه متوسط جديد و نیروهای آزادی خواه و دمکرات است." 

در نخستين کنگره حزب هم در سند "راستاهای عمومی برنامه" و در سند سياسی بر راهبرد گذار تاکيد شد. در سند "راستاهای عمومی برنامه"، آمده است: "ما برای گذار از جمهوری اسلامی و استقرار دولت مدرن، دمکراتيک و سکولار در شکل جمهوری در ایران به جای جمهوری اسلامی مبارزه می کنيم." در سند سياسی کنگره اول و دوم هم گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دموکرات به راهبرد سياسی حزب تکرار شده است. در سند سياسی کنگره سوم حزب با تيتر" گذار از جمهوری اسلامی، سمت‌گیری‌ها و سیاست ما!"، بطور مفصل به راهبرد گذار و مولفه های آن پرداخته شده است. در سند سياسی آخرين کنگره حزب باز بر راهبرد گذار تاکيد شده است: "راهبرد سياسی حزب چپ ایران با آرمان سوسیالیسم دموکراتیک، گذار به جمهوری سکولار دموکرات است."

در تمام کنگره ها، اسناد پايه ای و اسناد سياسی با رای بالای شرکت کنندگان در کنگره ها به تصويب رسيده است. هدف از آوردن نقل قول از اسناد کنگره ها، بيان اين واقعيت است که حزب چپ ايران در حوزه سياست براساس راهبرد گذار تشکيل گرديد و در کنگره های بعدی هم برهمين راهبرد سياسی تاکيد شد. بهمين خاطر سيمای حزب چپ ايران در بين جريان های سياسی، برپايه آن راهبرد ترسيم است. 

دوگانه اصلاح طلبی و سرنگونی 

اصلاح طلبان و سرنگون طلبان در دوگانه اصلاح طلبی و سرنگونی گرفتار آمده اند، حاضر نيستند از چارچوب تنگ آن فراتر بروند و از تئوری های گذار و تجارب ارزنده کشورهائی که در طی چند دهه آخر قرن بيستم و اوائل قرن بيست و يکم از اقتدارگرائی به دموکراسی گذار کرده اند، بهره بگيرند. اصلاح طلبی برای اصلاح طلبان و سرنگونی برای سرنگون طلبان به یک آیین تبدیل شده و ارزش ذاتی پیدا کرده است. اصلاح طلبان با وجود اینکه شاهد انسداد در ساختار سیاسی کشور هستند و اصلاح ناپذیر بودن ساختار سیاسی ـ حقوقی را به چشم خود می بییند، اما هم چنان بر اصلاح طلبی پای می فشارند و اصلاحات را تنها راه برون رفت کشور از وضعیت بحرانی می دانند. سرنگون طلبان هم بی توجه به اينکه سرنگونی به استقرار دموکراسی منجر نمی شود و احتمال جايگزين شدن حکومت اقتدارگر به جای حکومت کنونی بالا است. بر راهبرد سرنگون طلبی پای می فشارند.

اصلاح طلبان راهبرد گذار را با راهبرد سرنگونی يکی می بيند و سرنگون طلبان هم آن را معادل اصلاح طلبی قلمداد می کنند که گويا همان اصلاح طلبی با نقاب است. آندو همديگر را نفی می کنند. ولی دست آن ها در نفی راهبرد گذار که از پشتوانه ادبيات غنی و تجارب ده ها کشور برخوزدار است، چندان پر نيست. آن ها با يکسان قلمداد کردن راهبرد کذار با سرنکونی و يا اضلاح طلبی، به نفی راهبرد گذار دست می زنند. 

در حزب چپ ايران هم گرايش سرنگون طلب بهمين شيوه متوسل می شود. آن ها مدافعان راهبرد گذار را "محافظه کاران نقابدار" و يا اصلاح طلب می نامند. "اخيرأ در کنفرانسی که برای دفاع از سند برنامه ای ۷ امضا ـ مندرج در "به پيش" ـ برگزار شده بود، يکی از سخنرانان همين نظر را بيان کرد. بگفته او منظور از گذار، تفکر اصلاح طلبی در قالب جديد است که در قالب قبلی نمی توانست مطرح باشد. عده ای اصلاح طلبند و عده ا ی انقلابی.. اگر کسی انقلابی نباشد، اصلاح طلب است."  (از مطلب "مشخصه های راهبر گذار ـ نوشته بهروز خليق ـ مندرج در به پيش). با اين حساب حزب چپ ايران اصلاح طلب است، چون انقلابی نيست. 

گرفتار شدن در دوگانه اصلاح طلبی و سرنگونی و يکی انگاشتن راهبرد اصلاح طلبی با گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی، نشانگر آن است که آن ها با همان ذهنيت نيم قرن قبل با مسائل امروز برخورد می کنند و هم چنان تحولات سياسی را در فقط در دو شکل سرنگونی و اصلاح طلبی می بينند و شناختی از  تجارب کشورهائی که از اقتدارگرائی به دموکراسی گذار کرده اند، ندارند. 

برآمدن گفتمان گذار 

تجارب گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی در موج سوم دموکراسی، گفتمان  و راهبرد جدیدی را وارد ادبیات سیاسی کرده است.  گفتمان هائی که نه با تعاریف انقلابات کلاسیک هم خوانی دارد و نه با اصلاحات. بلکه اساس آن ها تغییر رژیم های استبدادی با اتکا به بسیج مردمی، به صورت مسالمت آمیز و با هدف استقرار دموکراسی است. در این رابطه مفاهیم نوینی پدیدار شده اند. مفاهیمی چون گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی، “اصقلاب”، “تحول”، “انقلاب مسالمت آمیز”، “انقلاب مدنی". این مفاهیم بیان کننده آن تحولات سیاسی است که نه با خشونت انقلابی همراه بوده اند و نه با روند تدریجی و طولانی “اصلاح طلبانه”.

گفتمان گذار با وجود اينکه همانند ادبيات اصلاح طلبی و انقلابات کلاسيک در سطح جهانی و در کشور ما از قدمت طولانی برخوردار نيست، اما در سطح جهانی از دهه ۷۰ قرن بيستم و در کشور ما از دو دهه به اين سو به تدريج جای خود را باز کرده، بسط و گسترش يافته و گفتمان اصلاح طلبی و سرنگونی طلبی را به چالش کشيده است. 

گفتمان گذار بعد از بسط و گسترش آن در کشور ما به سطح راهبرد سياسی فراآمده و برخی سازمان های سياسی و بخشی از فعالان سياسی به عنوان راهبرد سياسی برگزيده  و وجوه مختلف ان را تبيين شده کرده اند.

چنانچه گفته شد حزب چپ ايران برپايه تجارب جريان های تشکيل دهنده آن  از يکسو و از سوی ديگر با بهره گيری از ادبيات گذار و مطالعه الگوهای گذار، از ابتدای حياتش تا کنون، سيمای خود را با راهبر گذار ترسيم کرده و سياست های خود را برآن پايه تدوين نموده است.   

 


Source URL: https://bepish.org/node/13016