منوچهر مقصودنیا

برای وقوع تغییر بنیادین اجتماعی و یا سیاسی، نه اجماع کامل بلکه حداقلی از اجماع ملی لازم است. بنا بر نظر گرامشی «تحول سیاسی نیازمند هژمونی است، نه اجماع صد درصد. به عبارت دیگر، نوعی هژمونی گفتمانی که رضایت بخش قابل توجهی از جامعه را پشت سر خود داشته باشد.»

اگر از اندیشمندان سیاسی کمک بگیریم:

قدرت از کنش جمعی مردم برمی‌خیزد. هیچ فرد یا گروهی به تنهایی قدرت ندارد؛ قدرت تنها تا زمانی وجود دارد که جمعی از افراد حول یک هدف مشترک متحد بمانند. هانا آرنت.

گرامشی در دفترهای زندان می‌نویسد:
«هژمونی زمانی برقرار می‌شود که یک گروه بتواند رضایت فعال بخش‌های گستردهٔ جامعه را به دست آورد، نه همهٔ جامعه را.» گرامشی.

جنبش‌ها را اقلیتی سازمان‌یافته با شبکه‌های قوی آغاز می‌کنند؛ اما برای موفقیت، نیازمند گسترش حمایت به بخش‌های بزرگ‌ تری از جمعیت‌اند. چارلز تیلی.

مردم فقط با «انگیزه» و «سازماندهی» بسیج می‌شوند، نه با اجماع. مانکور اولسون.

جمع ‌بندی این چهار نظریه: برای تغییرات بنیادین، به هژمونی، قدرت جمعی، بسیج اقلیتِ سازمان ‌یافته، و سازماندهی و انگیزهٔ گروهی نیاز داریم. اما همهٔ این‌ها بدون شکاف در انسجام قدرت حاکم یا کاهش مشروعیت آن، انجام ‌پذیر نیست. یک حکومتِ یکپارچه و مصمم به سرکوب و استفاده از خشونت می‌تواند جلوی تغییرات را بگیرد. و هژمونی بدون پارادایم یا گفتمان جدید شکل نمی‌گیرد، همان ‌طور که کنش جمعی نیز تنها زمانی بسیج می‌شود که روایت تازه‌ای افق آینده را روشن کند. اقلیتِ سازمان ‌یافته برای جذب اکثریت نیازمند همین روایت جدید است و انگیزه و سازمان ‌دهی نیز بدون چشم ‌انداز تازه پایدار نمی‌ماند. حتی فروپاشی مشروعیت یک حکومت زمانی معنا پیدا می‌کند که جامعه بدیلی گفتمانی برای جایگزینی نظم موجود در اختیار داشته باشد.

اگر هژمونی، کنش جمعی، اقلیت سازمان‌یافته، روایت جدید و شکاف در انسجام حکومت مهیا باشند، آیا بدون رهبری منسجم و مصمم تغییر بنیادین ممکن است؟

هژمونی و بسیج اقلیت بدون رهبری مؤثر ناکارآمدند. وبر بر اقتدار کاریزماتیک، گرامشی بر هدایت روشنفکران ارگانیک، آرنت و تیلی بر سازماندهی جمعی، و اولسون بر ضرورت مدیریت جمعی تأکید دارند. بدون رهبران یا شبکه‌های هدایت‌ کننده، حرکت‌های مردمی پراکنده و کوتاه‌ مدت خواهند بود. رهبری است که هژمونی را تثبیت، اقلیت را تأثیرگذار و روایت جدید را نهادینه می‌کند.

علاوه بر رهبری، توافق میان نیروهای سیاسی برای حل اختلافات و پایان دادن به تفرقه و مکانیزم دموکراتیک حل اختلافات ــ شامل انتخابات آزاد و منصفانه، پذیرش نتایج صندوق رأی و تشکیل مجلس نوسان به عنوان داور نهایی ــ حیاتی است. یک اپوزیسیون متفرق حتی در شرایط آماده نیز نمی‌تواند از فرصت تغییر بهره گیرد.

پس برای ایجاد تغییر بنیادین، شش عنصر کلیدی ضروری‌اند: نخست، هژمونی گفتمانی که شامل روایت یا پارادایم بدیل است و مسیر فکری جدیدی ارائه می‌دهد؛ دوم، قدرت جمعی که از کنش مشترک مردم نشأت می‌گیرد و توان عملی حرکت را فراهم می‌کند؛ سوم، اقلیت سازمان‌ یافته که نیروی آغازگر با انسجام داخلی است و تغییر را شکل می‌دهد؛ چهارم، شکاف در انسجام یا مشروعیت قدرت حاکم، بخصوص دستکاه سرکوب اش که موجب فرسایش ستون‌های حمایت می‌شود؛ پنجم، رهبری مؤثر—چه فردی، چه سازمانی یا شبکه‌ای—که بدون آن جهت ‌دهی، هماهنگی و استمرار حرکت تضمین نمی‌گردد؛ و ششم، توافق دموکراتیک ملی میان نیروهای سیاسی. همه این شش عنصر با هم چارچوب لازم برای تحقق تغییر بنیادین سیاسی و اجتماعی را فراهم می‌کنند.

خوب با این متد و ابزار به بررسی سه رویداد مهم سیاسی در چند سال گذشته می پردازیم. 

۱. خیزش آبان ۱۳۹۶ 

ابتدا یک اعتراض اقتصادی به گرانی، تورم، فساد و بیکاری بود، اما به سرعت رنگ سیاسی به خود گرفت و شعارهایی علیه کل نظام سر داده شد که نشان ‌دهنده شکل‌ گیری یک روایت بدیل علیه هژمونی موجود بود. اعتراضات در بیش از ۱۴۰ شهر گسترده شد، اما قدرت جمعی واقعی محدود بود و خیزش نتوانست همه گروه‌های اجتماعی و مناطق کشور را در بر بگیرد؛ فقدان رهبری متمرکز و سازمان ‌یافتگی منسجم مانع از تبدیل آن به یک نیروی تغییر بنیادین شد. بخش عمده معترضان از طبقات فرودست و بخشی از طبقه متوسط که از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چشم‌انداز روشنی نداشتند، به خیابان‌ها آمدند. سرکوب شدید و شعارهای سیاسی آشکار کرد که شکاف مشروعیتی در حکومت وجود دارد، اما فقدان بدیل حکومتی و رهبری منسجم مانع شد تا این خیزش به یک حرکت پایدار و تغییر بنیادین سیاسی تبدیل شود.ر هبری است که هژمونی را تثبیت می‌کند، نیروی اقلیت را به اکثریت تبدیل می‌کند، روایت جدید را نهادینه می‌سازد و خلأ قدرت پس از فروپاشی نظم قدیم را پر می‌کند، به‌گونه‌ای که بدون آن تغییر بنیادین تحقق نمی‌یابد.

۲. خیرش آبان ۱۳۹۸

خیزش آبان ۱۳۹۸ با اعتراض به افزایش ناگهانی قیمت بنزین آغاز شد و به سرعت به مطالبه‌ای سیاسی تبدیل شد، به‌گونه‌ای که شعارهای ضدحکومتی سر داده شد و نشان داد بخش‌هایی از جامعه با روایت رسمی حاکمیت اختلاف نظر دارند. اعتراضات در شهرهای مختلف شکل گرفت و نارضایتی گسترده و ضعف مشروعیت حکومت را آشکار کرد، اما حرکت فاقد رهبری منسجم و سازمان‌دهی مشخص بود و توان بسیج مؤثر برای تغییر ساختاری را نداشت. علاوه بر این، سرکوب شدید حکومت شامل تیراندازی، بازداشت‌های گسترده و محدودیت ارتباطات، هزینه‌های انسانی و اجتماعی بالایی به همراه داشت و در نتیجه خیزش بیشتر به نمایش مخالفت عمومی و فشار روانی بر حاکمیت انجامید تا ایجاد یک مسیر عملی برای تحول پایدار.

۳. جنبش زن، زندگی؛ ازادیجنبش زن، زندگی، آزادی

  یک حرکت آزادی‌خواهانه و فراگیر بود که اساسا ریشه در مطالبات حقوقی، سیاسی و اجتماعی زنان کشور داشت. این جنبش توانست گستردگی قابل توجهی در شهرها و نواحی مختلف کشور ایجاد کند و همبستگی میان گروه‌ها و مناطق مختلف جامعه را تقویت کند و با حمایت چشمگیر ایرانیان خارج از کشور نیز همراه شد. در سطح سازمان ‌دهی، برخی واحدهای محلی منسجم شکل گرفت، اما این انسجام نتوانست به یک رهبری سراسری و هماهنگ منتهی شود و در نهایت جنبش فاقد رهبری مرکزی متمرکز باقی ماند. جنبش با فشار اجتماعی و اعتراض‌های گسترده توانست سیاست حجاب اجباری را به چالش بکشد و حکومت را به عقب‌نشینی در این زمینه وادار کند. هرچند جنبش فاقد بدیل حکومتی یا ساختار سیاسی جایگزین مشخص بود، این دستاورد نشان داد که جریان‌های آزادی‌ خواهانه می‌توانند با بسیج مردم و ایجاد همبستگی ملی و بین‌المللی، بر سیاست‌های محدود کننده حکومت تأثیر ملموس بگذارند. علیرغم تلاش‌هایی مانند منشور جنبش مهسا، جنبش نتوانست مسیر عملی و رهبری هماهنگ برای تغییر ساختاری ارائه دهد، اما موفق شد اثر واقعی و نمادین بر قانون و سیاست حاکم داشته باشد.

برای اینکه جامعه ایران بتواند تغییرات بنیادین سیاسی، از جمله کنار گذاشتن حکومت فعلی و جایگزینی آن با ساختار دموکراتیک، تجربه کند، نیاز به مجموعه‌ای از عناصر کلیدی است: هژمونی گفتمانی با روایت بدیل و چشم‌انداز روشن، قدرت جمعی از کنش مشترک مردم، اقلیت سازمان‌یافته به‌عنوان نیروی آغازگر، شکاف در انسجام یا مشروعیت حکومت، و رهبری منسجم و مصمم برای هدایت و هماهنگی حرکت. بدون هر یک از این عناصر، جنبش‌ها معمولاً پراکنده، کوتاه‌مدت یا ناکام باقی می‌مانند.

تجارب جهانی و سه رویداد اخیر سیاسی در ایران نشان می‌دهد که خیزش‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ توانستند نارضایتی عمومی را آشکار کنند و روایت بدیل جزئی ایجاد نمایند، اما قدرت جمعی محدود، فقدان رهبری و نبود بدیل حکومتی مانع تحقق تغییر بنیادین شد. در مقابل، جنبش زن، زندگی، آزادی با گستردگی بیشتر، همبستگی ملی و حمایت بین‌المللی، توانست حکومت را به عقب‌نشینی محدود وادارد و اثر ملموس بر سیاست حاکم بگذارد، اما همچنان فاقد رهبری مرکزی و بدیل حکومتی مشخص بود و نتوانست مسیر عملی و پایدار برای تغییر ساختاری ارائه کند. بنابراین، مسیر به سوی تحول بنیادین در ایران نیازمند ترکیبی از هژمونی گفتمانی، قدرت جمعی، اقلیت سازمان‌یافته، شکاف مشروعیت حکومت و رهبری مؤثر است و جامعه سیاسی هنوز با توافق دموکراتیک ملی فاصله داشت؛ تنها با فراهم شدن این شرایط، جنبش‌ها می‌توانند نه تنها نارضایتی و فشار اجتماعی ایجاد کنند، بلکه تغییر واقعی و ساختاری در قدرت و سیاست کشور را رقم بزنند

خلاصه کوتاه از شرایط روز: 

رژیم بخش قابل‌توجهی از مشروعیت اجتماعی خود را از دست داده و گفتمان رسمی آن دیگر در جامعه پشتوانه‌ای ندارد. وضعیت اقتصادی در بحرانی عمیق فرو رفته است و حکومت اساساً راه‌ حل مؤثری برای مواجهه با آن در اختیار ندارد. سیاست‌های منطقه‌ای نیز با ناکامی‌های جدی روبه‌رو شده‌اند. گرچه نظام دچار ریزش شده، اما این ریزش هنوز به دستگاه سرکوب سرایت نکرده و ازاین ‌رو توان سرکوب همچنان حفظ شده است.

در سطح جامعه، نارضایتی فراگیر و عمیق است، اما نیروهای ناراضی همچنان در سطح کمی باقی مانده اند و هنوز به یک برآیند مؤثر ناشی از تجمیع این نارضایتی‌ها تبدیل نشده اند. در سوی مقابل، با وجود فروپاشی گفتمانی حکومت، هنوز چارچوب نظریِ بدیل و یک ‌پارچه‌ای از سوی مخالفان پدید نیامده و همچنان مرکزی که توان رهبری مردم در مبارزه علیه نظام را داشته باشد نیز شکل نگرفته است. نیروهای مخالف ــ با وجود نزدیکی‌هایی که میان برخی جریان‌ها مشاهده می‌شود ــ همچنان از رسیدن به یک توافق ملی و ایجاد توان رهبری مؤثر فاصله دارند.

در چنین شرایطی، حتی با تضعیف بیشتر حکومت، به دلیل فقدان نیروی بدیلِ منسجم و نبود هم‌افزایی لازم در سطح جامعه، حکومت همچنان قادر به تداوم بقاست.

** ***

برای دست‌ یابی به نظریات اندیشمندان سیاسی، از هوش مصنوعی و مدل ChatGP   بهره‌گیری شده است تا جمع‌بندی و بازنمایی مفاهیم نظری با دقت و انسجام بیشتر ارائه شود.

منوچهر مقصودنیا. ۲۵.۱۱.۲۰۲۵ برابر با ۴ آذر ۱۴۰۴


Source URL: https://bepish.org/node/13026