ارج دوستی و رنج نگاهداری از آن (بخش اول)
دوستی، یکی از کمیابترین و شریفترین پیوندهای انسانی است. پیوندی که نه بر اشتراک در مکان و منفعت استوار است، و نه بر شباهتهای گذرا و عادتهای موقعیتی. دوستی از سنخِ انتخابی است که انسان در پیوستن به دیگری میکند. پیوندی است انتخابی و ماندگار، آزاد از بند مصالح و منافع گذرا و بیرونی، که از فضیلت، شرافت و کیفیت وجودی دوستان مایه میگیرد. دوستی، غنیمتی است پر ارج و قدر که انسان در آن رشد و ترقی و شادی و فرح و جهانی مشترک با دیگری را می یابد. دوستی از معدود پیوندهایی است که تنها از سرِ معاشرت یا ضرورتهای اجتماعی پدید نمیآید. ریشهٔ آن در لایههای وجودی و وجدانی انسان است. دوستی در دلِ آرمانها و آرزوهای مشترک، در تجربهٔ تلاشهای همراه و همداستان، و حتی در شادیها و موفقیتهایی که رنگی از همدلی دارند، شکل میگیرد و قوت مییابد. همین عمق وجودی است که دوستی را به ارزشی یگانه بدل میکند.
از همینجا پرسشی اساسی زاده میشود: چرا انسان گاه به تباهی دوستی راه میدهد، درحالیکه بخشی از وجود او در آن پیوند نهفته است؟ و چگونه میتوان در میان تفاوتها، دوستی را نهفقط نگاه داشت، بلکه ژرفتر و استوارتر کرد؟
این نوشته تأملی است دربارهٔ همین ارج دوستی و رنج نگاهداری از آن. چه فضیلتی لازم است تا پیوندی آزاد، شریف و جهانآفرین بتواند در میان تفاوتها پابرجا بماند؟
انواع دوستی
انسان ها علاوه بر موضوعات و منافع بیرونی در خوی و خصائل درونی، در استعداد رشد و تمایل به نوع آن، در لطافت و فرخ بخشی و در جهانبینی مختلفند. آیا دوستی میان انسان های مختلف ممکن است و یا تنها از دوستی میان انسان های فاضل می توان صحبت کرد و لاغیر؟ آیا دوستی های گوناگون بنا به خصلت رابطه وجود دارد؟
دوستی میان انسانهای مختلف ممکن است، اما نوع، کیفیت و دوام آن متفاوت است. فلاسفه معمولاً دوستی را نه یک مفهوم واحد، بلکه به انواع گوناگونی تقسیم میکنند که تنها یکی از آنها به معنای کامل و حقیقی کلمه، همان دوستی اصیل و شریف است.
دستهبندی انواع دوستی بر اساس هدف
ارسطو، فیلسوف یونانی، دوستی را به سه نوع اصلی دستهبندی میکند که بر اساس هدفی که طرفین از آن پیوند دنبال میکنند، از هم متمایز میشوند. تنها نوع سوم است که با مفهوم «شرافت» (فضیلت) همخوانی کامل دارد.
الف. دوستی مبتنی بر منفعت
در این نوع از دوستی، بهرهبرداری و نفع مادی یا غیرمادی هدف است. مانند دوستی میان همکاران یا دوستی با کسی که به دلیل ثروت یا نفوذش میتواند کار دیگری را تسهیل کند.
این نوع دوستیها بسیار شکننده هستند. به محض اینکه دیگر منفعتی در کار نباشد (مثل تغییر شغل یا رفع نیاز)، پیوند به سرعت از بین میرود. این نوع دوستی میان انسانهای مختلفی که صرفاً برای یک هدف به هم نیاز دارند، کاملاً ممکن است.
ب. دوستی مبتنی بر لذت
لذت بردن از مصاحبت، سرگرمی، یا اشتراک در علایق هدف این نوع از دوستی است. دوستی میان همبازیها، همپیالهها، یا کسانی که از یک نوع شوخطبعی مشترک لذت میبرند. این دوستی نیز ناپایدار است. وقتی سلیقهها تغییر کند یا دیگر فعالیت مشترک لذتی نداشته باشد، پیوند قطع میشود. این نوع دوستی نیز میان افرادی با خصائل متفاوت (تا زمانی که لذت مشترک وجود دارد) رایج است.
ج. دوستی مبتنی بر فضیلت
خیررسانی و رشد وجودی دوست، بهخاطر خود او و فضیلتهایش هدف این دوستی است. دوستی حقیقی میان انسانهای فاضل و نیکوکار این گونه است. این دوستی دائمی و ماندگارترین نوع است، زیرا هدف آن، فضیلت است که عاملی پایدار در درون انسان است. ارسطو معتقد است این نوع دوستی کاملترین است، زیرا دو دوست، خود یکدیگر را بهتر میکنند و در این رابطه، رشد و شکوفایی ذاتی (تبدیل قوه به فعل) اتفاق میافتد.
معمای «دوست» در برابر روابط «هم چیزی»
زندگی انسانی در تار و پود پیوندهای اجتماعی شکل میگیرد. پیوندهایی که اغلب با پپشوند مشترک "هم" و چیز یا اشتراکی، تعریف و مشخص میشوند. واژگانی چون همخانه، همبازی، همفکر، همدین، هم حزب، هموطن، همدرد، هم بند همگی بر وجود یک اشتراک در موضوع یا وضعیتی بیرونی دلالت میکنند که این «باهمی» یعنی رابطه ای را شکل داده و تعریف مینماید. حتی در روابط اجتماعی (هموطنی/هم حزبی) هدف، منفعت یا آرمان و سیاست مشترک است. این روابط مشروط به اجرا شدن قوانین، تأمین منافع مشترک یا حفظ آرمان و سیاست مشترک هستند.
اما در این میان، یک رابطه حیاتی و بنیادین وجود دارد که از این قاعده رایج تمایز میجوید: دوستی. واژهی دوست، فارغ از هر پیشوند برای باهمی و بدون ذکر موضوع یا وضعیتی مشترک، به تنهایی برمیآید و پیوندی را نمایندگی میکند که بهیچوجه، نیازمند اشتراک در وضعیت، شغل، مکان یا عقیده نیست. «دوست» واژهایست بینیاز از پیشوند و موضوع مشترک. برمیآید، میایستد، و معنایش را از خودش میسازد. این استقلال واژگانی، بازتاب استقلال وجودیِ دوستی است: دوستی از «موضوع» زائیده نمی شود. وجدان بیدار، آن را تولید می کند و میزاید. از کیفیت رابطه پدیدار می شود، نه از موقعیت.
«هم چیزی »: مشروط، ابزاری و گذرا
برای درک بهتر جایگاه یگانه دوستی، لازم است نگاهی به ماهیت مشروط بودن روابط دارای پیشوند «هم...» داشته باشیم. این روابط، هرچند ارزشمند، اما در تعریف و بقای خود به عامل سومی متکی هستند. وابسته به مسیر، به مکان، به قانون، به وظیفه، به سود، به نیازی که روزی رفع یا با بر اثر اختلاف ضعیف شود. در این روابط، انسانها در مدار یک ضرورت میگردند. با خاموششدن آن ضرورت، پیوند نیز به سکون میافتد.این پیوندها «گذری» هستند و دستخوش زوال میشوند. رابطه هست، اما به چیز دیگری بسته است. هیچ رابطهای برای خودش و به خاطر خودش برقرار نشده است.
«دوستی»: غیرمشروط و ماندگار
دوستی، بدون پبشوند رایج، خود را از قید شرط ها و علایق به موضوعات و وضعیت های بیرونی برای «هم چیز» شدن، آزاد میسازد. پیوند دوستی از جنس «با همبودنِ درونی و وجدانی» است که موضوعیت آن، خودِ وجود دوست و فضیلتهای اوست.
الف. ماندگاری در پیوند با فضیلت
برخلاف روابط گذرا، دوستی یک تعهد به ماندگاری دارد که سیسرون (1)، متفکران و خطیب نامدار روم در پیش از میلاد، آن را تشریح میکند. او پس از مرگ دوستش لائیلیوس، غم خود را کنترل میکند و میگوید: «این دوست داشتن دوست نیست، دوست داشتن خود است.» هدف دوستی، فضیلت است. سیسرون بعد از مرگ دوست، تأکید میکند: «این ارزش اخلاقی او بود که من دوست داشتم و این چیزی است که به زندگی خود ادامه میدهد.» پیوند دوستی با وجدان و فضیلت وجودی دوست برقرار شده و از این رو، موضوعیت آن یک عامل درونی و پایدار است که فراتر از مرگ نیز دوام مییابد.
ب. فراتر از مکان، حرفه، سود نیاز و مشروط به آن ها نبودن
دوستی یک پیوند خانوادگی یا ضروری نیست. انتخابی است که فرد آگاهانه و آزادنه برای حضور دیگری در زندگی خود میکند: «دوستی حضور و همیاری آگاهانه است بی آن که پیروی یکی از دیگری در میان باشد یا انطباق این بر آن.» این آزادی، دوستی را به یک رابطه «خالصانه» بدل میکند که تنها مشروط به شرافت و اصالت هر دو طرف است.
دوستی به مثابه عهد شرافت
دوستی راستین، نه تنها یک پیوند عاطفی، بلکه یک عهد اخلاقی است که آن را از روابط مبتنی بر نفع طلبی و تبهکاری جدا میکند. سیسرون این اصل را در یک قانون مقدس بیان میکند: «هرگز از دوست توقع غیر شرافتمندانهای نداشته باشید و هرگز چیز غیر شرافتمندانهای را از او نپذیرید.»
الف. «توقع غیر شرافتمندانه». آلوده کردن رابطه
خواستن همکاری از دوست در کاری غیراخلاقی، غیرقانونی، غیر شفاف یا شرمآور، انحراف از دوستی است. دلیل نفی چنین توقعی این است که دوستی برای رشد (فضیلت) بنا شده است. اگر دوستی ابزاری برای اقدامی غیر قابل تایید شود، تبدیل به همدستی در فساد میگردد. خواستن چنین چیزی، به معنای نادیده گرفتن احترام و حیثیت دوست است و آن را تا سطح یک تبهکار کاهش میدهد.
ب. «نپذیرفتن چیز غیر شرافتمندانه». حفظ آزادی و خلوص
این وجه به حفظ پاکیزگی درونی فرد و رابطه باز میگردد. پذیرش عمل غیرشرافتمندانه، خلوص دوستی را آلوده میکند. سیسرون هشدار میدهد که پذیرش چنین درخواستی، شما را به یک مدیون اخلاقی تبدیل میکند: «چنین کاری بدان معناست که انسان خود نیز در صورت لزوم آمادهی بدترین و آلودهترین خدمات خواهد بود.»
در نهایت، چیز غیر شرافتمندانه هر عملی است که بر خلاف فضیلت و اخلاق عمومی باشد، به احترام و حیثیت فرد لطمه بزند، و دوستی را از یک هدف متعالی به یک ابزار برای منافع آلوده تبدیل کند. آنچه غیراخلاقی است، نهفقط جان فرد را میآلاید، بلکه رابطه را از مرتبهٔ «فضیلت» به مرتبهٔ «ابزار» تنزل میدهد. در چنین لحظهای، دوستی دیگر دوستی نیست. همدستی در سقوط است.
چسب رابطه در دوستی: از فضیلت تا جهان مشترک
اگر موضوع یا وضعیت مشترک بیرونی از جمله وضعیتی، مکانی، نیاز یا چیز دیگر، چسب رابطه «همچیز»، یعنی اشتراک در چیزی است، و اگر مایه پیوندهایی اجتماعی مانند هموطنی، شهروندی، هم حزبی هم سندیکایی، موقعیت و موضوعاتی هستند هویتی، قانونی، عقیدتی و سیاسی، و منافع جمعی صنفی و طبقاتی، پس چسب رابطه در دوستی که غیرمشروط و ماندگار است، از چه مایه میگیرد؟ این مایه در سه بُعد اساسی تعریف میشود:
الف. مایه گرفتن از فضیلت و رشد
ارسطو دوستی را آینهای میدانست که در آن، امکانهای انسانی بهتدریج آشکار میشوند. دوست، «کایروس» است: فرصت مناسب برای تبدیل استعداد و ظرفیت بالقوه به خصوصیات بلافعل. سخن منسوب به بایزید بسطامی همین جوهر را دارد: «دوست، آیینهٔ جان است». معیار دوستی نه حضور فیزیکی، که اثر وجودی است. دوست کسیست که دوستدار را بالاتر میبرد. قابلیتهای انسانی را پرورش میدهد. چسب دوستی در اثر رشدآوری آن نهفته است.
ب. مایه گرفتن از لطافت و پیوند
این بُعد، دوستی را از یک مسیر صرفاً وجدانی به یک تجربه شیرین و تسکیندهنده تبدیل میکند. چسب رابطه در توانایی دوستی برای تلطیف سختیهای زندگی است. جورجیو آگامبن، فیلسوف معاصر ایتالیائی : «چهقدر زندگی در کنار یک دوست واقعی شیرین است... تنها حضور دوست کافی است.» در این نگاه، دوستی یک آرامش، یک التیام، یک مزهٔ شیرین است که در حضور دیگری جاری میشود.
ج. چسب نهایی، ساختن یک جهان مشترک است. یک پیوند برانگیزنده که نه در "من" است و نه در "او"، بلکه «میان ماست». این جهان مشترک، فضای امن و پرورندهای است که در آن «من بهتر میشوم و زندگی شیرینتر میشود.» میشل دو مونتنی، نویسنده و فیلسوف فرانسوی دوره رنسانس، که مرگ دوستش اِتین دو لا بوئسی (نویسنده، شاعر و حقوقدان فرانسوی)، او را نیمهجان گذاشت، مینویسد: «چون او، او بود، من، من بودم.»
دوستی نه در «من» است و نه در «او». بلکه در جهانی است که میان دو سوژه ممکن میشود.
دوستی، پیوندی وجودی
دوستی، نه بر اشتراک بیرونی و گذرا در موضوعی یا وضعی، بلکه بر پیوندی وجودی بنا میشود. پیوندی که از فضیلت، رشد، لطافت، شرافت و آفرینش یک جهان مشترک مایه میگیرد و دوستی را به دشوارترین، اما متعالیترین احساس بشری تبدیل میکند. سیسرون بهزیبایی میگوید: «دوستی مذهبی است که نه عبادت دارد و نه تنبیه. اعتقادیست به خود و به دیگری.»
و موجزترین تعریف، دوست آن کسی نیست که با ما "همچیز"، یعنی کم یا زیاد اشتراکاتی داشته باشد. دوست کسیست که با او، دوستدارش، بهتر می شود.
با این همه، بغرنجی دوستی تنها در پیدایش آن نیست، بلکه در توان دوستان برای نگهداشتن و حفاظت از آن در برابر تفاوتها، رنجشها و ناهمخوانیهای ناگزیر زندگی نیز هست. انسانها در منش، نیازها، حساسیتها و جهانبینی یکسان نیستند. اختلاف، امری طبیعی و گریزناپذیر است. گاه دوستی میتواند بر این ناهمسانیها سایهٔ آرامشگری بیفکند و آنها را در خود هضم کند، اما گاه همین اختلافهای کوچک، آهسته و خاموش، بر پیوندی که گمان میرفت ماندگار باشد، سایه میافکند و آن را فرسوده و تباه میکند. مدیریت تنش و اختلاف در دوستی، برای حفظ آن، از اهم وظایف در دوستی است. موضوع بخش دوم و پایانی "ارج دوستی و رنج نگاهداری از آن"، در باب همین وظیفه است و بزودی در "به پیش!" سایت حزب چپ ایران منتشر می شود.
ادامه دارد
-
ارجاعات به سیسرون (Cicero)، با استفاده از هوش مصنوعی می باشند. نقل هوش مصنوعی از کتاب «درباره دوستی» ( De Amicitia) است که سیسرون پس از مرگ دوستش، لائیلیوس (Laelius) نوشته است. از مقاله رنج های دوستی - ناصر رحیمخانی نیز بهره برده ام که در محل زیر قابل مطالعه است. این مقاله نیز به کتاب نامبرده از سیسرون تکیه کرده است.
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-23223.html
-
ارجاعات به ارسطو، با استفاده از هوش مصنوعی می باشند. نقل هوش مصنوعی از مهمترین اثر اخلاقی ارسطو، یعنی «اخلاق نیکوماخوس» (Nicomachean Ethics)، می باشد و به طور خاص از کتاب های هشتم و نهم که به تفصیل به بحث دوستی اختصاص دارند. از گفتار رادیوئی "دوستِ واقعی کیست؟" - پادکست «سؤال فلسفی» - شارل پپن نیز بهره برده ام. این گفتار نیز بر پایه آثار ارسطو در باره دوستی ارائه شده است.