ندای رهایی: نبرد طبقاتی کارگران پیمانی و ارکان ثالث برای برچیدن نظام واسطهها
جنبش گستردهی نیروی کار پیمانی و شرکتی در ایران، بهویژه کارگران ارکان ثالث، بار دیگر با سازماندهی بیسابقه و آگاهی طبقاتی فزاینده در برابر ساختار استثمارگر شرکتهای پیمانکاری قد علم کرده است. این مبارزه، که ریشه در سیاستهای چنددهسالهی ضدکارگری و نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی دارد، تلاشی تاریخی است برای دستیابی به امنیت شغلی پایدار، حقوق برابر و احیای کرامت انسانی که توسط نظام واسطهها و حکومت لگدمال شده است.
کارگران صنایع استراتژیک نفت و گاز، پتروشیمی، و دیگر بخشهای حیاتی، با آگاهی کامل از اینکه معیشت، هویت و کرامتشان مستقیماً در گرو حذف کامل واسطههاست، آشکارا اعلام کردهاند که راه رهایی، حذف کامل پیمانکار و استقرار قرارداد مستقیم با کارفرمایان اصلی است. این نبرد، نه فقط یک مطالبهی صنفی، بلکه قلب تپندهی یک رویارویی طبقاتی بخشی از طبقە کارگر برای تعیین سرنوشت کل نیروی کار کشور است.
زمینهی استثمار ساختاری و نقش مخرب شرکتهای پیمانکاری
رشد بیوقفهی شرکتهای پیمانکاری از دههی هفتاد شمسی، نتیجهی مستقیم و برنامهریزیشدهی اجرای سیاستهای موسوم به نئولیبرالی و «کوچکسازی دولت» با هدف خصوصیسازی بود. حاکمیت، با دور زدن و لغو قوانین حمایتی کار و کاهش مسئولیتهای اجتماعی، این شرکتها را به ابزار اصلی حداکثرسازی سود و استثمار لجامگسیختهی نیروی کار تبدیل کرد.
ساختاری تبعیضآمیز پدید آمد که در آن کارگران پیمانی و ارکان ثالث، با وجود انجام کارهای اصلی، دائمی و تخصصی در صنایع استراتژیک کشور، از پایهایترین حقوق محروم ماندند. این محرومیتها شامل موارد زیر است که شکافی عمیق در میان لایحە هایی از طبقه کارگر ایجاد کرده است:
-
دستمزدهای پایینتر: در مقایسه با همکاران رسمی که دقیقاً در همان موقعیت شغلی کار میکنند.
-
نبود مزایا و بیمهی کامل: محرومیت از مزایایی چون حق مسکن مکفی، پاداشها، و بیمههای تکمیلی اثربخش
-
فقدان امنیت شغلی: قراردادهای موقت و یکماهه که کارگر را در موضع ضعف دائم در برابر اخراج قرار میدهد.
-
سلب حق سازمانیابی مستقل: ممنوعیت تشکلیابی مستقل کارگری به دلیل ماهیت موقت و واسطهای اشتغال
این وضعیت، نه یک نقص فنی، بلکه بنیان سیاستهای اقتصادی کلان حکومت برای تضمین دسترسی به نیروی کار ارزان، فاقد قدرت چانهزنی و بیحقوق است. پیمانکاران، در این میان، تنها حلقهای برای انتقال سود بادآورده بیشتر به بالادست و توزیع ناامنی شغلی در میان کارگران هستند.
خیزش سازمانیافته: از اعتصابات استراتژیک تا فریب وعدههای توخالی
اعتصابات سراسری تاریخی ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱، بهویژه در مناطق حیاتی صنعت نفت و گاز جنوب، نقطهی عطفی تعیینکننده در مبارزات کارگری ایران بود. کارگران پروژهای و پیمانی، با سازماندهی گسترده، شبکهسازی مستقل و آگاهی طبقاتی منسجم که محصول تجربهی سالها استثمارمضاعف توام با سرکوب بود، اعتصابی هماهنگ و سراسری را پیش بردند.
در این خیزش، مطالبهی محوری بهطور رادیکال تغییر کرد: دیگر صرفاً افزایش دستمزد در اولویت نبود، بلکه برچیدن کامل شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم با کارفرمای اصلی (وزارتخانهها و شرکتهای مادر) به مطالبهی اصلی تبدیل شد. این اقدام نشان داد که کارگران ریشهی بیحقوقی خود را بهدرستی تشخیص دادهاند. اعتصابات ۱۴۰۰، بهویژه با تعطیلی پروژههای مهم، قدرت نیروی کار متمرکز را به سیستم سیاسی و اقتصادی تحمیل کرد.
در واکنش به این فشار بیسابقه، مجلس با طرحی موسوم به «ساماندهی استخدام کارکنان دولت» تلاش کرد تا خشم و پتانسیل اعتراضی کارگران را مدیریت کند. با این حال، این طرح، که امیدهای زیادی را ایجاد کرده بود، در کشمکش بیپایان میان مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، به ابزاری برای وقتکشی، فرسایش و خنثیسازی انرژی مبارزه تبدیل شد. نتیجه روشن بود: هیچ گام واقعی و قاطعی بهسوی حذف واسطهها برداشته نشد و کارگران همچنان در بلاتکلیفی و ناامنی شغلی باقی ماندند. این روند بهطور واضح نشان داد که منافع ساختاری حاکمیت و لایههای ذینفع مرتبط با قدرت، بهشکلی حیاتی، در تداوم نظام پیمانکاری گره خورده است.
بازگشت به میدان عمل: ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴، آغاز مرحلهی نوین مبارزه
در برابر این تعلل عامدانه و مقاومت ساختاری، کارگران شرکتی و ارکان ثالث، با آگاهی از بیهودگی انتظار برای اصلاح از بالا، مسیر مبارزه را بهطور مؤثر به میدان عمل و تجمعات سراسری بازگرداندند.
فراخوانهای سراسری اخیر، بهویژه تجمعات پرتعداد مقابل ساختمان مجلس در تهران، با شعار محوری «وقت اقدام است» و مطالبهی اجرای بیکموکاست و فوری طرح ساماندهی و حذف پیمانکار، نشانهی سازماندهی جدید، عمیقتر و بسیار هوشمندانهتر است که از تجربهی تلخ سالهای گذشته نیرو گرفته است. پیام روشن و بیتأخیر تجمعات این بوده است: تا تحقق کامل و بدون قید و شرط مطالبات (حذف واسطه و قرارداد مستقیم)، میدان را ترک نخواهیم کرد. این مسیر، آغاز مرحلهای تازه از مبارزهی جمعی کارگران علیه استثمار نهادینه و بیحقوقی ساختاری در سراسر کشور است که نشاندهنده رشد بلوغ در جنبش کارگری است.
راه پیشروی و نفی کامل واسطهها: اتحاد طبقاتی، شرط پیروزی
نبرد برای برچیدن نظام پیمانکاری، نباید یک مطالبهی صنفی ایزوله تلقی شود، بلکه یک مبارزهی حیاتی و بنیادین برای کل طبقه کارگر ایران است. شرکتهای پیمانکاری ابزار اصلی حاکمیت برای:
-
شکستن اتحاد طبقاتی: با ایجاد تفاوت در حقوق و مزایا میان کارگران همکار.
-
تحمیل بیحقوقی: با سلب قدرت چانهزنی و تشکلیابی.
-
تقسیم کارگران: به لایههای رسمی، پیمانی، و ارکان ثالث.
کارگران ارکان ثالث، که شکاف طبقاتی و ستم سیستماتیک را در حادترین شکل آن لمس میکنند، در قلب تپندهی این مبارزه قرار دارند و پرچمدار رهایی کل طبقه از استثمار هستند.
اهداف اساسی و غیرقابل عقبنشینی برای پیروزی چنیناند:
-
حذف کامل شرکتهای پیمانکاری: بدون پذیرش هیچگونه جایگزین یا عقبنشینی در محتوای طرح ساماندهی.
-
انعقاد قرارداد مستقیم و دائم: برای تضمین امنیت شغلی و برابری کامل حقوق و مزایا با نیروهای رسمی.
-
تشکلیابی مستقل و رادیکال کارگری: بهعنوان تنها ابزار دفاع جمعی و حفظ دستاوردهای مبارزه طبقاتی.
این مبارزه، رویارویی با فساد ساختاری، سیاستهای ضدمردمی و منافع قدرتمند سرمایه است. پیروزی در این نبرد، تنها رهایی کارگران پیمانی و ارکان ثالث را تضمین نمیکند، بلکه گامی اساسی و استوار برای رهایی کل طبقه کارگر از سلطهی سرمایه و دولت طبقاتی به شمار میرود. اتحاد، آگاهی و نفی کامل واسطهها، رمز پیروزی نهایی است.