ارج دوستی و رنج نگاهداری از آن - بخش دوم و پایانی
شکنندگی والاترین پیوند
در هر رابطهٔ انسانی که بر پایهٔ احترام و صمیمیت شکل گرفته باشد، اختلاف نه پدیدهای استثنایی بلکه بخشی از ساختار رابطه است. اختلاف در واقع لحظهای است که «فردیتِ» دو انسان سر برمیآورد و تفاوت جهانِ درونی آنان آشکار میشود. اما اینکه اختلاف به امکان شناخت تبدیل میشود یا به آغاز تباهی دوستی، به شیوهٔ مواجههٔ طرفین وابسته است.
چرا انسان به تباهی دوستی راه میدهد؟
اگر دوستی، آنگونه که در بخش نخست و پیشین مقاله (1) تحلیل شد، پیوندی است که از قید موقعیت ها، وضعیت ها، نیازها و امور بیرونی آزاد و به ذات و فضیلت میپیوندد، پس در ترازوی ارزشهای انسانی، جایگاهی متعالی دارد. اما متعالی بودن به معنای آسیبناپذیری نیست.
دوستیهای مبتنی بر فضیلت، نیز همواره در معرض تهدیدهایی قرار دارند. این تهدیدها نه لزوماً از سوی عوامل بیرونی (مثل تغییر موقعیت، جغرافیا یا شغل یا ...)، بلکه از درون خود رابطه، یعنی از ضعفهای ذاتی انسانها نشئت میگیرند. اختلافات بر سر نیازها، علایق یا افکار، گاهی بر پیوند ماندگار دوستی سایه میاندازند و آن را تباه میکنند.
پرسش اصلی در نگاهداری دوستی این است: چرا انسان به تباهی فضیلت راغب میشود و چگونه میتوان از این پیوند آزاد در برابر نفسانیات، محافظت کرد؟
انگیزه ها ی درونی زوال دوستی
چند انگیزه و سازوکار درونی معمولاً در پسِ رفتار تبدیل اختلاف به گسست نهفته است.
اولی، رنج از تضاد و نابرد باری در برابر اختلاف است. بسیاری انسانها ظرفیت روانیِ کمی برای تحمل تضاد دارند. اختلاف را نه بهعنوان تفاوت دیدگاه، بلکه بهشکل تهدید به خود تجربه میکنند. در این حالت، انسان ناخودآگاه میکوشد از درد اختلاف فرار کند، حتی به بهای دوستی.
دومی، خودشیفتگیِ خفته، میل به برحقبودن، و نه فهمیدن. گاهی ریشۀ ترکِ دوستی این نیست که اختلاف بزرگ است، بلکه این است که «من نمیتوانم اشتباه کنم». اینجا اختلاف تبدیل میشود به نبرد اعتبار شخصی، نه تفاوت نظر. برای ذهنی که بیش از حقیقت، به «تصویر خویشتن» میاندیشد، دوستی قربانی میشود.
سومی، توقعِ مطلقگرایانه است که دوستی را با همسانیِ کامل اشتباه میگیرد. بسیاری ناخودآگاه باور دارند که دوستی یعنی «تو باید مثل من باشی، شبیه من بیندیشی، و هیچگاه مرا نیازاری.» وقتی تفاوتی پدید میآید، تضاد نه طبیعی، بلکه خیانت تصور میشود. این توقعِ نامعقول، زمینِ دوستی را شور میکند.
چهارمی، ترس از آسیبپذیری است. دوستی حقیقی نیازمند اعتراف به خطا، عقبنشینی و گاه شرمندگی است. اما اعتراف به خطا برای بسیاری سختتر از ترک رابطه است. پس بهجای ترمیم، راهِ سادهتر را برمیگزینیم: بریدن.
پنجمین، دخالت غرور یا رنجش انباشته است. یک اختلاف کوچک وقتی خطرناک میشود که بر زمینۀ روزها و ماهها رنجش پنهان بنشیند. در این حالت، اختلاف، علتِ تباهی نیست . بهانهای برای انفجارِ رنجهای رسوبکرده است.
در مقابل، دوستِ پخته و فاضل، اختلاف را «تهدید دوستی» نمیبیند، بلکه «آزمون دوستی» میداند. او با عقبنشستن از نفسمحوری، تفسیر نیکخواهانهٔ نیتها، گفتوگوی زودهنگام و شجاعت عاطفی، اختلاف را به امکان رشد تبدیل میکند.
به همین معناست که میتوان گفت: که دوستی با اختلاف تباه نمیشود، بلکه با ضعف اخلاقی در مواجهه با آن نابود می گردد.
نقض اصول دوستی با دخالت حسابگری در آن
تباهی در دوستی فضیلتمحور، زمانی رخ میدهد که انسانها آگاهانه یا ناخودآگاه، اصول غیرمشروط بودن آن را نقض کرده و به حسابگری باز میگردند. راغب شدن انسان به این تباهی، ناشی از دو ضعف اصلی است:
الف. خودخواهی و غرور (عشق به خود)
در لحظات بحرانی، فرد بهجای توجه به فضیلت و جایگاه دوست، بر نفسانیات جریحهدارشدهی خود تمرکز میکند. همانطور که سیسرون میگفت، غرق شدن در غم از دست دادن دوست، گاهی «دوست داشتن خود» است. این تمرکز بر غرور، کینه یا حسادت کوتاهمدت، باعث میشود فرد اهمیت میل و غریزه گذرای خود را بر ارزش ماندگار دوستی ترجیح دهد. نتیجهی این غلبه، میل به جنگیدن با دوست است، که طبق اندرز سیسرون، «هیچچیز شرمآورتر از آن نیست که به جنگ کسی بروید که دوست شما بوده است».
ب. بازگشت به منطق ابزاری
وقتی اختلاف یا آزردگی پیش میآید، فرد دچار وسوسهی بازگشت به منطق ابزاری روابط «هم...» میشود. او شروع میکند به سنجش اینکه آیا «هزینهی» تحمل این اختلاف، بیشتر از «منفعت» آن نیست؟ این بازگشت به محاسبات نفعطلبی، که دوستی حقیقی را به یک رابطه مشروط تنزل میدهد، بنیان فضیلت را ویران میسازد. دوستی که بر فضیلت بنا شده، تابآور اختلافات است، اما در برابر این ترک فضیلت و بازگشت به نفعطلبی، شکننده میشود.
ارکان داوم دوستی
رکن اول پیمان شرافت (سیسرون)
حفظ دوستی مستلزم آن است که محیط رابطه را از هرگونه آلودگی اخلاقی پاک نگه داریم. این دقیقاً همان معنای قانون مقدس سیسرون است که دوست را از گناهان و تباهیها مصون میدارد. از دو خطا باید دوری گزید:
خطای اولی توقع عمل غیرشرافتمندانه از دوست است. دوستی باید عاری از هرگونه عمل یا درخواستی باشد که شرافت (حفظ حیثیت) یکی از دو طرف را خدشهدار کند. طلب شهادت دروغ، سوءاستفاده از موقعیت دوست، دعوت به تبانی علیه دیگری یا هر عملی که دوستی را به همدستی در فساد تبدیل کند، انحراف در دوستی است.
خطای دوم، نقض استقلال اخلاقی است. استقلال اخلاقی، با نپذیرفتن درخواستهای غیرشرافتمندانه حفظ می شود. سیسرون هشدار میدهد که پذیرش چنین درخواستی، شما را مدیون و آمادهی انجام «بدترین و آلودهترین خدمات» میکند. صیانت از دوستی، مستلزم آن است که پیوند هرگز به یک معامله آلوده تبدیل نشود.
رکن دوم مدیریت اختلاف و تابآوری
برای تاب آوردن اختلافات گذرا (نیازها، علایق، افکار)، دوست باید بیاموزد که میان فضای ذهنی و فضای مشترک رابطه، جدایی ایجاد کند. دوست در مواجهه با زخمها، می تواند با خفظ شأن و خونسردی خود و با تبدیل اختلاف به احسن، از گذر اختلاف به خصومت جلوگیری نماید.
رفتار خونسردانه:
-
سوگواری در سکوت: اگر پیوند دچار شکست شد، باید تمرین «فراموشکاری» کرد و «در تنهایی و سکوت، بهسوگواری پیوندهای دوستی نشست.» این مدیریت خشم، مانع از هجوم به دوست میشود.
-
پناه بردن به جهان مشترک: در بحرانها، دوست باید با یادآوری لطافت و شیرینی حضور (آگامبن)، دوباره به آن جهان مشترک پناه ببرد. این پیوند برانگیزنده که «میان ماست»، میتواند احساسات تند و خشمآلود را فرونشاند و مانع از غلبهی نفسانیات بر فضیلت گردد.
-
احترام حتی پس از جدایی: اگر ادامه دوستی ممکن نبود، راهکار آن شکافتن و باز کردن رشتهها از یکدیگر است، نه پاره کردن و گسستن اهانت آمیز و خصمانه. هدف این است که خاطرهی شرافتمندانه دوستی، حتی پس از جدایی، حفظ شود.
تبدیل به احسن
می توان اختلافات را نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان فرصتی برای بهتر شدن و در خدمت رشد دید. طبق دیدگاه ارسطو، اختلاف، ستیز یا حتی رقابت میتوانند تا زمانی که به بهتر شدن و رشد وجودی هر دو طرف منجر شوند، در حوزهی دوستی تحمل شوند. دوست باید به جای تمرکز بر نقص موقتی، به پتانسیل رشد ناشی از آن اختلاف بنگرد.
دوستِ ماهر چگونه با اختلاف برخورد میکند؟
۱. اختلاف را امکان شناخت میبیند، نه تهدید. دوستی زمانی اصیل میشود که «دیگری» بودنِ دیگری را بپذیریم.
۲. از نفسمحوری عقبنشینی میکند با پرسش کلیدی در خاطر : «میخواهم حق بمانم یا دوست بماند؟»
۳. گفتوگوی زودهنگام و آرام حیاتی است. قهرهای خاموش، اختلاف را از زخمی کوچک به شکافی عمیق تبدیل میکنند.
۴. نیت را جدا از رفتار میسنجد. او به نیتِ دوست حسنظن دارد و رفتار خطا را به نیت بد تبدیل نمیکند.
۵. شجاعت عذرخواهی داشتن. عذرخواهی نه ضعف است و نه شکست . تأیید ارزش دوستی است.
دوستی، هنری برای بقا
صیانت از دوستی، هنری است که بقای آن را تضمین میکند. اگرچه دوستی اصیل، از قیود بیرونی رهاست، اما از نبرد درونی میان نفس خودخواه و فضیلت مشترک مصون نیست.
پیمان شرافت سیسرون و تأکید ارسطو بر رشد، دو پایهی اصلی این صیانت هستند. دوستی در نهایت زمانی حفظ میشود که دو طرف، ارزش پیوند خود را از هرگونه منفعت، غرور یا کینه کوتاهمدت بالاتر بدانند و همواره پیوند را به سمت خیر و کمال مشترک هدایت کنند. این تلاش فعال برای کنترل نفس و حفظ شرافت است که دوستی را به پیوندی پایدار و ماندگار تبدیل میکند.
و در اینجا نتیجه بگیریم که آسیبی که بقای رابطه دوستی را تهدید می کند، بمراتب ساده تر، دیگر روابط فردی، جمعی، سازمانی، و ملی را نیز می تواند تهدید کند. پس تکرار کنیم : روابط نه با اختلاف بلکه با ناتوانی از مواجههٔ منصفانه، صبورانه و شجاعانه با آن تباه میشوند.
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵
----------------------
(1)ارج دوستی و رنج نگاهداری از آن – بخش اول