پروین ملک

طبق تصمیم فیفا، بازی سومِ تیم ملی ایران در جام جهانی مقابل مصر قرار است به‌عنوان «دیدارِ افتخارِ دگرباشان» برگزار شود. این تصمیم، بیش از آن‌که صرفاً یک انتخاب نمادین ورزشی باشد، نشانه‌ای از تلاش برای ترویجِ احترامِ بنیادین به انسانیتِ همهٔ افراد است — امری که در میثاق‌ها و اعلامیه‌های بین‌المللی حقوق بشر ریشه دارد. پرسشِ نخست اما این است: 
چرا «دگرباشان»؟ چه کسی قرار است تعیین کند چه کسی «جنس دگر» است ؟

 فارغ از الفاظ و برچسب‌ها، حقیقتِ انسانی این است که هویتِ جنسی و هویتِ جنسیتی پدیده‌هایی پیچیده و چندبُعدی‌اند؛ تولیدِ مثل یا نقش‌های اجتماعی صرفاً معیارِ تشخیصِ انسانیت نیستند. طی سال‌های اخیر، پژوهش‌های زیست‌شناختی و جامعه‌شناختی نشان داده‌اند که تفاوت‌ها در ویژگی‌های زیستی، هویتی و روانی انسان‌ها گسترده‌اند و نه‌تنها در چارچوبِ سادهٔ «زن/مرد» قابل‌گنجاندن نیستند، بلکه هیچ هویتی بر دیگری برتریِ ذاتی ندارد. از منظرِ حقوقِ بشر نیز اصلِ برابری و منعِ تبعیض در اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر و معاهداتِ بین‌المللی به ‌روشنی مقرر شده است .

تحقیقات علمی نشان می‌دهند که هویت جنسی و تفاوت‌های جنسی پیچیده و متنوع‌اند؛ همان‌طور که طیف‌های رنگین‌کمان متنوع‌اند، هویّت‌های جنسی نیز چندگانه‌اند و هیچ هویتی بر دیگری «برتری» قانونی یا اخلاقی ندارد. در برابرِ قانون و حقوق بشر، همهٔ انسان‌ها برابرند .

گذشته‌ای تاریک وجود داشت که افراد دارای هویت‌های جنسیِ متفاوت تحتِ فشارِ اجتماعی ـ حقوقی به عمل‌های جراحیِ تحمیلی یا «درمان‌های» آزاردهنده محکوم می‌شدند؛ عمل‌هایی که اغلب به عقیمی، صدماتِ جسمی و روانی و محرومیت از حقوقِ پایه‌ای منجر می‌شد. اکثرا نه در جامعه مردان پذیرفته میشدند و نه در جامعه زنان .  

ایران یکی از معدود کشورهایی است که رسمیتِ جنس سوم را به‌طور قانونی نمی‌پذیرد و قوانین موضوعه در بسیاری از موارد بر پایهٔ تفسیرهای سنتیِ فقهی است که به نظر می‌رسد هنوز با واقعیاتِ اجتماعی و علمیِ معاصر فاصله دارد. هویتِ جنسی انسان عملاً در فرایند رشدِ زیستی شکل می‌گیرد و انتخابی صِرف نیست .

متأسفانه برخی از ساختارهای قدرت در ایران هنوز مانند ۱۵۰۰ سال پیش می‌اندیشند و هویتِ جنسی را امری «اختیاری» یا «انحرافی» تلقی می‌کنند. چه جوان‌هایی که تنها به‌خاطر اعلامِ هویتِ واقعی‌شان مورد پیگرد قرار گرفتند و چه کسانی که به مرگ محکوم شدند؛ موارد متعددِ اعدام، قتل‌های موسوم به «ناموسی» و فشارهای خانوادگی و اجتماعی را می‌توان نام برد که گاه با سرپوشِ «خودکشی» گزارش می‌شود .

در مصر هم — که قوانینِ سخت‌تری در نام «حفظ اخلاق یا دین» دارد — واکنش‌هایی نسبت به این بازی مطرح شد؛ برخی، جنس سوم را در ردیف «روسپیگری» دانسته و با برگزاری چنین مسابقه‌ای مخالفت کردند .  

البته قبل از آن‌که مشخص شود کدام کشور در ۲۶ ژوئن در سیاتل به میدان خواهد رفت، فیفا پذیرفته بود که به‌دلیل هم‌زمانیِ روز جهانیِ ( ال جی بی کیو + ) ،  پرچمِ رنگین‌کمان در سالنِ مسابقه به اهتزاز درآید. 

از منظرِ حقوقِ بین‌الملل، تعهداتی وجود دارد: 

منشورِ حقوق بشر، میثاقِ بین‌المللیِ حقوقِ مدنی و سیاسی و اسنادِ تطبیقی مانند اصول یوگیاکارتا به‌ صراحت تبیین کرده‌اند که دولت‌ها موظف‌اند برابرِ قانون، از همهٔ افراد بی‌ تفاوت به هویت یا گرایشِ جنسی‌شان حمایت کنند، اعمالِ خشونت و تبعیض را پیگرد نمایند و تدابیرِ پیشگیرانه و آموزشی برای ارتقایِ تحمل و همزیستی اتخاذ کنند. این الزامِ حقوقی نه‌تنها یک توصیهٔ اخلاقی، بلکه یک پیمانِ بین‌المللی است که پیامدهای حقوقی و نامۀ‌حقوقی برای دولت‌ها درپی‌دارد .

در فضای منطقه‌ای هم واکنش‌ها متنوع بوده است: برخی کشورها با استدلال‌های «حفظِ اخلاق» یا «ملاحظاتِ دینی» به مخالفت برخاسته‌اند و برخی دیگر میزبانِ برنامه‌ها و جشن‌هایی شده‌اند که روزِ جهانی جنس سوم را شناخت می‌دهند. مهم این است که در این کشاکشِ ارزش‌ها، صدای قربانیانِ خشونت و تبعیض گم نشود و ملاحظاتِ امنیتِ جانیِ افرادِ آسیب‌پذیردر اولویتِ سیاست‌گذاری‌ها قرار گیرد .

متأسفانه در ایران هنوز هم افرادی که هویت یا تمایلات جنسیِ متفاوت دارند، مورد آزار و خشونت قرار می‌گیرند؛ گاه اعدام می‌شوند، گاه توسط والدین یا بستگان به‌قتل می‌رسند و بسیاری مجبور به ترکِ وطن یا پنهان‌سازیِ هویت خود می‌شوند. برخی هم در اثر فشارِ شدید روانی، دست به خودکشی می‌زنند. این وضعیت انسانی و اخلاقی قابل دفاع نیست و نیازمند بازنگریِ عمیقِ قانونی، اجتماعی و فرهنگی است .

برای ایران، این موقعیت یک آزمونِ انسانی و حقوقی است: آیا توانِ گفت‌وگوی اجتماعیِ مبتنی بر شواهد و احترامِ متقابل را داریم؟ آیا می‌توانیم سیاست‌ها و رویه‌هایی را که منتهی به آزار، مصادرهٔ حقِ آزادی، یا محرومیت از حقوقِ بنیادین می‌شود، بازنگری کنیم؟ پاسخ به این پرسش‌ها مستلزم تدبیرِ حقوقی، آموزشِ عمومی، حمایتِ نهادهای قضایی از قربانیان و فراهم‌سازیِ مکانیزم‌های حفاظتی برای کسانی است که جان‌شان در خطر است.

در نهایت، ورزش و نمادسازیِ فرهنگی ـ اجتماعی می‌تواند جرقه‌ای باشد برای بازشدنِ پنجره‌ای به سویِ گفت‌وگویی بزرگ‌ تر و انسانی ‌تر. اگرچه پذیرشِ نمادها و مراسمِ بین‌المللی ممکن است برای برخی فرهنگ‌ها دشوار یا تدریجی باشد، اما اصولِ مشترکِ حقوقِ بشر، کرامتِ انسانی و منعِ خشونت نباید قابلِ مذاکره باشند. از این منظر، برگزاریِ یک دیدارِ نمادین در چارچوبِ جام جهانی بیش از یک بازی است؛ فرصتی برای یادآوریِ این‌که کرامتِ همهٔ انسان‌ها محترم است و هیچ حکومتی یا نهادِ رسمی مجاز به مجازاتِ افراد صرفاً به‌خاطرِ هویت‌شان نیست .

۲۶ دسامبر ۲۰۲۵


Source URL: https://bepish.org/node/13194