شفافیت و برجسته کردن آلترناتیو سوسیالیستی

میدانیم بشریت روزبهروز بیشتر و بیشتر به این نتیجه میرسد که نظام سرمایهداری بهصورت بردهداری مدرن به خاطر اینکه بر پایههای حرص و طمع سودجوئی بر پایههای بهرهکشی اقلیت از اکثریت و تشویق فرهنگ مصرفگرائی هر چه بیشتر به قیمت تلف شدن هر چه بیشتر منابع طبیعی زمینی و بالاخره گرمایش بیشتر کره زمین میانجامد، نمیتواند نظام اقتصادی اجتماعی سیاسی لازم و مناسبی برای آینده بشریت باشد.
بهموازات همین نتیجهگیری، ما به این نتیجه هم میرسیم که نظام آلترناتیو آینده باید نهتنها بر پایههای نفی استثمار انسان از انسان، بلکه بر پایه همکاری اشتراکی انسانها، نه بر پایههای انگیزههای طمع و سودجویی بر پایههای تبلیغ مصرفگرائی و تولید هر چه بیشتر که موجب سرعت بخشیدن هر چه بیشتر چرخههای تولید، بلکه باید بر پایههای تولید بر اساس رفع نیازهای زندگی، تعالی و سعادت انسانی مبتنی باشد. چنین نظامی استفاده از منابع طبیعی را بهتر مدیریت میکند و زبالههای مصرفی را بهتر پالایش نموده و بازیافت مینمایند. چنین نظامی بر پایههای زیست هماهنگ انسان با طبیعت و موجودات دیگر زنده بر روی کره زمین مبتنی است. این نظام تعاون ، همزیستی، صلح و همکاری بشریت بر کره زمین را جایگزین نفاق و تشنج و جنگافروزی توسط اقلیت حاکم قدرتمدار مینماید.
این هم پرواضح است که نهتنها منافع و انگیزههای قدرتمداری و مکانیسمهای کنترل و حرص و طمع اقلیت حاکم بر قدرت و ثروت، اجازه نمیدهد تا نظام سرمایهداری به این راحتیها امکان گذار به نظام آلترناتیو بهتری را فراهم نماید، بلکه قدرتمداران این نظام با تمام قوا و با دست یازیدن به خشنترین شیوههای، جنگ افروزانه و تخریب گرانه ای مانع از گذاری مدنی به نظامی آلترناتیو جایگزین و عالیتر میگردد.
ما مقاومت نظامهای فعلاً موجود را در شکلهای نئولیبرالیسم کلاسیک ، محافظهکاری سنتی یا لیبرالیسم ملی - ناسیونالیستی، نظامهایی از اختلاط فاشیستی – مذهبی- ناسیونالیستی و بالاخره نظامهای سرمایهداری سنتی مذهبی مانند جمهوری اسلامی ایران را مشاهده میکنیم. چالش دوران تاریخی انسان امروزی در گذار از این نظامها به نظامهای مدنی، متمدن، عادلانه، سوسیالیستی و دموکراتیک است. بهطورکلی در مورد پایههای ارزشی مبتنی بر آزادیهای فردی و اجتماعی در نظامهای دموکراتیک خیلی صحبتها شده است.
از طرف دیگر تجربه تلخ تاریخی دیکتاتوری پرولتاریا بهموازات پرستش کیش شخصیتی افراد منفرد در احزاب سیاسی کمونیستی سابق اتحاد شوروی سابق، چین، کامبوج، کره شمالی و غیره را درگذشتهای نهچندان دور شاهد بودهایم. بهموازات آن در مورد نقش کیفیتهای ارزشی دموکراسی، عدالت اجتماعی و مردمی بودن نظام سوسیالیستی که بهصورت خودگردانی مدیریت مردمی قدرت را به بافتهای اجتماعی مردمی بازمیگرداند، هم بهصورت کلی خیلی صحبت میشود.
دقتی در ویژگیهای اندامهای بافتی سوسیالیستی
با فرمولهای کلی درباره دموکراسی و عدالت اجتماعی نمیشود نظام آلترناتیو سوسیالیستی جایگزین را تعریف و مدیریت نمود. ما میدانیم که نظام سرمایهداری در کلیت خویش به مرحلهای از حیات تاریخی خویش رسیده است که بیشتر از اینکه مشکلگشای اجتماعی باشد، به ترمزکننده ترقی و تعالی انسانی تبدیل گردیده است. بهطور مشخص در مورد ایران باید گفت که تاریخمصرف جمهوری اسلامی ایران حتی قبل از اینکه سر کار بیاید، بیش از هزاروچند صدسال پیش به پایان رسیده بود. نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام وارداتی تزریقی حاصل دوران جنگ سرد بود که به مردم ایران تحمیل شد. عبور از این نظام نصف کار پایان نیافته جنبش تحولگرای مردمی ایران است. نصف دیگر وظیفه تاریخی ما و نسل آینده، ارائه مدلهای آلترناتیو مناسبی است که بتواند ویژگیهای آرمانی انسان قرن بیست و یکم را در بطن خویش حمل نماید.
گرچه ارزشهایی پایهای زیستی انسان امروزی از قبیل پایبندی به حقوق بشر، رفع هرگونه تبعیض، تأمین دموکراتیک خودگردانی مردمی از طریق بازگردان حق تصمیمگیری و مدیریت به مردم، رفع استثمار و بهرهکشی از انسانها، زیست هماهنگ انسان با طبیعت، استقرار عدالت اجتماعی و آرمانهای مشابه اینها، فورمولبندهی های پایهای نظامهای جایگزین را تشکیل میدهند، اما هیچوقت بهتنهایی برای مدیریت اجتماعی کافی نمیباشند.
نقش نظام قانونی حقوقی، از قبیل قانون اساسی کشوری همراه با قوانین دیگر از قبیل قانون کار، قانون شرکتها و تعاونیها، قوانین مالیاتی، قوانین پولی و مالی، قانون خانواده، قوانین مدنی، جزائی، جنایی و غیره در نظام آلترناتیو چگونه خواهد بود؟ آیا فورمولبندی "منتسکیو" در مورد تفکیک سه قوه مقننه، مجریه و جزائیه احتیاج به دستکاری و تکمیل کردن دارند؟ بهطور قدرت و نقش رسانههای اجتماعی تصویری، صوتی، کاغذی و مجازی در نظام آلترناتیو سوسیالیستی چگونه مورد تعریف قرار میگیرند؟ آیا قدرتهای نرم اجتماعی مانند ورزش، هنر ، آموزش، پرورش، تحصیل، بهرهوری بشریت از فنّاوری هوشمند، گسترش تحقیقات علمی، تکوین و تکامل فرهنگی روانی اجتماعی انسان طراز نوین، چالشهای نوین فلسفی در این موارد چه نوع جایگاههای ویژهای پیدا میکنند؟
نمونههای مثالی مطالعه موردی
یک بیمارستان در نظام سوسیالیستی توسط چه کسانی مدیریت میشود؟ بودجه آن از کجا تأمین میگردد؟ شاخصههای استانداردهای عمومی برای تمام بیمارستانها را چه ارگانهایی تنظیم مینمایند؟ سیاستهای عمومی را در زمینه بهداشت عمومی کشوری کدام نهادها تصویب و چگونه به اجرا میرسانند؟
نمونه دیگری را مثال بزنیم. موارد بالا در مورد شرکتهای تعاونی اتوبوسرانی مسافربری داخل شهری و یا بینشهری چگونه تنظیم و اجرا میگردد؟ این مورد را در ارتباط با دانشگاهها در نظر بگیریم. کدام نهاد ترکیب یافته از چه کسانی دانشگاهها را مدیریت مینمایند؟ بودجه آنها از کجا تأمینشده و چگونه هزینه میگردند؟ سیاستهای عمومی مربوط به آموزش عالی کشوری توسط کدام ارگانها تنظیم و ابلاغ میگردند؟ سیستم نظارت و کنترل داخلی و خارجی چگونه اعمال خواهد شد؟ چگونه پتانسیلهای رشد شکوفا خواهند گردید؟
نمونههای این سؤالها را در مورد سیستم راهآهن کشوری، تأسیسات تولیدی کلیدی کشوری مانند تأسیسات نفت، صنایع الکتریسیته و گاز، تأمین آب آشامیدنی و غیره نیز میتوان مطرح نمود. آیا راهآهن سرتاسری فقط توسط کارگران راهآهن برنامهریزی، مدیریت و اداره خواهند شد، یا اینکه کارگران بخشی کلیدی از مجموعه گروهبندیهای ذینفع درگیر، از قبیل مردم، دولت، متخصصین و غیره در این رشته میباشند که باید به نحوی در مدیریت دخیل بوده و اشتراک داشته باشند؟
سناریوی مورد شناسی ما در موارد تولیدات و خدمات کوچک و خرد اقتصادی شکل دیگری یافته و سؤالات دیگری را به همراه میآورد. مثلاً، تولیدکنندگان سبزیجات در یک روستا چگونه مناسبات خویش را درزمینهٔ تنظیم استفاده از آب، ماشینآلات کشاورزی، تأمینهای اعتباری در صورت نیاز، استفاده از خدمات دولتی در موارد لازم، تنظیم مناسبات تعاونی در زمینهٔ های اعتباری، ماشینآلات سنگین، عرضه کالاها به بازار میتوانند مدیریت نمایند؟ این سؤالات مضامین کلیدیتری در مورد تولیدات کشاورزی و دامپروری انبوه به خود میگیرد که ، همزمان با تلاش و زحمات کشاورزان، بهموازات خویش احتیاج به پروژههای تأسیساتی و خدماتی ویژه دولتی پیدا میکنند.
حداقل میشود گفت که خیلی ساده نگرانه است اگر تصور ما از سوسیالیسم این باشد که بیمارستانها فقط توسط پرستاران، مدارس فقط توسط معلمین، کارخانهها فقط توسط کارگران مالکیت، اداره و مدیریت خواهند شد. مثلاً در مورد بیمارستانها، دولت نقش ویژه خود را دارد، پرستاران نقش خویش را، دکترها نقش خود را دارا میباشند، بیماران جایگاه خویش و کادرهای تخصصی مدیریتی علمی دیگر نقش خویش را. همانطور در مورد مدارس و دانشگاهها هم همینطور. در این مورد معلمین نقش خویش را دارند، دانش آموزان و دانشجویان نقش خویش را، دولت نقش ویژه خود را دارا است و بخشهای مدیریتی نقش خویش را.
بافتهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، خدماتی، اقتصادی و غیره نهتنها از گروهبندیهای مرتبط ذینفع تشکیل میگردند، بلکه دولتهای محلی در اکثر موارد به نمایندگی از طرف عموم جامعه یکی از طرفین چندگانه مربوطه را تشکیل میدهد. لذا، اینجا نهتنها در نظام سوسیالیستی بخش دولتی اقتصادی اجتماعی یکی از قدرتمندترین و کلیدیترین نهادبندی های کشوری را بهطور مجزا تشکیل میدهند، بلکه نمایندگان دولتی یکی از بخشهای نمایندگیهای چندین جناح گروهبندیهای ذینفع در مؤسسات نامبرده را تشکیل داده و از آن طریق در مدیریت مؤسسات به صورتی برابر حقوق شرکت مینمایند.
با توجه به موارد بالا، باید گفت آنهایی که نقش کلیدی دولت را در مالکیت و مدیریت اقتصادی اجتماعی تحت برچسب "سرمایهداری دولتی" نفی میکنند، در خوشبینانهترین شرایط در اشتباه محض میباشند. اگر دولت چنین نقشی نداشته باشد، نمیتواند بهداشت رایگان، تحصیل رایگان و صدها، بلکه هزاران خدمات و سرویسهای عمومی دیگر را برای آحاد جامعه فراهم و تضمین نماید.
اگرچه بخشهای دولتی اقتصادی خدماتی مدیریتی قدرتمند زمینه را برای سوءاستفاده کسب قدرت فردی و گروهی فراهم میکند، اما مکانیسمهای نظارت و کنترل داخلی، مدیریتی و قانونی و دموکراتیک توان و پتانسیل لازم جهت جلوگیری از این زمینهها را دارا میباشند. این قابلیتها نهتنها امکان پویش، چرخش و جابجایی افراد را بهطور مستمر فراهم مینمایند، بلکه قابلیتهای نظام خودگردان اجتماعی اقتصادی حداکثر زمینه را جهت پخش و تقسیمهای مدیریتی در میان بافتهای طبیعی اجتماعی فراهم میکند که بخش دولتی بهعنوان شاخص یکهتاز اقتصادی سیاسی مدیریتی اعمال قدرت نمینماید. فنّاوری نوین دیجیتال، اینترنتی و هوشمند در عرصههای نظارت و کنترلهای مدیریتی نقشی کلیدی ایفا مینمایند.
از تجربیات واقعاً موجود بهرهمند شویم
همین هفته گذشته سالگرد شصتمین سالگرد تأسیس کوبای سوسیالیستی بود. باوجود تمام دستاورهای درخشان، ضعفها و کاستیها، کوبای سوسیالیستی توانست در چند صد مایلی مرزهای آمریکا، باوجود محاصره و تحریمهای اقتصادی آمریکا و رفتارهای تشنجآفرین آنها علیه کوبا، دستاوردهای درخشانی را به مردم کشور کوبا و مردم جهان ارائه نماید. جا دارد نیروهای چپ دموکرات ایران از دستاوردها و تجربیات شصتساله کوبا آموزههایی را یاد گرفته و برای راهکارهای آینده خویش مورداستفاده قرار دهند. متأسفانه در این زمینه بهندرت گزارش تفصیلی کافی در رسانههای چپهای دموکرات ایران عرض یکی دو هفته گذشته منتشرشده بود.
پایان سخن
ما میدانیم که میخواهیم از نظام سرمایهداری و در مورد ایران در این مرحله از جمهوری اسلامی ایران عبور نماییم، اما توجه کافی به بافتهای ساختاری مدیریتی نظام آلترناتیو جایگزین چپ که نظام سوسیالیستی است، نمینماییم. به همین علت است که نه تحقیقات و توجه لازم روی تجربیات موجود در مورد آلترناتیو سوسیالیستی مینماییم، نه مورد شناسی لازم در مورد بافت و ویژگیهای لازم آلترناتیو سوسیالیستی میکنیم. جا دارد به این سؤال بیندیشیم که اگر بار دیگر یک نفر از ما پرسید؛ مثلاً؛ بانکها در نظام سوسیالیستی چطور خواهند بود و پول در دنیای دیجیتال آینده سوسیالیستی چه ویژگیهای خواهد داشت، یک جواب روشن و شفافی برای آنها داشته باشیم. آیا پول وسیله سنجشی تبادل ارزشی است، یا تأمین اعتبار برای پروژهها، وسیله انباشت ارزشی افزوده فردی، گروهی و اجتماعی است، یا وسیله سنجش حقوق کارکنان. بالاخره پشتوانه چنین معیار پولی طلا یا فلزات قیمتی خواهند بود، یا نفت و کالاهای کلیدی دیگر؛ انباشتی زنبیلی از واحدهای پولی قدرتمند خواهد بود، یا اینکه مثل بانکهای خزانهداری امروزی بدون هیچ پشتوانه ارزشی لازم بهصورت ارقامی دیجیتالی در دفترهای این بانکها خلقشده در بازارها تزریق میگردند؟
در فراسوی نظام جمهوری اسلامی ایران، ممکن است ما روی فصل مشترکها، حداقلها و میانگینها با نیروهای سیاسی اجتماعی حتی به صورتی بلوکبندی شده و یا جبههای کار بکنیم، اما درعینحال آلترناتیو مشخص ما ، آلترناتیو سوسیالیستی است که در شرایط دموکراتیک به رقابت سالم با دیگر نیروهای سیاسی اجتماعی دیگر میپردازد. نهتنها نباید بر این فصل مشترکها و حداقلها کفایت نمود، بلکه باید آلترناتیو ویژه سوسیالیستی را همیشه هر چه بیشتر تکوین نموده، تکامل بخشیده و بهصورت شفافتری در عرصه جامعه ترویج و تبلیغ نماییم تا جامعه با درجا زدن و اکتفا به حداقلها، دوباره عقبگرد ننموده و توسط قدرتهای نیرومند نئولیبرالی داخلی و بینالمللی به یغما برده نشود.