برگ هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ١٢

در قسمت یازدهم برگها...، به مخالفت دولت اقبال با فعالیتهای سندیکایی اشاراتی داشتیم در این قسمت به سندیکاهایی که در دهه ٤٠ علیرغم مخالفت تعدادی از دولتمردان و تمایلات ضد سندیکایی که وجود داشت تشکیل شدند، و عملکرد آنها میپردازیم. دوره سهساله اعتصابات و اعتراضات کارگری بین سالهای ١٣٣٩- ٤٢، عمدتاً خودانگیخته بودند و برخلاف اعتصاب معلمان تشکلی آنها را سازمان نداده بود. حتی در اعتصاب بزرگ کورهپزخانهها در تیرماه ١٣٣٨که گفته میشود با احتساب رانندگان کامیونها ٦٠ هزار نفر در آن شرکت داشتند و به مدت یک هفته به طول انجامید هیچ تشکل رسمی دخیل نبود. این اعتصاب که در اعتراض به دادن کوپن بجای دستمزد شکل گرفت سرانجام با دخالت ساواک و افزایش ٢٠ درصد به دستمزدها پایان داده شد. ساواک درجاهایی هم که اتحادیه وجود نداشت هرگاه اعتصابی شکل میگرفت دخالت میکرد و همواره به دنبال بهانهای بود تا با مستمسک قرار دادن آن صدای هر اعتراض حقطلبانهای را در نطفه خفه کند و در این راه به هیچ قانونی هم پایبند نبود و حتی وزیر کار وقت هم جرئت مخالفت با اقدامات رئیس یک بخش محلی ساواک را نداشت. بهمحض اینکه کارگری در محل کار اعتراضی میکرد و خبر آن به ساواک میرسید، نام وی در لیست "کمونیستها" که ساواک ابداع کرده بود قرار میگرفت و از کار اخراج و اگر خیلی خوشاقبال بود سروکارش به بازجویی و زندان ممکن بود نکشد. ولی هرکس نامش در لیست قرار میگرفت نمیتوانست در کارخانههای بزرگ استخدام شود.
بااینحال وجود اعتصابات متعدد باعث شد تا برای کنترل اعتصابات هم که شده، راه تشکیل سندیکاهای کنترلشده و با اختیارات محدود را دولت هموار کند. درواقع کشاکش بر سر فعالیت سندیکاها بهرغم پذیرش حق تشکیل سندیکا در قانون کار ١٣٢٥ در تمام دوران بعد از کودتای ٢٨ مرداد هم چنان ادامه داشت و این قانون در اصلاحیههایی که در سالهای بعد طی ٣ نوبت انجام گرفت تعدیل شد. در سال ١٣٣٧ زمانی که جمشید آموزگار به وزارت کار منصوب شد تغییراتی برای ازسرگیری فعالیتهای سندیکایی که قبل از آن عملاً متوقف شد به عمل آورد، ولی به بهانه تهیه آئیننامه و مخالفت دربار و ساواک با فعالیت سندیکاها اجرای قانون تا سال ٣٩ عملی نشد و منوط به کنترل امور سندیکاها توسط شعب کارگری ساواک گردید. حتی پس از تصویب این قانون نیز اجازه تأسیس سندیکا و اتحادیه به کارگران مؤسسات صنعتی بزرگ داده نمیشد. و یا اگر داده میشد در عمل اجازه فعالیت پیدا نمیکردند. بهعنوانمثال سندیکای نفت ازنظر قانونی ثبتشده بود، ولی در آن هنگام هیچ سندیکایی در هیچیک از مؤسسات شرکت نفت اجازه فعالیت نداشت. نتیجتاً حدود ٦٠ سندیکا مجموعاً تا سال ١٣٤٠ در کل کشور تشکیل و پسازآن تا مدتی دیگر اجازه تشکیل اتحادیه تازهای داده نشد. یکی از دلایل آن مقررات سختگیرانهای بود که برای سندیکاها در آئیننامه آنها با دخالت و فشار دربار و ساواک تصویبشده بود. بااینوجود بهرغم کنترل ساواک بر رهبری سندیکاها، سندیکاهای محدودی هم پیدا شدند که رهبران آنها سعی میکردند به این کنترل پلیسی تن ندهند.
ساواک هم هنگامیکه موضوع را کشف میکرد بلافاصله با دستگیری رهبران آنها و انحلال سندیکاهای متمرد، تلاش میکرد نظم پلیسی را حفظ و متمردان را بهسختی مجازت کند. رهبران اتحادیه کارگران چاپ در سال ١٣٤٠ ظاهراً به همین دلیل بازداشت و همگی به مدت ٧ ماه در زندان ماندند. عباس خرم رئیس هیئتمدیره اتحادیه نانواییها نیز که حاضر به تبعیت از کنترل ساواک نبود مرتب تحتفشار قرار داشت. فشارهای مشابه به رهبران سندیکاهایی. کفاش، بافنده سوزنی و فلزکار مکانیک نیز وارد میشد و شماری از رهبران آنها به زندان افتادند و بارها از فعالیتهایشان جلوگیری شد.و بعضاً تا زمان انقلاب از فعالیت قانونی محروم شدند. گفتنی است که دیکتاتوری و جلوگیری از فعالیتهای سیاسی و مدنی و ناامیدی از مؤثر بودن فعالیت سندیکایی شماری از رهبران سندیکایی را بهسوی فعالیتهای چریکی سوق داد. اسکندر صادقی نژاد و جلیل انفرادی دو تن از رهبران سندیکای فلزکار مکانیک جزء افرادی بودند که به جنبش چریکی پیوستند و هر دو نیز در درگیری با پلیس جان باختند.
در سال ١٣٤٣ نگرانی از وقوع اعتصابات خارج از کنترل سختگیریها نسبت به تشکیل سندیکا کمتر شد. به دنبال آن شمار سندیکاها طی یک دوره ٨ ساله تا سال ١٣٥١ به ٥١٩ مورد رسید. تشکیل ٣ سندیکا در مؤسسات شرکت نفت، در تهران، تبریز و خوزستان ازجمله مهمترین سندیکاها در این دوره بودند که در سال ١٣٤٣ تشکیل شدند. بااینحال کنترل پلیسی بر سندیکاها همچنان ادامه پیدا کرد و حق اعتصاب به آنها داده نمیشد.
*در قسمت بعدی برگهای دیگری از تاریخ جنبش کارگری را مرور میکنیم.