اعتصاب کارگران تِکِل در ترکیه و آغازی نو برای مقاومت کارگری - بخش سوم

تعویق
فاصله بین کاریکاتور اعتصاب عمومی در چهارم فوریه و اول مارس با مانورهای متعددی در ارتباط با بوروکراسی در اتحادیه طی شد، شاید با این امید که کارگران تِکِل سرانجام از سر استیصال و خستگی به تصمیمات آنها تسلیم شوند. تنها یک آکسیون در بیستم فوریه هنوز باقیمانده بود، وقتیکه اتحادیههای حرفهای و استوارهای کارگاهها از سراسر کشور بیمقدمه با کارگران و انبوهی از حامیان کارگران تکل، جمعی در حدود 30 هزار نفر در آنکارا تجمع کردند تا یکشب را در چادرها بگذرانند. در آنجا دوباره کنفدراسیون تصمیم گرفت یک اعتصاب سراسری اعلام کند که برای 26 ماه مه برنامهریزی شده بود.
تصمیم دیوان عالی اداری (مشابه دادگاه قانون اساسی در ترکیه) نتیجه چیزی بود که ما آن را "جنگ سیاسی-مدنی بورژازی" مینامیم که دولت را در مقابل ارتش و دیوان عالی قرار میداد، دو طرفی که بهطور مورب حافظ منافع بورژوازی ترکیه هستند - بخش عمیقاً سکولارِ غربی (دیوان و ارتش) و قشر در حال رشد متمایل به مذهب (دولت). این موضوع پیشبینی ما را تأیید میکند که اگر طبقه کارگر گامهای جسورانهای در این مقطع برمیداشت اختلاف بین دو شاخه اصلی بورژوازی به کارگران فضای بیشتری برای مانور میداد. اما تصمیم دیوان نتیجه محبوبیت و مشروعیت دم افزون جنبش کارگران هم بود، که شاید، در این مقطع باید بهعنوان یک پیروزی نسبی بهحساب میآمد. بنابراین راوند اول به قضاوت جهانی با پیروزی کارگران پایان یافته بود، که با امید به خانه بازگشته بودند.
به هر ترتیب این آغازگر دوران سخت و دشواری هم بود. توان اصلی مبارزه ناشی از نیرو و توان مشترک هزاران کارگری بود که از سراسر کشور، با حامیان جنبش از مرد و زن، ترک و کرد، در عمل قلب پایتخت کشور را در احساسی مشترک اشغال کرده بودند. در بازگشت به خانههایشان، کسی دیگر از آنها نمیشنید، و درمجموع برنامه مشخصی برای ادامه مبارزه در ماه مارس پیشبینینشده بود. این میتوانست کارگران را ازنظر روانی از اوج هیجانات ناشی از پیروزی و سرسختی در مبارزه به سکون و رواداری با شرایط موجود منحرف نماید. بوروکراسی اتحادیه، که حال اتحادیه خودشان را هم شامل میشد، که قبلاً سرسختی بیشتری را نسبت به کنفدراسیون پذیرفته بود، احساس میشد که به سر خم کردن و پذیرش مقدرات و پایان مبارزه راضی شده است.
روزهای آینده همه خطرناک بودند. اما کارگران تکل در فراز و نشیبهای قبل همیشه دیگران را شگفتزده کرده بودند. هنوز زود بود که بتوان پایان حرکت را پیشبینی نمود. درنتیجه اول آوریل وقتیکه کارگران به آنکارا بازمیگردند میتوان باز انتظار یک شگفتی دیگر را داشت. هرچه نتیجه نهایی باشد اما مبارزه تِکِل تا اینجا هم تاریخساز بوده است، به خاطر آنکه سختکوشی و مصمم بودن کارگران برای مبارزه تا به دست آوردن یک موفقیت قابلاتکا در ترکیه آن دوران، که همیشه به پستمدرنیته ملقب میشود، در حضور بوروکراسی موجود اتحادیه خودشان و کنفدراسیون سراسری بیسابقه بود. یکبار دیگر ثابتشده بود که کارگران میآموزند و از طریق کنشهای ستیزهجویانه عملاً به آگاهی طبقاتی مسلح میشوند. برادری مابین کارگران ترک و کرد نیز راه دموکراتیک را برای پیروزیهای آینده هموار میسازد. درنهایت به بیداری آگاهی طبقاتی در لایههای گسترده از تودههای کار کمک کرد، تودهای که عملاً در بیکاری، کارهای موقتی، کاهش دستمزدها و کاهش استاندارد زندگی درنتیجه خصوصیسازیها به یکسان صدمهدیده بودند. این شرایط به کارگران تِکِل در ابعاد ملی و جهانی جایگاه ویژهای در مبارزه طبقاتی عنایت کرده بود.