بیم و امید در زمانۀ اتوماسیون انبوه: مباحثه در آیندۀ کار - بخش دوم

گریز از کار: مقایسۀ مارکس و کینز
مفهوم تکنولوژی، بهعنوان روند ایجاد شرایطی برای تقلیل کار در جامعه، از مدتها پیشاندیشهها و برداشتهای اجتماعی – اقتصادی معینی را موجب شده است. پژوهشگران مختلفی، از مارکس تا کینز، به آیندهای نظر انداختهاند که در آن ماشینها، بهجای انسانها، نیازهای اجتماعی را برمیآورند. پژوهشگران دیگری چون لافارژ، راسل و گرز را نیز میتوان دراینباره نام برد. ما در سطور زیر دیدگاههای مارکس و کینز را به تفکیک به فشردگی در میان گذاشتهایم. چنانکه خواهید دید، این دیدگاهها حاوی ایدههای متفاوتیاند دربارۀ وضع و ارزش کار. این دیدگاهها همچنین به طرق مختلفی به امکان نا لازم شدن کار در آیندۀ پساسرمایهداری میپردازند.
مارکس تأکید دارد که سرمایهداری پیشرفت تکنولوژی را محدود میکند. درحالیکه تکنولوژی نیروی محرکۀ سرمایهداری در بسط مداوم تولید و مصرف بوده است، استفاده از آن برای بهرهگیری و استثمار کارگران محدود میشده است. هدف سودآوری به این معناست که تکنولوژی میبایست برای منافع سرمایهداران مهار زده شود و نه آنکه برای منافع کارگران بسط یابد. مارکس تأکید میکند که در این روند، تکنولوژی موجب نزول اعتبار کار و کارگران است. کارگران به یمن تکنولوژی آزاد نمیشوند، بلکه توسط آن به بردگی کشیده میشوند. تکنولوژی کارگران را به نیرویی بیگانه و دشمن با کار بدل میکند، و کیفیت زندگی آنان را چه در محیط کار و چه در خارج از آن، خوار میشمرد. درنتیجه مفهوم کارگر تا حد زائدۀ ماشینآلات تقلیل مییابد و اختیار و توان ادراکی کارگران از آنان سلب میشود. این بخشی از انتقاد وسیعتری است که مارکس به کاربرد تکنولوژی در زمانۀ سرمایهداری وارد میآورد.
زمان کار کوتاهتر دستاوردی تضمینشده در نظام سرمایهداری نبود. برعکس، تمایل سرمایهداران این بود که کارگران را، حتی به قیمت سلامتی آنان، به کار طولانیتر وادار کنند. اما، بهزعم مارکس، کارگران میبایست برای تضمین زمان کار کوتاهتر خود را سازمان دهند. تصویب قوانینی برای محدود کردن زمان کار در قرن نوزدهم، موفقیت مبارزۀ مشترک کارگران را منعکس میکند و تداوم کاهش زمان کار، به تقویت توان مبارزاتی کارگران در جامعۀ سرمایهداری بستگی دارد.
مارکس درعینحال دیدگاهی مثبت دربارۀ امکان بهکارگیری متفاوت تکنولوژی در آینده به دست میدهد. کوتاه کلام او این است که با گذر سرمایهداری به کمونیسم، این امکان فراهم خواهد شد که تکنولوژی مستقیماً و به طریقی پیش فعال بهمنظور کاهش کار و افزایش زمان آزاد به کار گرفته شود. این نیز میسر خواهد شد که با تغییر مناسبات تولیدی کار را به فعالیتی خلاف بیگانگی و برای خود-شکوفائی تبدیل کرد. مارکس ابراز امیدواری میکند که تکنولوژی به گسترش آزادی و رفاه انسان، چه با و چه بدون کار، کمک کند.
مارکس در عبارتی مشهور به راهی ارجاع میدهد که در آن کمونیسم "قلمرو آزادی" را به هزینۀ "قلمرو ضرورت" گسترش خواهد داد. در آن زمان کار انسانها برای تأمین نیازهای مادی جامعه خواهد بود. در اینجا مارکس تشخیص میدهد که کار در جامعۀ کمونیستی نیز یک ضرورت باقی خواهد ماند. البته به یمن تکنولوژی، کار زمان کوتاهتری خواهد داشت و زمان آزاد بیشتری در اختیار افراد خواهد بود تا ذوق خلاقشان را بنا به انتخاب آزاد خودشان بهکارگیرند. در نظام کمونیستی پیگیری فعالیت خلاق و آزاد اولویت نخست انسانها خواهد بود و این فعالیت جای ایجاد ارزش اضافی هر چه بیشتر را، که هدف سرمایه است – یعنی جای کار چنان در نظام سرمایهداری واقع میشود- خواهد گرفت. درعینحال مارکس تأکید میکند که این کمونیسم است که آزادی انسان را با انجام کار میسر میسازد. تا حدودی این نتیجه به یمن تکنولوژی و استفاده از آن برای کاستن و امحای "کار گِل" (خرحمالی) حاصل میشود.
حذف کار گِل وظیفۀ کلیدی در نظام کمونیستی خواهد بود، که شرایط مهمی را برای بهبود کیفیت کار فراهم خواهد آورد. فراسوی اتوماسیون کار گِل، مناسبات اجتماعی نیز دگرگون خواهند شد. کار در بافتاری جمعی و اشتراکی پیش برده خواهد شد. شرایطی که کارگران قادر به مدیریت و کنترل کاری هستند که انجام میدهند، عنصر جدیدی بر تجربۀ کمَی آنان خواهد بود. کار در نظام کمونیستی "با کمترین هزینه و انرژی و در شرایطی به نهایت شایسته و مناسب با طبیعت انسانی انجام خواهد شد". این شرایط کارگران را قادر خواهد ساخت که کار را بهعنوان فعالیتی آزاد و رضایتبخش، همسان فعالیتهای دیگری که آنان در خارج از کار پیش خواهند برد، تجربه کنند. درواقع ازنظر مارکس، کار در جامعۀ کمونیستی آینده از این پتانسیل برخوردار خواهد شد که "خواست مقدم زندگی" باشد.