من جایگاه حزب را چپ با گرایش غالب سوسیالیستی، می بینم!

- با گذشت بیش از یک سال از حیات حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، ارزیابی شما از ضرورت ایجاد این حزب چیست؟
- باتوجه به شرایط وخیم حاکم بر کشور در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی - اجتماعی، فرهنگی و ... از یک سو، و برآمدن جنبش های سراسری نسبتا"خودجوش کارگری و سایر اقشار زحمتکش ازسوی دیگر، در نبود رهبری منسجم، علیرغم وسعت و گستردگی، این جنبش به انسجام و یکپارچگی نیانجامید. ازطرفی، همین پراکندگی را درصفوف نیروهای ترقیخواه، بهخصوص نیروهای چپ شاهد بودیم؛ همین دو عامل، ضرورت وجود یک حزبی که بتواند نیاز مبرم پُرکردن خلاء موجود پاسخ گو باشد را در اولویت قرار میداد. ایجاد حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به نظرم گام ابتدایی برآوردن این نیاز بود،که خوشبختانه ایجادش باتلاش خستگی ناپذیر رفقای عزیز بثمر رسید. این باعث افتخار و سپاس بینهایت است.
- با توجه به موضعگیریهای این حزب، به نظر شما توانسته تجربه نوینی بر کارنامه چپ ایران بیافزاید؟
آری، بانگاهی به سیر تحولات، چه درون جامعه و مدیریت (البته باید گفت نامدیریت)، هیئت حاکم، و موضع گیریهای احزاب و سازمانهای مخالف که بیشتر به علت اشتباهاتشان اعم ازتاکتیکی و یا استراتژیک، درگیرآنچنان جدلهای بینشی سیاسی و ایدئولوژیک، چه دردرون خود، یا با سایر نیروها شدند، که به جای اتحاد برای مبارزه بادشمن مشترک، راه پراکندگی و انشعابات گوناگون را پیشه کردند.
اما تلاش بیش از ده سالهای که درجهت ایجاد حزب چپ ایران (فدائیان خلق) انجام گرفت و اون" تجربه نوین" وارونه نمودن سمتوسوی جدایی و انشقاق را آغازنمود و ضرورت حرکت درجهت اتحاد را در معرض دید سایر نیروهای چپ قرارداد. گرچه این پیروزی گام نخست اتحاد و در نهایت، وحدت نیروهای بسیار پراکنده چپ است، اما میتواند درآینده مسیر جدیدی را ارائه کند که نیاز مبرم رسیدن تمام نیروهای چپ به اتحاد و افزایش وزن و تأثیرعملی آنها بین نیروهای دموکرات و جمهوریخواه است. چنانکه حزب عملاً در مقاطع مختلف همراه سه سازمان جمهوریخواه با اتخاذ مواضع مشترک و انتشار آن دراین راه گام برداشته است که این حرکت خود تجربه نوین دیگری است در کارنامه حزب چپ ایران (فدائیان خلق).
امیدوارم سایرنیروهای چپ نیز بادرک شرایط حساس کشور دعوت حزب به اتحاد و در نهایت وحدت و یکپارچگی پاسخ مثبت دهند؛ تا این فرصت مهم ازدست نرفته به اهداف مشترک که مرحله اول آن عبور از نظام حاکم است، دستیابیم. با آرزوی موفقیت و پیروزی روز افزون.
- کدامیک از رئوس سیاست حزب توجه و علاقۀ شما را برانگیخته است؟
گذار به دموکراسی و «طرح پيشنهادی ما» از رئوس سیاست حزب بیشتر مورد توجه من قرارگرفتند؛ در آن با اشاره به وضعیت بحرانی کشور، که ناشی ازناتوانی و ناکارآمدی رژیم است، نیازمبرم به اتحادنیروهای چپ با جمهوریخواهان دموکرات و سکولار، با دارابودن برنامه و اتکای به جنبش سراسری و پیوندخیزش تهیدستان با کارگران و سایر اقشار و تأکید براین که، گذاربه دموکراسی تنها بااتکای به جنبش نیرومند و سراسری مردم ممکن است، نیز بر لزوم توافق نیروهای سیاسی باپرنسیب دموکراتیک، برگزاری مجلس مؤسسان، تدوین قانون اساسی جدید از طریق صندوق رای تأکیدشده است. ضمن نفی هرگونه دخالت کشورهای خارجی به منظورتحقق دموکراسی، پاسخی هم به وابستگان و مبلغان این راهکار میدهد. درپایان باز تأکیدمیشود که پیوند آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی نیاز جامعه امروزی است. لذا حضور چپ دموکرات و سوسیالیست در صحنه سیاسی به امری تأخیرناپذیرتبدیل شده است.
- شما جایگاه این حزب را در کجای سلسلهمراتب چپ ایران بازمییابید؟ یک چپ افراطی، یک چپ معتدل، سوسیالدموکرات؟ وجود گرایشهای برنامهای - سیاسی درون حزب موضوع پنهانی نیست. آیا همزیستی این گرایشها را در یک حزب سیاسی ممکن و مفید میدانید؟
من جایگاه حزب را نه آن ۳ مورد بلکه، جایگاه حزب را یک حزب چپ با گرایش غالب سوسیالیستی ارزیابی میکنم. زیرا عناصر تشکیل دهنده حزب باگرایشهای مارکسیستی ازدرون جنبش فدایی برآمده اند؛ گرچه تعدیلاتی در افکار برخی ازآنان رخداده است، اما نمیتوان مدعی شدکه این تعدیلات به مرز تفکرات احزاب سوسیال دموکرات یا کارگر اروپایی پهلومیزند؛ در پاسخ بخش دوم سؤال، به نظرم مثبت است و مفید؛ زیرا یکی از علل انشعابها درگذشته، عدم پذیرش گرایشهای مختلف و در حدبالاتر، تشکیل فراکسیون بود. ممکن است از داخل یا خارج حزب، دیگر چنین تشکیلاتی را حزب نشناسند، و به تعبیری، آن را جبهه بنامند؛ مگر از بیم همین قضاوت نبود که اکثر جریانهای چپ چندین بار تن به انشعاب داده و تقریبا" باعث محو جنبش چپ از سپهر سیاسی ایران توسط خودشان شدند. این روند تلختر از سرکوب جمهوری اسلامی بود؛ مانند گل به دروازه خود درفوتبال؛ به قول رفیق راحله ظارانی، نقل به معنی، بیایید از کمالگرایی و منزه طلبی دست برداریم و به جای این که ابتدا به طرح مسائل نظری بپردازیم، مسائل را با دیدی روانشناختی بررسی کنیم.
- حزب چپ خود را در مجموعه خانه چپ تعریف میکند اما فاقد یک ظرف ایدئولوژیکی خاص، بهعنوانمثال مارکسیسم، است. آیا به نظر شما چنین ظرفی برای وجود یک حزب چپ الزامی است؟
نه لزوما"؛ نخست این که، حزب خود را غیرایدئولوژیک اعلام کرده است؛ در ثانی ظرف مهم نیست، محتوی بیشتر اهمیت دارد. من تصور میکنم در بین اعضاء و مسئولان حزب رفقای بسیاری دارای تفکرات مارکسیستی هستند، و همین تفکرات درعرصه اتخاذ هم تاکتیک و هم استراتژی، خود را بروز میدهند، و تأثیرگذار اند. آیا درشرایطی که سرمایه داری جهانی گاهی از تفکرات مارکس برای رهایی ازبحرانهای خود و به نفع طبقه خود بهره میبرد، چرا نباید احزاب چپ اندیشه مارکس را به نفع طبقه کارگر و سایر زحمتکشان به کار گیرند؟
- نیروهای چپ بهدرستی و غالباً بر ضرورت نوسازی احزاب به فراخور تحول اوضاع تأکید میکنند. آیا حزب چپ را "حزبی امروزی" میشناسید؟
باتوجه به اینکه حزب چپ ازسه جریان عمدتا" فدایی تشکیل شده، و طی بیش از۴۰سال با پوست اندازی تدریجی، از یک جنبش چریکی به یک حزب سیاسی فراروئیده است، این خود حرکتی رو به پیش است. از طرفی، طی همین یک سال، با برنامههایی که به صورت سؤال و جواب هفتگی روز جمعه در رسانه های مجازی و دعوت ازصاحبنظران مختلف صورت میگیرد و نیز مسئولین حزب باشرکت درمصاحبهها، پاسخ گویی به مسائل روز و جنبش و موضعگیری حزب نسبت به آنها شفافیت بیشتری را شاهدیم که اینهم گامی مثبت و رو به جلو است.
اماچون من دقیقاً مشخصات کامل یک حزب امروزی را بطور دقیق نمیدانم، نمیتوانم اعلام کنم حزب طی یکسال ازخصوصیات یک حزب سنتی فاصله گرفته و در حال حاضر، یک حزب کاملا" امروزی است؛ البته بهتر بود از پاسخ به این سئوال منصرف میشدم؛ چون وقتی که صفات پدیده ای را به درستی نمیشناسم، قضاوت درموردش کمی مشکل است.
- تا چه اندازه نام این حزب را مناسب شرایط خاص ایران بهویژه ازلحاظ بعد فرهنگی میدانید؟
بیش ازیک قرن ازتشکیل احزابی با ایدئولوژی مارکسیستی چه با نام کمونیست، و چه با اسامی دیگر، تا به امروز میگذرد؛ بیش از هر گروهی، اقشارمذهبی اولین نسبتی را که به کمونیستها داده و میدهند، خداناباوری است (کمونیست یعنی خدانیست)؛ این واژه ها ورد زبان عامه مردمی است که مذهبیها، به ویژه آخوندها، بزرگترین مبلغان آن بوده و هستند؛ اما در مورد دیگر اسامی شاید به این شدت حساسیت بین تودهها وجود نداشته باشد، چون همین ایست و ایسم حتی اگر فاشیست باشد، همان معنی را به ذهنشان متبادر میکند.
به نظرم «حزب چپ ایران » حساسیت بین توده مردم ایجاد نکند؛ اما پسوند (فدائیان خلق) بود و نبودش واکنش های متفاوتی را به میان مردم از یک طرف، و هواداران سابق و حال سازمان به نحو دیگری بر می انگیزد؛ در گروه اول، با تأثیرتبلیغات مسموم حاکمیت طی ۴۰سال، دشمن تلقی میشود؛ و اما گروه های هوادار و حتی برخی از فعالان حزب به علت رابطه عاطفی که با جنبش و نام فدایی دارند، پذیرش حذفش ازنام حزب ممکن است ناخوشنودی ایجاد کند؛ که البته گذرا است. اما بودن پسوند فدائی ممکن است سایر گروهای چپ را که از منتقدان سالهای قبل سازمان بودهاند، در پیوستن به حزب دچار تردید کند؛ البته این تفکر از بینش ضعیف آنان ناشی میشود.
اگر به اندازه کافی در مورد منشاء تشکیل حزب، بین هواداران اطلاع رسانی شده باشد، برداشتن پسوند فدائی بهتراست؛ داخل پرانتز گذاشتن هم گویا به همین منظور در کنگره مؤسس تصویب شده است. درنهایت من نام «حزب چپ ایران» را می پسندم، بدون اینکه لحظهای یاد و خاطره رفقای فداکار را درسهمگینترین شرایط رزم بی امانشان ازیادببرم.
- آیا این حزب از توان بالندگی خاصی برخوردار است؟ نقاط قوت و ضعف آن را چه میدانید؟
توان بالندگی حزب از بینش خلاق، تلاش و پیگیری رهبری و اعضاء درتشخیص شرایط حاکم برکشور و جهان ناشی میشود. چنانچه تشخیص نقاط عطف، تصمیمگیری داهیانه، و حرکت به موقع در شرایط حساس انجام گیرد، نیل به آرمانهای والا امکان پذیرخواهد بود؛ پیروزی درعرصه مبارزه طبقاتی هیچگاه تصادفی نیست؛ پیروزی تنها در نتیجه درایت رهبران و پشتیبانی تودهها درمیدان عمل میسر میشود؛ حزبی که ازچنین ذخیرههایی برخوردار باشد بااعتماد به نفس کسب شده ازپیروزیها، توان بالندگی دارد.
من باتوجه به تلاش بی وقفه رفقا طی بیش از ۱۰ سال، علیرغم موانع و مشکلات عدیده و ناپیگیری و جدایی برخی از رهروان وحدت چپ، که توانستند این امرخطیر و اجتنابناپذیر را با موفقیت به انجام برسانند، هم شادباش میگویم و هم دلیلی بربالندگی حزب در آینده می بینم. ازنقاط قوت حزب، وجودافرادی فرهیخته در رهبری و کادرهای مجرب، که ذخیره ارزشمندی از مبارزه نزدیک به نیم قرن نبرد با استبداد را پشتوانه دارد، و با جسارت، اقدام به انتقادازخود، با بیان اشتباهات گذشته و اصلاح روشهای منسوخ نموده تا موانع پیشرفت را از سر راه بردارد. صداقت ذاتی نحله فدایی ازدیگر نقاط قوتی است که حزب از پیشینه خود به ارث برده است.
ازنقاط ضعف عدم وجودتشکیلات داخل کشور است که خود ناشی از جوخفقان حاکم برکشوراست.
- پیشنهاد شما برای بهبود موقعیت حزب چپ در آینده چیست؟
متاسفانه همانطور که دربخش قبل اشاره کردم، تاکنون به علت جو اختناق حاکم ، یا تشکیلاتی داخل کشور وجود ندارد، و یا اگرهست، فعالیتش محدود است. قطعاً اگر هم باشد، بایدکاملاً مخفی و با رعایت بسیار مسائل امنیتی به کارش ادامه دهد؛ البته در برخی شعارهای کارگران، دانشجویان و عده ای ازمعترضین شعار:" نان،کار،آزادی "شنیده میشود، ولی باتوجه به برخوردهای روزمره بااکثر افراد جامعه که نارضایتی از وضع موجود را علنی ابراز میکنند، شناختی ازنیروی چپ ندارند؛ شاید هم به علت عدم اعتماد چیزی بروز نمیدهند.
ازدیگر موارد، ضرورت مبرم جذب زنان، جوانان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان به عنوان هواداران حزب است؛ دراین زمینه میتوان ازتجربه معلمان، دانشجویان و دانش آموزان «پیشگام» دراوایل انقلاب، استفاده کرد. درخصوص زنان که نیمی ازجمعیت را شامل میشوند ودرسالهای اخیرنشان داده اند که در مبارزات میدانی در بیشتر موارد، جسارت و شجاعت بیشتری از آقایان دارند، و به علت فشار و تبعیض مضاعف، از پتانسیل بالاتری برخوردارند نباید غافل شد؛ بنا بر تجربه سالهای ابتدای انقلاب، به عینه شاهد بودم که زنان دارای قدرت تبلیغی بیشتری اند.
جهت ورود خون تازه و بالندگی بیشتر، حضور جوانان در ارگانها، ادامه حیات سرزنده و به روز ماندن حزب را تضمین خواهد نمود؛ ایجاد سازمان زنان و نیز سازمان جوانان، پایگاه آموزش آنان برای ورودشان به حزب، پس از کسب تجارب لازم خواهدبود.
درمورد اعلام مواضع سیاسی چه در برخورد بانظام حاکم، و چه سیاست خارجی میباید قاطع برخوردنمود، چون مردم در شرایط حاضر به نیرویی رومی آورند که قاطعانه نسبت به عبور از نظام اعلام موضع کند.
در پایان، باشادباش به رفقای برگزارکننده اولین کنگره حزب؛ برای همه اعضاء و هوداران حزب آرزوی پیروزی دارم موفق باشید.