کمک به مدرسه، به نام مدیران مدارس، به کام دولت

هر ساله، و روزهای منتهی به بازگشایی مدارس، یک سناریوی مشترک در مورد «حق تحصیل رایگان» اجرا میشود. مسئولین وزارت آموزش و پرورش با طیب خاطر و اعتماد به نفس در تلوزیون ظاهر میشوند و به والدین کودکان میگویند مدارس دولتی حق دریافت حتی یک ریال پول برای ثبت نام فرزندانشان را ندارد. از طرف دیگر وقتی والدین برای ثبت نام به مدارس مراجعه میکنند، با فیشهای کمک اجباری به مدرسه مواجه میشوند که بدون پرداخت این فیشها از ثبت نام خبری نخواهد بود.
تا اینجای قضیه را همهی ما میدانیم و با این ساز و کار آشنا هستیم. همچنین میدانیم عدم توانایی در پرداخت این کمک اجباری یا موجب بازماندن دانش آموزان از تحصیل میشود و یا موجب تحقیر دانش آموز توسط مسئولین مدرسه میگردد که حتی سال گذشته یک مورد خودکشی دانشآموزی به این دلیل را در خبرها دیدیم.
اصل سیام قانون اساسی صراحتاً میگوید «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همهی ملت تا پایان دورهی متوسطه فراهم سازد.» وسایل آموزش و پرورش رایگان، طبیعتاً باید شامل لوازم تحریر و کتاب و بیمهی دانش آموزان نیز باشد. اما آموزش و پرورش برای این هزینهها نیز بودجهای در نظر نگرفته است و این هزینهها نیز اجباراً توسط خانوادهها تامین میشود.
در شرایط دشوار اقتصادی فعلی، تامین این هزینهها بسیار مشکل است. تا جایی که سال گذشته طبق آمار، بازار لوازم تحریر با کاهش 35 درصدی در فروش مواجه بوده است.
اینکه خانوادهها امکان تامین هزینههای تحصیل فرزندانشان را ندارند، اینکه ترک تحصیل موجب ایجاد تشدید بحرانهای اجتماعی خواهد شد، و اینکه سیستم آموزشی ایران در حال حاضر یک سیستم تماماً کالایی و سود محور است، موضوعات بسیار مهمی هستند. اما موضوع این مقاله نخواهند بود.
غالباً تصور میشود که مدیران مدارس، برای استفاده از تشویقات آموزش و پرورش اقدام به دریافت کمک به مدرسه میکنند تا با بودجهی کمتری مدرسه را اداره کنند! این تصور از آنجا ناشی میشود که مسئولین آموزش و پرورش بارها و به طرق مختلف مدعی شدهاند دریافت اجباری کمک به مدرسه غیر قانونی است.
اما واقعیت این نیست. طبق اظهارات مسئولین وزارت آموزش و پرورش و همچنین مدیران مدارس، دولت بودجهای برای ادارهی مدارس در نظر نمیگیرد و تامین هزینههای جاری مدارس بر عهدهی مدیران است. در واقع وزارتخانه جز پرداخت بخش بسیار محدودی از قبوض آب و برق و گاز مدارس، هزینهای را تقبل نمیکند. به این ترتیب میتوان دلیل وضعیت اسفبار کلاسهای مدارس دولتی که بیشتر شبیه بازداشتگاه موقت هستند، نبود امکانات ورزشی و کمک آموزشی در مدارس، وضعیت نیمکتها و سرویشهای بهداشتی و همچنین وضعیت سیستمهای گرمایشی و سرمایشی مدارس را دانست.
منظور از سیستمهای گرمایشی همان بخاریهای نفتیای هستند که هر چند سال یک بار موجب وقوع آتش سوزی میشوند و جان دانش آموزان را به خطر میاندازند.
این مساله در بخشهای حاشیهای و فقیرنشین شهرها، تبعات به مراتب منفیتری دارد. در مدارس دولتی در مرکز شهرها، خانوداهها به هر مشقتی که شده، کمک هزینههای اجباری را تقبل میکنند و امورات روزمرهی مدارس میچرخد. اما در حاشیهها شهرها خانوادهها به معنی واقعی کلمه، توان تامین این کمک اجباری را ندارند. این خانوادهها حتی در تهیهی کتاب و پرداخت حق بیمهی فرزندانشان نیز با مشکل مواجهاند. از طرفی ادارات آموزش و پرورش نیز پولی به این مدارس نمیدهند.
بنابراین کیفیت آموزشی در این مدارس به شدت افت میکند. کافی است سری به یکی از مدارس حاشیهی شهر بزنید. بناهایی مانند ساختمان متروکه، با کلاسهای شلوغ، سرویسهای بهداشتی غیر قابل استفاده و نیمکتهای غیر قابل استفاده!
اعتراض به این وضعیت، با مقاومت مدنی در مقابل مدیران مدارس و پافشاری بر عدم پرداخت کمک به مدرسه ممکن نخواهد بود. مدیران خود قربانی این نظم معیوب هستند.
مطالبهگری از آموزش و پرورش برای انجام وظایف مالی خود در قبال مدارس و پافشاری بر اجرای قانونهای حداقلی مصوب توسط اولیای دانش آموزان و همچنین حمایت همه جانبه از مطالبهگری معلمان در اعتصابات و تجمعات آنان، در مدت کوتاهی خواهد توانست این معضلات را تعدیل یا رفع کند.