باز همان آش!

چندی پیش مصاحبهای از سوی آقای بهزاد نبوی در افتاب نیوز منتشر شده که از بسیاری جنبهها قابل نقد و بررسی میباشد. تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۸
در این مصاحبه آقای نبوی که نزدیک به 30 سال بزرگتر از من است، تاکید بر مواردی دارد، که نسل من انتظار بیشتری از ایشان داشت. این مصاحبه و بسیاری از مصاحبههای این نسل در تعریف سیاسی و درک واقعیتهای موجود خیلی پیش تمام شده است، اینان بسان قمازبازانی هستند، که از پشت میز بازی به بیرون پرت شدهاند.
آقای نبوی هنوز در همان عصر انقلاب 57 محکم ایستاده، دگرگونیهای ایران و جهان را از دید همنسلان من نمیبیند، تلاش دارد القا کند، که رژیم هنوز قابل اصلاح است. هنوز از کمونیستها بعنوان چپگرا نام میبرد، هنوز از واژه مخالف انقلاب سخن میراند. جای تاسف است، که شخصیتها در بسیاری موارد، جفت پای خود را در یک لنگه کفش میکنند، دنیا در از آنِ خود میبینند، نمیخواهند بپذیرند که جهان دگرگون شده است.
آقای نبوی که خود نیز شمشیر دموکلس را بر سر خود از سوی همان رژیمی که مدافع آن شدهاند، دارند، کسانی که در راستای جامعهای فارغ از ستم ولایی برخواستهاند را در جامع اپوزیسیون، انقلابیون عصر نمیبینند، بل تلاش دارند که با بکارگیری واژهگانی از قبیل چپگرا، مخالف انقلاب، یکی از کثیفترین و خشنترین رژیمهای تاریخ ایران را توجیه کنند.
نگارنده براین حقیقت تاکید دارد، که انسانها در برههای از زمان (رسیدن به دوران بازنشستگی) نیاز به آرامش، کنار گذاشتن کار و سیاست دارند، چرا که با گذشت سن و خستهگی شصت سال فرایند زمان، درک مساله پیچیده، برایشان دشوارتر میشود، باید جا را به جوانترها داد، تا مساله این چنینی بوجود نیاید. بر همین مبناست که جهان متمدن برای کار زمانی را در نظر گرفته، پس از ان، از نکته نظر فیزیولوژی انسان نیاز به استراحت، پرداختن به مساله آسانتر دارد. طبیعتا قصد من توهین یا سرزنش بزرگان نیست، پیشنهادی است که از بیان اظهارات نادرست و نابجا پرهیز گردد.
بنظر میرسد آقای نبوی خسته شده باشند وگرنه با دانش به این اصل که "در کشور ما چهارنهاد هست که ۶۰ درصد ثروت ملی را در اختیار دارند؛ ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتم، آستان قدس و بنیاد مستضعفان، هیچیک از اینها ارتباطی با دولت و مجلس ندارند"، بایست در باب اصلاح رژیم کمی معقولانهتر سخن میگفتند. زمانی که آقای نبوی به وجود چنین معضلی اشراف دارند و خوب میدانند که در دست داشتن 60% ثروت کشور که به تبع، در یک مرکز متمرکز است و نیز بر پایه ساختار همان نظامی که ایشان مدافع ان هستند، و این نظام هرگز داوطلبانه چنین باد اوردهای را به نهادهای مردمی واگذار نخواهد کرد، همه چنته فکری خود را در سبد رژیم نمیگذاشتند، بمراتب منطقیتر و معقولانهتر میبود.
"نباید مشکلات کشور را به عملکرد دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا تقلیل داد!. " آیا این فرار به جلو، توجیه همان مرکز نیست، مگر دوجناح اصلاح طلب و اصولاگرا، در خارج از این ساختار (مرکز) عمل میکنند؟ وقتی که آقای نبوی میگوید، دولت دارای 10 الی 20% اختیارات است، آیا نباید در برابر چنین ساختاری ایستاد؟ فراخوان در راستای رای جمع کردن و مشروعیت دادن همان مرکز را آقای نبوی برای نسل من و بعد من چگونه توجیه خواهد کرد؟ حمایت از رژیم تنها به صرف ماندن آن، امریکا پشت مرز ایستاده است، تمامیت میهن در خطر است، زمانی که تضاد عمده کشور میان مردم و رژیم ولایی است، هیچ استدلالال مستدلی نیست!
بگفته ایشان در سطوح بالای رژیم نیز "جریان نفوذ" رخنه کرده است! پس این رژیم ساختاری بیگانه به منافع ملی، در جایگاه یک حاکمیت ملی نیست! اما همچنان ایشان شرکت در انتخابات و رفتن پای صندوقهای رای تاکید دارند، تا شاید ولی مطلقه فقیه خرسند گردد.
زمانی آقای نبویها تلاش داشتند شعار نه شرقی و نه غربی را به هر قیمت تحمیل کنند، امروز ایشان میفرمایند، "باید روابطمان را با چین، روسیه و اروپا مستحکم کنیم". آقای نبوی گرامی، انوقت دروغ میگفتند، یا امروز؟
در دی 96 بیش از هفتاد شهر به خیابانها امدند، مرگ بر روحانی سردادند، اما ایشان با چه منطقی و برپایه منطق کدام آمار "حدود ۴۰۰ نفر که شعار مرگ بر روحانی میدادند... شاید حدود ۲۰۰ نفر در مقابل در اصلی دانشگاه شعار «اصلاح طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا» سردادند که احتمالا مربوط به گروههای چپگرا و مخالف انقلاب بود." این اعداد را ذکر میکنند؟ بنظر میآید صداقت تنها در ولی فقیه رژیم نمرده، در کلیت این ساختار هم نیست شده است.
"بحث رضایت یا نارضایتی از میزان اختیارات دولت مطرح نبود. من گفتم اختیارات قوه مجریه در قانون اساسی محدود است و مردم باید از دولت به اندازه اختیاراتش توقع داشته باشند". واقعا منطق عجیبی در میان است، مردم به انتخابات بیاید!، رای بدهید!، انتظارهم نداشته باشید! با این بیانات تردید ندارم که آقای نبوی از فعالیت سیاسی خسته شدهاند. یک فرد دلسوز به مساله اقتصادی مردم، بعید است، چنین برخوردی به زندگی دردناک گورخوابها، کارتون خوابها، ذباله گردها... داشته باشد. نمیشود مردمانی که چهل سال روز خوش ندیدهاند، وجود و سرزنش "ژنهای بهتر" را تحمل میکنند، کار ندارند، مسکن ندارند، از درمان مناسب برخوردار نیستند، با بخیه بابت عدم توانایی در پرداخت هزینه درمان به بیرون از بیمارستان پرت میشوند، را پای صندوق رای اورد، به رژیم مشروعیت داد، توقع داشت، تا انتظار هم نداشته باشند! آقای نبوی این عمل ناجوانمردانه نیست؟
"بله اقتصاد ما مشکلات ساختاری دارد. به عنوان مثال پیش از پیروزی انقلاب همیشه حرف ما این بود که اقتصادکشور تک پایه وابسته به نفت است و متاسفانه هنوز هم بعد از گذشت ۴۰ سال پس از انقلاب شرایط تغییر چندانی نکرده است. من مدعی نیستم که در کشور فساد وجود ندارد یا مشکلات ساختاری نداریم و یا دولت ضعف ندارد، ولی بارها گفتهام مشکلات کنونی کشور آنقدر عظیم است که اگر هیچکدام از فسادها، مشکلات ساختاری و یا ضعفها وجود نداشت، مقابله با آنها به سادگی امکانپذیر نبود". با خواند این پاسخ به راحتی میتوان گفت که برخورد آقای نبوی صادقانه نیست، چراکه، همین مشکلات در رژیم پیشین نیز موجود بودند، آقای نبوی در برابرش برخاستند، انقلاب کردند، اما اینکه در حمایت از این رژیم با همان مشکلات با پیشنهاد شرکت در انتخابات مردم را میفریبند، تا انقلابی صورت نگیرد، این پاردوکس را چگونه میتوان فهمید! و درک کرد؟
"بله. باید حاکمیت تغییر رفتار بدهد. شما نباید مشکل مردم را به عملکرد جناحهای سیاسی تقلیل بدهید. مشکلات کشور که سبب نا امیدی مردم شده فراتر از مشکل عملکرد جناحهای سیاسی است". چهل سال گذشته، دهها جریان و گروه، حزبهای خودی با چنین سخنانی مردم فریبی کردهاند، آقای نبوی بدون هیچگونه تعارفی همان را تکرار میکند. واقعا چه منافعای موجب چنین برخوردهایی میشود!؟
"اگر بخواهم بین سرمایهداری و کمونیزم یکی را انتخاب کنم قطعا سرمایهداری را انتخاب خواهم کرد". خوب در این مورد انتظار بیشتری هم نبود، لااقل با طبقه کارگر و زحمتکش جامعه سنگهای خود را واکندند.
"... آمریکا بعد از خروج از برجام، برای اولین بار به لحاظ سیاسی در این چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تا حدود زیادی منزوی شده است..." اگر چه انتظار نیست که آقای نبوی از این موضوع یک واکاوی مارکسیستی ارائه دهد، اما ایشان در تشخیص "منزوی شدن امریکا" منافع امپریالیستی جهان را نمیبینند، و نمیفهمد که اختلافات در جهان سرمایهداری برپایه سود و بازسودهی است. همین اروپا معاملات چندین برابر با امریکا را هرگز فدای معاملات چند صد میلیاردی با ایران نخواهد کرد، اروپا و امریکا عاشق عمامه خامنهای و یا حکومت اسلامی ایران نیستند، نگاه میکند، کجا میصرفد. در شرایط فعلی فرانسه بیشترین منافع را با رژیم ولایی دارد، کل فراوردههای بنجل خود را در ایران اسلامی به سود تبدیل میکند، از این روی، مکرون فعال است. اما اگر امریکا جای بهتری را به ایشان ببخشد، ایران اسلامی در یک چشم به هم زدن فراموش خواهد شد.
"من در مصاحبههای دیگر نیز گفتهام که شرایط فعلی زمان مناسبی برای مذاکره با آمریکا نیست. و باید در قبال فشارهای دولت امریکا ایستادگی کرد و بر این باورم که اگر برخورد معقولانه بکنیم به تدریج آن دولت مجبور به عقب نشینی میشود..." تنها میتوان گفت که صدای آقای نبوی از جای گرم درمیآید، پس بگذار بگویند!
مصاحبه فوق، فقر سیاسی نسلی را نشان میدهد که جهان را هنوز از عینک سالهای 57 میبیند، تلاش دارد، همین چارچوب را حفظ نماید. غافل از اینکه جهان به شدت دگرگون گشته، آنچه دیروز فریبنده بود، امروز چندشآور است و اسلام بمثابه دین-حکومت برای همیشه در ایران بازی را باخته است. در منطق مصاحبه فوق، مردم در نقش سیاهی لشکر پای صندوق رای هستند، این ماهیت سخنان شخصی است که به گفته خود، طرفدار نظام سرمایهداری است. ذات و ماهیت ماهوی این نظام مردم را در نظر ندارد، مردم همان بردگان هستند. اختلافات اروپا با امریکا دعوا برای ایران و ایرانی نیست، موضوع تقسیم ایران بین خود است، که هرکدام از طرفین سهم بیشتری از این کیک پرملات میخواهد. رژیم ولایی جهت بقای ننگین خود هرچه بیشتر از ثروت این کشور و ملت به دو طرف خواهد داد، پس هنوز خواهد ماند، چه آقای نبوی بخواهند و چه نخواهند. از طرفی، ماهیت ایدئولوژی سرمایهدارانه آقای نبوی مانع پذیرش این اصل است، که این ساختار حکومتی در عبای ولایی خود، یکی از بیرحمترین و بیکفایتترین، ایران برباد دهترین، دولت تاریخ تمدن کهن ماست. هرگز از او نمیگذریم و نخواهند گذشت!
اردشیر قلندری