ترک خورده است سقف شب که شب در نور می سوزد!

عکس ها و فیلم های منتشر شده ازکشته شده گان ودستگیر شدگان خیزش آبان ماه یک موئلفه اصلی دارد! عمده جان باختگان و دستگیر شدگان جوانان هستند؛ اکثریت آن ها دارای تحصیلات حداقل متوسط و بیشتر عالی بودند و هستند.
اکثر مراکزی که تجمعات و تظاهرات در آن صورت گرفته محل اسکان آن بخش متوسطی است که عمدتاً در بخش های کارمندی و کارگری کار می کنند و یا کسبه متوسطی هستندکه کسب و کارشان در این سال های اخیر در معرض نابودی قرار گرفته است.
ترکیب اسکان جمعیتی در این مناطق دقیقا با ترکیب تظاهر کنندگان هم خوانی دارد.
نوع شعارها نیز نشانگر تنوع و گستردگی این بر آمد مردمی اکثریت جوان است.
اما آن چه که بیشتر برجسته است نقش اصلی وگسترده جوان هائی است که به خانواده های متوسط و متوسط به پائین جامعه تعلق دارند؛ خانواده هائی که عمدتا مخالف نظامند؛ چه به لحاظ سختی معیشت و نگرانی روزانه از کمتر و کمتر شدن توان اقتصادیشان و چه به خاطرجایگاه و درک اجتماعی و فرهنگیشان که همیشه منتقد ومخالف نظام بودند گاه علنی وگاه خاموش که انعکاس آن به فرزندانشان منتقل گردیده.
خانواده هائی که به هر جان کندنی امکانات تحصیل فرزندان خود را با امید آینده بهتر برای آن ها تامین کردند از فروختن فرش زیر پا تا رهن خانه ! اما نهایت کاربر آمد بخش وسیع جوانان تحصیل کرده وبیکاری است که در حکومت فاسد دینی ،نالایق ونظامی شده به ظاهر عقیدتی! جائی برای آن ها نیست.
جوانانی که از بیکاری ونشستن یر سفره خانه پدری، عدم استقلال فردی وتصمیم گیری مستقل خسته شده اند؛ جوانانی که وسیعاً با دنیای مجازی و زندگی غربی آشنائی دارند و در آرزوی ساختن یک زندگی به شیوه غرب روزهای خود را سپری می کنند.
جوانانی که به خاطریک روز زندگی آزاد آن طور که آرزو دارند له له می زنند. با همان حداقل هائی که دارند تلاش می کنند نه در سیمای داعشی حکومت! بل در سیمای یک جوان مدرن غربی ظاهر شوند.
عکس ها، فیلم ها وگفته های اکثر جوانان شرکت کننده در تظاهرات و دردا عکس ویدئو های مانده از جان باختگان نشان دهنده این سیماهای مدرن وآزادی خواه است. این اقتضای زمانه است وهیچ حکومت قرون وسطائی قادر به مهار وتغیر دادن الگوی زندگی این جوانان وگرفتن آزادی آن ها نیست.
الگوئی که به برکت مدیا ها ودنیائی مجازی وکانال های تلویزیونی روز به روز بر دامنه نفوذ و بیننده گان آن ها افزوده می شود! تفکری که زیرپوست شهر رشد می کند وبه فرهنگ غیررسمی اما فرا گیر اجتماعی بدل می گردد؛
کم نیستند حکومتیان و پاسدارانی که آتش بر جوان ها می گشایند، اما فرزندانشان دنبال لباس مارک دارغربی می گردند و سر وریش خود را نه به سیاق پدر، بلکه، به سیاقی که مدیای جهانی ترسیم می کند اصلاح می نمایند. موسیقی غربی گوش می کنند پای تلویزیون های ماهوارهای می نشینند و آرزوی زیستن در جامعه ای باسیمای قرن بیست ویکم را دارند و خجالت می کشند از تعلقشان به خانواده پاسدار حکومتی و زجر می کشند که پدرانشان قاتلان همسن ها و هم مدرسه ای و هم دانشگاهی و یا هم محله ای های آن هاست.
این شکاف و این گسست با بیشتر شدن دامنه اعتراض ها وخشونت بیشتر حکومت عمیق تر خواهد گردید.
بر خلاف گفته و خواست خامنه ای دیگر بسیجی ها قادر نخواهند شد رل کمیته چی های اول انقلاب را بازی کنند؛ چرا که مانند داغ لعنتی خواهند بود در هر محل، که انزجاری عمومی همیشه بر آن ها سنگینی خواهد کرد. منروی شان خواهد نمود، به درگیری و تحقیر از طرف همسالانشان منجر خواهد شد و دیر یا زود به انفعالشان خواهد کشید.
این تظاهرات گسترده قبل از هر چیز فرصتی بود برای حضوروسیع جوانان که امروز بیشترین بخش جامعه را تشکیل می دهند.
شعار های عمده این خیزش بزرگ در درجه نخست شعار آزادی بود،شعار مرگ بر دیکتاتور ،آخوند برو گم شو ,شعار نان بود و اعتراض به گرانی بنزین که با ترجیع بند «بیشرف» خطاب به نیروهای سرکوب گر همراه بود.
شعارهای: " می میریم ذلت نمی پذیریم" ، "رضا شاه روحت شاد" که از دهان پرشور هزاران جوان خارج می شد. خود به تمامی جایگاه و خواسته های این اعتراضات را نشان می داد.
اعتراضاتی که کل نظام را آماج خود قرار داده و جائی برای مماشات واصلاح طلبی باقی نمی گذارد.
زمانی که شور جوانی با جان بازی در هم می آمیزد حماسه می سازد و جان های عاشق وآزاده بیشتری را به میدان می کشد.
روح خوابیده وخمود شده جامعه را تکان میدهد وخانواده ها را به حمایت از فرزندانشان وا می دارد. پدران و مادران پرچم فرزندان خود را بر می دارند هزاران خانواده داغدار هم درد با هم روح جامعه را به داد خواهی فرا می خوانند.
کشته شدن صد ها نفر عمدتاً جوان روح جامعه را به شدت آزرده ساخته و فاصله بین حکومت و مردم را بیشترکرده و نفرت از حکومت را عمیق تر ساخته است.
حکومت به خوبی از گستردگی تأثیر این معترضان و نقش آن ها در بر انگیختن جامعه آگاه است؛ میزان نفرت مردم از خود را نیز می داند. از این رو به چنین سرکوب آشکار بدون نقاب و کشتاروحشیانه ای روی می آورد.
اما به هرمیزان که سرکوب کند خشم مردم بیشتر و شوق به زیر کشیدنش در بین میلیون ها جوان افزون ترمی گردد.
همراهی بسیارجریان های سیاسی، در ایران وخارج از ایران که با همایش های اعتراضی درسراسر جهان همراه بود. پیام بی هراس هنرمندان، معلمان و چهره های سیاسی نسبت به این جوانان رعنا نشان ازتاثیر و دامنه این اعتراض ها دربین مردم دارد.
نشان از همدردی عمیق جامعه و سر باز کردن زخم عمیقی است که حکومت بر پیکرجامعه فرهنگی و هنری نشانده است. ابراز همدردی و محکوم کردن آمران این کشتار، توسط هنرمندان و معلمان و افراد سرشناس سیاسی، قدمی است بزرگ و ستایش انگیز که شوق حضور درمیدان مبارزه را افزون می کند.
نا کار آمدی حکومت، آشفتگی های حاصل ازسیاست های غلط خارجی، در هم ریختگی اقتصادی ،سیاسی واجتماعی وتکیه برسر نیزه نظامیان هرروز چالشی جدید در مقابل دولت وحکومت قرار می دهد و شیرازه کار را از دست حکومتیان خارج می سازدوزمینه بیشتری برای اعتراضات فراهم می آورد.
خون کشته شدگان در رگ های میلیون ها جوان همسال وهم درد می جوشد وآماده فوران می گردد .این اعتراضات فروکش نخواهند کرد و باید در فاصله های نه چندان دور شاهد ابعاد گسترده تری از آن باشیم. ترک خورده است سقف شب که شب در نور می سوزد.
حکومت در سراشیب عمیقی افتاده که راه برگشتی بر آن متصور نیست .روح اعتراض ، روح آزادی ، آزادی خواهی و آزادگی در جان میلیون جوان زنده شده است .روحی که همراهی اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.
دامنه اعتراضات با وجود سرکوب ها گسترش خواهد یافت .طبقات واقشار وسیعی به آن خواهند پیوست و اعتراضی همگانی را شکل خواهند داد.چرا که روح همدلی و هم گامی اجتماعی برای مقابله با رژیمی چنین مستبد و جنایت کار در حال زنده شدن و برخاستن است.
هیچ قدرتی قادر به از بین بردن روح زنده شده یک ملت در مبارزه برای آزادی نیست.