تاملی بر نگرش منفی به نهادهای انتخابی در انتخابات آتی

کارزار انتخاباتی مجلس شورای اسلامی آغاز شده است و به تبع آن نیز نامزدهای جناح ها و گرایشات سیاسی ثبت نام کرده اند. انتخابات دوم اسفند برخلاف انتخابات ادوار گذشته در شرائط پیچیده و حساسی برگزار خواهدشد که تجربه تلخ و خونین اعتراض به گرانی نرخ بنزین را همراه دارد و لذا در چنین جو سنگین و پرمخاطره چندان غیرطبیعی به نظر نخواهدرسید که از داخل و خارج کشور، اراده های سیاسی از شوک اقتصادی مدل نئولیبرالی دولت اعتدال گرا مستمسکی بسازند تا علیه اثر بخش نبودن نهادهای انتخابی- مجلس و ریاست جمهوری -، کارناوال تبلیغی براه اندازند و زمینه امکان عدم اقبال مردم از انتخابات آتی را فراهم سازند. بنابراین باید تامل کرد که آیا اگر قرار است چنین وضعیتی بوجود آید که در آن اقتدارگرایان نهادهای انتخابی را کمنگ تا سپس حذف کنند،آیا در ایجاد وضعیت ناگوار حذف یا فرودستی نهادهای انتخابی سبب غلبه و فرادستی نهادهای انتصابی مقصران تاریخی چه کسانی اند.
پیشینه تاریخی جمهوری اسلامی حاکی از آن است که تضاد بین جمهوریت و اسلامیت نظام هنوز هم از زمره تضاد های متعدد و متنوع اما مترتب جمهوری اسلامی هستند که کماکان هماورد هم هستند و علیرغم تمام تلاش ساختارهای محدود کننده اقتدار نهادهای انتخابی، هنوز جمهوریت در جامعه داخل به خاطر پایگاه اجتماعی نچندان گسترده جان سختی نشان می دهد و قصد هزیمت از عرصه اجتماع و قدرت ندارد و هنوز هم سر بازایستادن ندارد. همچنین در روزگارانی که جان سختی تاکتیک و تکنیک های مدرن نهادهای انتخابی، تمایل به حیات سیاسی ش را نشان می دهد. بنابراین در انتخابات پیش رو به دور از انتظار نیست که باز شاهد تلاشی شویم که اقتدارگرایان مسلح به تفکر ضدنهادهای انتخابی با هدف بی اثر بودن آرا مردم، درصدد ایجاد شرائطی برآیند تا از یکسو رفتارعدم مشارکت مردم ابزار و زمینه ای برای محافظت از قدرت شان باشد تا از اینها برای جلوگیری از تغییر و توزیع قدرت استفاده نمایند.
متاسفانه هنوز هم احتمالاً شاهد آن خواهیم بود که بخشی از گرایش های اپوزوسیون جمهوریخواه سکولار دوباره اسیر نگرش منفی نسبت به وجود نهادهای انتخابی شوند؛ نگرشی که میراث آموزههای سنتی و تحت تأثیر زیست اجتماعی پیشامدرن مربوط است. بازگشت به رویکرد مزبور می تواند بار دیگر اپوزوسیون پیش گفته را در مخمصه ای فروبرده تا توصیه به سیاست تحریم انتخابات را سرلوحه قرار دهد، سیاستی که بار دیگر جمهوی خواهان سکولار را به سمت خدمت به اقتدارگرایان سوق خواهدداد.
در حالی که اپوزوسیون در تمامیت خود در گزاره هایی به وضعیت نابسامان بین المللی و تحمیل تحریم های اقتصادی علیه مردم ایران تاکید دارد و مرتب بر پیری و محافظه کاری مدیران جمهوری اسلامی انگشت گذاشته و اعلام می دارد مدیران تمایل به اقدامات تحولی و زیربنائی ندارند و اینها را عامل عمده وضعیت اسفبار کنونی تلقی می کند یا اینکه از جراحی های بزرگ در حوزه اقتصاد و مدیریت سخن می گویند. ولی هنوز فراتر از این کلی گوئی نرفته و همچنان در تعیین راه تحقق این وضعیت ناگوار دچار تشتت است و یا اینکه موفق به ارائه استراتژی مدون و یا حتی تاکتیک های کارآمد نشده است؛ این نقیصه و تشتت باعث شده اپوزوسیون جمهوریخواه سکولار نسبت به سالیان پیش به جریانی دور از مردم و بعضا در تقابل با آنها تبدیل شود. اما چرا بخش جمهوریخواهان سکولار اپوزسیون مسالمت جو جمهوری اسلامی به اینجا رسید؟ چه عواملی در این رابطه نقش داشتند تا آن را از ایفا نقش تاریخی خود به مثابه یک نیروی مهم فکری – اجتماعی بازدارد و چرا تبدیل به نیروئی ناکارآمد می شود؟ از سوی دیگر چرا بایستی در اذهان عموم این تصویر شکل گیرد که اینان نه قادر به نقشی تعیینکننده در تحولات سیاسی – اجتماعی هستند و نه به لحاظ فکری توانستهاند گرهای از کار فروبسته جامعه بگشایند؟
شکی وجود ندارد که در شرائط حساس کنونی، کاربست سیاست تحریم انتخابات توسط اپوزوسیون جمهوریخواه سکولار عاملی می شود تا بار دیگر جمهوریخواهان عرفی – دینی - به مثابه نیروی برخوردار از حمایت مردمی را از خود دور ساخته و فاصله گیری ما با آنها باعث می شود تا جمهوریخواهان سکولار در کانون نگاه مردم قرار گرفته نشوند. در تعیین چه می توان کرد، اپوزوسیون جمهوریخواه سکولار راهی جز پرهیز از تحریم انتخابات مجلس ندارد و عمل سیاسی مزبور یعنی مشارکت در کارزار انتخابات نه تنها باعث غافلگیر نشدن ش در آینده نمی شود؛ بلکه سبب می شود به نقش روشنگرانه تاریخی خود بازگردد. حقیقتا ما کمتر کسی جسارت بخرج می دهیم و همین تردیدهائی را بر ذهن می نشاند تا از اتخاذ به سیاست رئال دور شویم. در این رابطه فاکتی از " ایمانوئل کانت " عاریت می گیرم که بیادگار گذاشته است: "دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش! این است شعارروشننگری". بنابراین اپوزوسیون جمهوریخواه سکولار در روزهائی که با جمهوریخواهان عرفی یا " سازمان همبستگى جمهورىخواهان ايران " عمل سیاسی مشترک را پیش می برند، جموریخواهان سکولار بایستی با شجاعت کافی و روشنگرانه، اهتمام خود را در عرصه چالش نهادهای انتصابی با نهادهای انتخابی بروز دهند و تا به منصه عمل رساندن آن از هرکوششی دریغ نشود.
باید چشم گشود تا دریافت هنوز هم جمهوریخواهان عرفی علیرغم سکونت درخارج کشور دارای پتانسیل حامیِ کافی در داخل کشور می باشند، حامیانی که هنوز در ایران روی بر انتخابات برنگرفته اند و کارزار انتخاباتی را بستری محسوب می کنند که در روند تدریجی گذار مسالمت آمیز آن می توانند تناسب استحکام نهادهای انتصابی را به نفع نهادهای انتخاب برهم زنند. بنابراین با همه مصائب تلخ در مورد آنکه چطور میتوان نهادهای انتخابی را توانمندتر کرد؟ بر این گمان هستم که اگر بنا باشد بسوی دمکراسی گذار نمود، باید دامنه اقتدارگرائی را هرچه بیشتر محدود و محدودتر نمود. پس بدین منظور باید روحیه توجه جامعه به نهادهای انتخابی قوی باشند.
لحظه ای با خود بیندیشیم، آیندگان نسبت به ما چه قضاوتی خواهند داشت؛ هرگاه که بخوانند که صرف وجود ساختارهای محدودکننده اقتدار مجلس و رویه نامناسب نظارت استصوابی سکولارها خود را محق دانستند و تصمیم بر عدم شرکت در انتخابات گرفته و خرج خود را از مردم جدا نمودند.
بازهم بازار تحلیلها درباره چرایی شکلگیری چنین نتایجی در انتخابات به راه افتاد؛ بازهم بعضاً تحلیلهای بسیار عجیب و غریبی هم تولید میشود تا عده قابل توجهی از تحلیلگران تصور کنند این بار واقعاً بهار اصولگرایی فرارسیده است. اما این همه حقیقت نیست و غیرقابل نکار است که در جامعه ایران هنوز هم "فرد" تعیین کننده اصلی است و بر "ساختار" اثرگذار باشد، قطعا این بار با توجه به حساسیت بحرانی منطقه ما باید فقط کمی بیشتر از گذشته به "حق رأی" در انتخابات آتی اهمیت بدهیم و تاثیر آن را در ساختن آینده جامعه منکر نشویم.
از طرفی دیگر طرح این دردنامه که رای دادن و مشارکت در انتخابات یک نمایش است و فریب؛ راه به جائی نمی برد. در اینجا به گفته "سنکا" (فیلسوف رواقی رومی) استناد می کنم که می گوید: «اگر از افتادن و خردشدن لیوان آب خود، غمگین شدید، چیزی را لعنت نکنید، مشکل از برداشت شماست که پنداشتهاید، در زندگی، لیوان آب نمیافتد و نمیشکند!» باید از خاطر نرود که در کارزار مبارزات دمکراتیک و انتخابات آن مشکل از رای دادن نیست بلکه از نگاهی است که گمان می برد در زندگی نباید اشتباه کرد و هیچ کنش نادرستی انجام داد. همین باور به پرهیز از کنش نادرست رفتاری را بدنبال دارد که هرگز به اتخاذ کنش درست نیانجامد.
بنابراین اپوزوسیون جمهوریخواه مسالمت جو به شمول نخبگان و کنشگران بهویژه سیاسی جامعه باید این واقعبینی را داشته باشند که با نگاه جامعهمحور در بالا بردن آگاهی جامعه بکوشند تا بتوانند از این منظر با ایجاد نهادهای مدنی و تقویت جنبش اجتماعی، پتانسیل جنبش اجتماعی را در حدی بالا ببرند تا در بازه زمانی کنونی قادر شوند بین ظرفیتهای رفرمیستی جامعه با شرایط موجود پل ارتباطی تعامل واقعبینانهای برقرار کنند. در واقع جمهوریخواهان سکولار در شرائط خطیر و سرنوشت ساز کنونی راهی ندارند جز اینکه همسوی با اصلاحطلبان باید با یک رویکرد سیاسی واحد، یعنی مشارکت مشروط را در انتخابات در دستور کار قرار دهند تا به راه بیبرگشت و بیفرجام تحریم انتخابات بازنگردد.