با انقلاب فرهنگی، تنوع و دگراندیشی سرکوب و تک صدایی و دیکتاتوری مستقر شد! بخش سوم و پایانی

۸- دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد
اگر به شرایط بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد در دانشگاه های ایران نگاهی بیاندازیم خواهیم دید كه در دوره دو سال و اندی اول قدرت و سپس در سال های بعد از آن، نارضایتی در جامعه و به ویژه در دانشگاه ها نسبت به سیاست های سركوبگرانه و غیردمكراتیك دولت وی بیش از پیش افزایش یافت. وزارت علوم دولت احمدی نژاد با كمك ارگان های امنیتی، حراستی و بسیج دانشجویی در دانشگاه ها سعی كردند كه با بازنشسته كردن اجباری اساتید، دخالت در امور انجمن ها و تشكل های دانشجویی، احضار پی درپی فعالین دانشجویی به كمیته های انضباطی، تنبیه و محكوم كردن فعالین دانشجو به شلاق و زندان، محرومیت موقت و دائم از تحصیل در دانشگاه، بی توجهی به مشكلات صنفی، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان، بالا بردن هر چه بیشتر هزینه فعالیت های سیاسی در دانشگاه ها، بی توجهی به مشاركت دانشجویان، اساتید و كاركنان دانشگاه در تصمیم گیری های مربوط به دانشگاه، ایجاد انجمن های موازی وابسته به دولت و ارگان های امنیتی و نظامی، تقویت مادی و معنوی نهادهای دانشجویی حكومتی، تقویت ارگان های امنیتی و غیر دانشگاهی، ایجاد فضای امنیتی در دانشگاه ها، ایجاد مانع برای انتخابات انجمن های دانشجویی، لغو و انحلال تشكل های مستقل دانشجویی، لغو امتیازات نشریات دانشجویی مانع در فعالیت های دانشجویی بوجود آورد. اما علی رغم این اعمال فشارها، حركات اعتراضی در جامعه و دانشگاه ها توسط دانشجویان، معلمان، زنان، كارگران، جوانان، روشنفكران و... با توجه به آگاهی نسبت به بالا بودن هزینه های فعالیت سیاسی و متشكل بسیار رشد كرد.
دانشجویان در اعتراضات خود تقاضاهای عجیب و غریبی نداشتند و خواسته های آنان هم چون گذشته در چارچوب دفاع از استقلال دانشگاه، آزادی بیان، آزادی فعالیت تشكل های صنفی- سیاسی، نقد و دوری از قدرت و سپردن امور دانشگاه به دانشگاهیان بود. در واقع می توان گفت كه پس از به قدرت رسیدن دولت احمدی نژاد، فاصله و گسست میان فعالین تشكل های دانشجویی با حاكمیت به شدت گسترش یافت. در اصل در این دوره دولت احمدی نژاد از طریق وزارت علوم و ارگان های امنیتی و حراستی خود، فضای گفتگو و مذاكره با دانشجویان را بست. دانشگاه با توجه به افزایش سركوب و بالا بودن هزینه ها هر چه بیشتر به سمت رادیكالیزه شدن سمت گیری کرد. در این فضا برخی از فعالین دانشجویی تلاش کردند در جهت تشكیل یك تشكل وسیع فراگیر دانشجویی با گرایشات متنوع بر سر اشتراكات به توافق، همكاری و اتحاد جهت سازماندهی فعالیت ها برسند. زیرا این احتمال و خطر وجود داشت كه مقاومت در دانشگاه كاهش یابد و بدین طریق جنبش دانشجویی در برابر دولت ضربه پذیر شود و این به نفع دانشگاه و دانشجویان نبود.
۹- پروژه انقلاب فرهنگی دوم و سود و زیان آن برای حكومت اسلامی ایران
پیش تر متذکر شدیم که با به قدرت رسیدن احمدی نژاد و ادامه کار دولت او فشار به فعالین دانشجویی و تشکل های آنان و نهاد دانشگاه با حدت و شدت بسیار افزایش یافت. دولت احمدی نژاد هم زمان و بصورت موازی در سه عرصه دانشگاه را هدف خود قرار داده بود. اخراج و محروم کردن فعالین دانشجویی از ادامه تحصیل، انحلال یا تعلیق تشکل های صنفی و سیاسی دانشجویی و محدودیت هر چه بیشتر برای نهاد دانشگاه. یک عرصه با اهمیت دیگر که در بالا به آن اشاره شده است، ایجاد و تقویت نهادهای حکومتی در دانشگاه است. بسیج دانشجویی در دوران احمدینژاد به شدت تقویت شد. تا جایی که حتی برای جذب دانشجویان «غیر سیاسی» و غیر فعال هم «هستههای علمی بسیج دانشجویی» با امکانات پژوهشی و مالی مضاعف ایجاد شد. همچنین جامعهی اسلامی دانشجویان(جاد) در دوران احمدینژاد، از یک تشکل محدود به یک تشکیلات سراسری تبدیل شد. در سطح مدیریت دانشگاه نیز توان اجرایی «نهادهای نمایندگی رهبری در دانشگاه» بسیار افزایش یافت. احمدی نژاد وقتی با مقاومت دانشگاه (استاد و کارکنان، دانشجو، و تشکل های دانشچویی) روبرو شد به همراه ارگان های سركوب و اطلاعاتی خود بعد از گذشت ۲۸ سال به فكر انجام انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه های ایران افتاد.
برای بهتر فهمیدن موضوع انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی تلاش کردم در دو بخش قبلی مقاله ام به زمینه ها و شرایطی كه منجر به انجام خشونت آمیز انقلاب فرهنگی درسال ۱۳۵۹در مراكز عالی کشور شد، بپردازم. تا بلكه از این طریق با ارجاع به این تجربه منفی و فاكتورهای مربوط به آن، بتوانیم با داشتن تحلیل و تجربه آن زمان بررسی کنیم که آیا امكان سازماندهی و زمینه چینی مجدد در جامعه و نیز در مجموعه حاكمیت برای انقلاب فرهنگی دوم در دوران دولت احمد نژاد فراهم بود؟
مسئله ای که در آن دوران می توان تاکید داشت این بود كه آیا دولت احمدی نژاد می تواند با تكیه به سركوب و بالابردن هزینه های فعالیت سیاسی و متشكل در درون دانشگاه ها، انقلاب فرهنگی دوم یعنی بسته شدن دانشگاه ها را براحتی سیاست اجرایی دولت خود كند؟
فاكتورهای موجود آنزمان نشان دهنده این واقعیت است كه دولت احمدی نژاد پروژه و برنامه انجام انقلاب فرهنگی دوم را از مدت ها قبل در نظر داشته است و تمام تداركات، زمینه چینی ها و سیاست های دولت برای انجام انقلاب فرهنگی دوم نیز تا حدودی شبیه زمان انقلاب فرهنگی سال ۵۹ بوده است. اما با این همه فضای جامعه و دانشگاه به او اجازه نمی داد که به همین سادگی و بدون پرداخت هزینه بالا در دولت احمدی نژاد دست به انجام چنین كاری زند. زیرا:
یک ـ بستن دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی باعث می شد كه فارغ التحصیل شدن نزدیك به سه میلیون دانشجو به تاخیر بیافتد. دانشجویان با خانواده های خود رقمی در حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر از جمعیت ۷۰ میلیونی كشور را تشكیل می دادند. دولت با انجام این پروژه ارتجاعی با این نیروی بزرگ اجتماعی درگیر می شد و این به نفع مجموعه حكومت در آن زمان نبود؛
دو ـ فضای دانشگاه با انجام چنین سیاستی به سمت همگرایی و مقاومت متشكل سیاسی سمت گیری می کرد و این به نفع حکومت نبود؛
سه ـ احزاب و سازمان های چپ، جمهوریخواه و لیبرال اپوزیسیون رقیب جمهوری اسلامی به دلیل سركوب دارای سازمان دانشجویی متشکل در دانشگاه های كشور نبودند و این بار دیگر دولت احمدی نژاد نمی توانست توجیه کند که نیروها و سازمان های سیاسی برانداز در درون دانشگاه ها فعالیت می کنند و با اتکا به این دروغ، انقلاب فرهنگی دوم را رقم زند؛
چهار ـ هزینه انجام انقلاب فرهنگی دوم برای حاكمیت بسیار گران تمام می شد. و تمام فاكتورها نشانگر این واقعیت اند كه مجموعه حاكمیت، آمادگی پرداخت چنین سیاست پرهزینه ای را نداشته است؛
پنج ـ همه دانشجویان در دوران حكومت اسلامی متولد، بزرگ و تربیت شده اند و نیز تشکل های دانشجویی به دنبال كسب قدرت و اهرم احزاب سیاسی شدن نبودند. پس دخالت در فضای دانشگاه برای كنترل دانشجویان بی ثمر بود؛
شش ـ در دانشگاه های كشور همه اساتید تنها از طریق سیستم گزینش و مجوزهایی كه وزارت علوم به آنها داده بود، در آن مقطع توانستند به دانشگاه ها وارد شوند. پس دیگر امکانپذیر نبود که حضور این اساتید که وابسته به رژیم گذشته و ضد انقلاب نبودند توجیه ای برای انقلاب فرهنگی دوم شود؛
هفت ـ انجام انقلاب فرهنگی دوم به شدت پایگاه توده ای باقی مانده حكومت اسلامی را كاهش می داد و باعث افزایش سطح اعتراضات اقشار مختلف جامعه علیه كلیت رژیم می شد و این در آن شرایط و بویژه در دوران تحریم اقتصادی و نظامی به نفع حكومت نبود؛
هشت ـ با انجام انقلاب فرهنگی دوم توسط دولت احمدی نژاد، گسست با حاكمیت تنها به فعالین دانشجویی منتقد دولت خلاصه نمی شد بلكه شامل اكثریت غالب دانشجویان در دانشگاه ها می شد و این در چارچوب منافع مجموعه حاكمیت نبود؛
نُه- درآن دوران اول انقلاب، حاكمیت در كلیتش كمابیش با انقلاب فرهنگی موافق بود. شرایط اول انقلاب و نفوذ و كیش شخصیت آیت الله خمینی در میان مردم و نیز وضعیت نیروهای اپوزیسیون و فشارهای خارجی علیه رژیم، همه و همه دست بدست هم دادند و شرایط را برای سواستفاده حكومت اسلامی از فرصت بوجود آمده فراهم آوردند و رژیم انقلاب فرهنگی را به شكل خشونت آمیزی پیش برد و با این كار توانست دانشگاه سنگر مقدم آزادی را درهم بشكند. اما شرایط دوران احمدی نژاد و برآمد جنبش سبز در دوره دوم دولت او و بسیاری فاکتورهای دیگر نشان می دهند که وضعیت سیاسی و اجتماعی و نفوذ حکومت در دوره ریاست جمهوری او بسیار متفاوت از دوران سال ۵۹ بود و با این شرایط امکان انجام انقلاب فرهنگی دوم نمی توانست فراهم شود.
۱۰- دانشگاه، دانشجویان و تشکل های آنان در مبارزه با دولت احمدی نژاد
دانشگاه برای مبارزه علیه سیاست های ارتجاعی، سرکوبگرانه و مخرب وزارت علوم و دولت احمدی نژاد راهی جز سازماندهی مقاومت مشترك و همكاری میان طیف های مختلف دانشجویی نداشت. زیرا دولت ترور و بنیادگرای احمدی نژاد از روی ضعف و ناتوانی در برابر فعالیت وسیع و شجاعانه دانشجویان تنها چاره را در این دانسته بود كه دانشجو و دانشگاهی را تهدید به انجام انقلاب فرهنگی دوم كند.
در آن زمان در برابر توطئه های دولت احمدی نژاد، فعالین دانشجویی با درایت و هوشیاری بیشتر با سیاست های سركوب گرانه او مقابله كردند. اما سرکوب و اختناق شدید اعمال شد و از این بابت نیز فعالین دانشجویی هزینه بالایی پرداختند. احمدی نژاد در عمل دوزاری اش افتاد که بسته شدن دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی دوم، دولت او را بسیار ضعیف و ضربه پذیر در مجموعه حاكمیت خواهد كرد. به یك عبارت دیگر در آن زمان امكان سقوط دولت مذكور در مجموعه حاكمیت هر چه بیشتر فراهم و تقویت می شد. در این وضعیت چون سرنوشت و موجودیت دولت احمدی نژاد زیر سئوال می رفت او و دولتش حاضر نبودند به خاطر انجام انقلاب فرهنگی دوم از قدرت اجرایی بركنار شوند. لذا سیاست های امنیتی و سرکوب گرانه آنها به سمتی ادامه یافت که هر چه بیشتر فشار، تهدید و ایجاد رعب و وحشت دوران انقلاب فرهنگی در سال ۵۹ را بر بالای سر فعالین و حرکت های تشکل های دانشجویی و اساتید حفظ کنند. حتی این زمزمه ها نیز در دولت برای ترساندن دانشجویان مطرح شد که موقتا" دانشگاه یا دانشكده ای را ببندد اما برآیند نیروها و دلایلی که پیش تر ذکر شد نشان می دهد که امكان و شرایط بسته شدن سراسری دانشگاه ها برای انجام انقلاب فرهنگی دوم فراهم نبود.
۱۱- دو دوره ریاست جمهوری روحانی
در دو ریاستجمهوری حسن روحانی در سالهای ۹۲ و ۹۶، دانشگاه و دانشجویان تا حدودی نقش نسبتا مهمی در پیروزی حسن روحانی داشتند. در آن زمان در میان قول و قرارهایی که حسن روحانی به دانشگاهیان داد گفت اگر رئیس جمهور شود در چند عرصه در برنامه اش تغییراتی ایجاد خواهد کرد مانند: فضای دانشگاهها را از حالت امنیتی خارج می کند، فضای باز سیاسی در دانشگاه بوجود می آورد، به ستارهدار کردن دانشجویان پایان می دهد، اساتید اخراجی و بازنشسته شده اجباری را دوباره برای تدریس به دانشگاه باز می گرداند، موانع سفر اساتید دانشگاه ها به خارج از کشور را برطرف می کند و ....
در دو دوره دولت حسن روحانی، قول و قرارهایش به دانشگاه، غالبا انجام نشدهاند: قول برداشتن موانع سفر اساتید اساسا پیگیری نشد. او قول داده بود که :"باید عنوان دانشجوی ستارهدار را کنار بگذاریم؛ دانشجو باید در فعالیت سیاسی و علمی آزاد باشد و خطوط قرمز اقدامات او مصالح و منافع ملی است". اما در این عرصه عمل جز اقداماتی محدود در سال اول دیگر کار خاصی انجام نداد و این معضل نه تنها از بین نرفت بلکه ستاره دار شدن ها نیز در دولت های حسن روحانی هم چنان تداوم یافت. قول فضای باز سیاسی در دانشگاه ها هم همانند دیگر موارد متحقق نشد و همه گزارشات نشانگر این واقعیت اند که تشکل های دانشجویی و صنفی دانشجویان در دانشگاهها وضعیت مطلوبی ندارند و دایما تحت فشار امنیتی و سرکوب قرار دارند.
روحانی در سال ۹۶-۹۵ بعدها در جریان مراسم روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف ضمن تاکید بر تفاوت فضای دانشگاه در دولت خود با دولت محمود احمدینژاد تاکید کرد: "ممکن است هنوز هم فضا امنیتی باشد و من نمیپسندم. ما فضای امن میخواهیم نه فضای امنیتی". اما در عمل دانشجویان به دلیل فعالیت صنفی در دانشگاه و نیز فعالیت سیاسی از جنبه عمومی با دستگیری و انواع آزار و اذیت در دوران هفت ساله ریاست جمهوری روحانی با آن مواجه بوده اند. در باره بازگشت اساتید اخراجی و بازنشسته شده به دانشگاه هم به شکل بسیار محدودی در اوایل دوره اول کارهایی انجام شد اما تداوم نیافت و متوقف شد و سپس سیاست دیگری پیش برده شد. در ضمن در دو دوره دولت روحانی فشار به دانشجویان بهایی تشدید یافت و همچنان این دولت همانند دولت های قبلی در جمهوری اسلامی مانع تحصیل دانشجویان بهایی کشورمان در دانشگاه ها شد. اما اگر به سیاست های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مربوط به دانشگاه، دانشگاهیان و مراکز آموزش عالی و متوسطه در دو دوره ریاست جمهوری حسن روحانی مکث کنیم متوجه می شویم کمابیش تمام سیاست های قبلی حاکم در عرصه های گفته شده تداوم یافته است و جامعه دانشگاهی و جامعه ایران بسیار از این سیاست ها زیان دیده است. اشارهای به تشکلهای دانشجویی دوران روحانی لازم است و آن اینکه فضای باز سیاسی معهود روحانی، در شمایل بازسازی «انجمنهای اسلامی دانشجویان» خود را نشان داد. یعنی دولت، برای بازگشایی انجمنهای اسلامی چراغ سبز نشان داد. با این قید که این انجمنهای تازه تاسیس، تحمل دانشجویان چپ و حتی اصلاحطلب رادیکال را نداشتند و به قول گفتمان آن دوران نفرات «اعتدالی» وارد این انجمنها شدند. یعنی دولت به نام فضای باز سیاسی، برای خودش بنگاه سیاسی دانشجویی ایجاد کرد.
در دو دوره دولت حسن روحانی محدودیت ها در دانشگاه افزایش یافته است و دانشگاه از تبعیض های طبقاتی و جنسیتی در قالب سهمیهبندی جنسیتی رشتههای دانشگاهی، کنترل آزادیهای فردی، حجاب اجباری در خوابگاهها، محدودیتهای بیشتر در رفت و آمد و ساعتهای ورود و خروج به خوابگاههای دختران، برخوردهای سلیقهای حراست با دختران دانشجو از طریق تماسهای تهدیدآمیز و ایجاد فضای ارعاب و انواع آزار و اذیت دیگر، آسیب های فراوانی دیده است. در نامه نود تشکل دانشجویی در پایان دوره اول دولت روحانی آمده است: "بومی گزینی، گزینش جنسیتی، هدایت تحصیلی و پولیسازی آموزش عمومی، که طبق قانون اساسی باید برای تمام آحاد ملت به رایگان در دسترس باشد، در کنار پدیدههایی نظیر گسترش مدارس غیرانتفاعی، مؤسسات آموزشی، کلاسهای خصوصی و دهها کالای آموزشی دیگر که به شکلهای نابرابر رقابت تحصیلی دامن میزنند، پایههای تبعیض را در دانشگاه استوارتر کردهاند".
این بیانیه به افول کیفیت آموزش در دانشگاههای ایران که به بازاری برای دلالان و جاعلان علمی تبدیل شدهاند می پردازد که: "رشد و گسترش پردیسهای بینالملل، افزایش شمار دانشجویان پولی، اعمال سهمیههای مختلف، از جمله سهمیههایی برای فرزندان اعضای هیئت علمی، نهادهای امنیتی و موارد خاص، در کنار کاستن سال به سال از تعداد دانشجویان روزانه و کاهش خدمات رایگان آموزشی برای کلیۀ دانشجویان، علاوه بر شکلهای مختلف تبعیض آموزشی به سود طبقات بالادست و لاجرم به زیان فرودستان، چنان ضربهای به کیفیت آموزش و پژوهش علمی زده است که تولید انبوهی از صاحبانِ عاری از تخصصِ مدارک دانشگاهی، تنها بخش کوچکی از نتایج فلاکتبار آن است."
در دوره دوم دولت حسن روحانی وضعیت دانشگاه و دانشجویان بدتر از دوره اول شده است.
نتیجه گیری
در شرایط موجود دانشگاه ها در ایران، دولت های جمهوری اسلامی دیگر نمی توانند تنها با تكیه به یك نیروی بسیار اندك در میان دانشجویان به قلع و قمع دانشجویان و دانشگاهیان دگر اندیش بپردازند. تجربه حكومت در دانشگاه ها نشانگر این است كه یكدست كردن محیط دانشگاه ها دیگر امكانپذیر نیست. دانشگاه دیگر حکومتی نیست. جریانات دانشجویی حکومتی که با رانت های مختلف وارد دانشگاه می شوند در اقلیت محض قرار دارند. با دسترسی به اطلاعات و فضاهای شبکه های مجازی امکان انتقال تجربه تشکل های دانشجویی به نسل های بعدی فراهم می شود. حکومت دینی در دانشگاه ها روزبروز ضعیف و ضعیف تر می شود و مخالفین و منتقدین حکومت غالبا این دنیایی و خواهان جدایی دین از حکومت اند و این نیرو در دانشگاه و در جامعه رو به تقویت اند. همه جناح های حکومتی پایگاه های خود را از دست داده اند. هر فضای بازی در دانشگاه موجب تقویت نیروهای چپ، دمکرات و آزادیخواه می شود. تجربه سركوب، انواع فشارها و تهدید های حکومت اسلامی ایران در جامعه و بویژه در دانشگاه حاکی از این واقعیت اند كه هیچ كدام از آزارو اذیت ها نتوانسته نتیجه لازم را برای حكومت به بار بیاورد. دانشجویان با آگاهی از پرداخت هزینه های بالای فعالیت متشكل، سركوب وسیع دولت، فشار و هراس افکنی انواع ارگان های امنیتی و حراستی و دیگر محدودیت ها تاكنون توانسته اند شجاعانه مبارزات خود را در دفاع از حریم دانشگاه پیش ببرند. روشن است كه دانشگاه و مشخصا دانشجویان از توان بالایی برای دفاع از آزادی ها و مبارزه علیه استبداد برخوردارند. این را حكومت می داند و در این خصوص بر اساس حفظ منافع نظام دست به انجام سیاست می زند. دانشجویان با نیرو و انرژی وسیعی كه دارند می توانند با همگرایی، اتحاد و توافق میان خود، نیروی مقاومت را در دانشگاه ها و جامعه افزایش دهند. دانشجویان به علت شرایط ویژه ای كه در دانشگاه ها و نیز در جامعه دارند، می توانند با تشكل یابی نیروهای خود شرایط نسبتا مناسبی را برای گسترش امكانات، فرصت ها و توان ارتباطی و مبارزاتی دیگر جنبش های اجتماعی، فراهم كنند و از این طریق ظرفیت ها و توان مبارزاتی جامعه را افزایش دهند و استبداد را به عقب نشینی برای قطع سركوب وا دارند.
جمهوری اسلامی در گذشته توانسته بود با تفرقه و جدایی افکندن در میان تشکل ها و فعالین دانشجویی و فعالین جنبش های اجتماعی، یك استبداد سیاسی خشن و دینی را بطور همه جانبه در در دانشگاه و سطح جامعه بوجود بیآورد؛ اما با این وجود موفق نشده صدای آزادی خواهانه و عدالت طلبانه دانشجویان را خاموش کند.
تجربه نشان داده است اگر دانشگاه متحد عمل کند و ارتباط خود را با جنبش های اجتماعی دیگر تقویت نماید در هنگام اعتراضات و برآمدهای اعتراضی، اكثریت جامعه را با خود همراه خواهد کرد و نیروی بزرگی از طبقات مختلف کشور در برابر تعرض حکومت به حریم دانشگاه به یاری فرزندان خود روی خواهند آورد و در این وضعیت استبداد دینی و سرکوب حکومتی راهی جز عقب نشینی نخواهد داشت و در این عقب نشینی فضا برای تشکل یابی هر چه بیشتر تقویت می شود و مطالبات دمکراتیک و حق طلبانه، عدالت طلبانه و آزادیخواهانه در جامعه گسترش می یابند. در این وضعیت نیروها را برای یک حکومت جمهوری لائیک، دمکراتیک و حقوق بشری برای گذشتن از بختک جمهوری اسلامی هر چه بیشتر آماده می کند. برای ساختن چنین سیستم دمکراتیکی باید بر سر حداقل ها هر چه بیشتر گفتگو کرد و متحد شد و گام های اساسی برداشت!
منابع مقاله در هر سه بخش:
- مرکز آمار ایران
- مصاحبه علی صمد با مهدی فتاپور در باره سازمان جوانان و دانشجویان پیشگام
- همشهری انلاین
- مواضع حکومت اسلامی در رابطه با انقلاب فرهنگی در ایران(مطبوعات آن دوره)
- اعلامیه ها و مواضع دفتر تجکیم وحدت
- سخنرانی ها و مواضع احمدی نژاد در دو دوره ریاست جمهوری در خصوص مسایل دانشگاه
- بیانیه 90 تشکل دانشجویی خطاب به حسن روحانی