وقتی استخراج معادن بە وسیلە غارت و تخریب محیط زیست تبدیل می شود!

وجه اقتصادی ستم ملی:
در سالهای اخیر اعتراض به استخدام کارگران غیر بومی، محتوای بخشی از تجمعات کارگری خاصه در جنوب کشور بوده است. در مناطقی همچون عسلویه و بندر امام، جوانان محروم و بیکار بارها نسبت به عدم استخدامشان در صنایع نفت و پتروشیمی و همچنین بنادر اعتراض کردهاند. استخدام کارگران غیر بومی از دید این جوانان معترض، عموماً به دلیل نسبت بین کارگران استخدام شده و مدیران پروازی است. دلیل دیگر این استخدامها به ویژه در مورد کارگران قراردادموقت و پروژهای نبود رابطهی ارگانیک کارگران غیر بومی با ساکنان منطقه است. بهویژه در پروژههای بزرگ کارگران بومی منطقه بخشی از ساکنان منطقه هستند و در اعتصابات و تجمعاتشان میتوانند همراهی همشهریانشان را آسانتر جلب کنند و اجتماعی شدن اعتراضات کارگری، کابوس کارفرما و نهادهای سرکوب است. تاکید بر پروژههای بزرگ از این جهت است که تعطیلی در این پروژهها در مدت کوتاهی میتواند اولاً روند کار دولت را مختل کند و دوماً به سرعت فراگیر شود.
دلیل دیگر گرایش کارفرما به کارگران غیر بومی، منطق استثمار حداکثری با نیروی کار ارزان است. در اقتصاد سود محور با تمایل به نئولیبرالیسم، نه برای دولت و نه برای کارفرما، بیکاری و محرومیت در منطقه مهم نیست. کارگران ارزانتر هر جای کشور که باشند، به خاطر سود بیشتری کە برای کارفرمایان دارند، نسبت بە کارگران بومی ارجحیت دارند. هیچکس هم کارفرما را مجبور به تامین و تضمین اشتغال نیروی کار بومی نمیکند.
ارجحیت سود برای نظام اقتصادی، تنها در همین مساله خود را نشان نمیدهد. به عنوان مثال شهر آبادان، در نزدیکترین موقعیت جغرافیایی نسبت به منابع گاز کشور قرار گرفته است. اما حداقل تاکنون هیچ تلاش موثری برای گازرسانی به این شهر و روستاهای اطراف آن صورت نگرفته است. در هفتههای اخیر، حتی رساندن کپسول گاز به مردم آبادان و روستاهای اطراف آن با اختلال مواجه شده است. مردم برای خرید یک کپسول گاز، در هوای گرم و نفسبُر خوزستان باید ساعتها در صف منتظر باشند. فرزاد فرجی، رئیس اداره گاز آبادان میگوید «۵۲ درصد ظرفیت اشتراک پذیری گاز در این شهرستان خالی بوده و تنها از ۴۸ درصد ظرفیت ایجاد شده استقبال شده است. در روستاهای آبادان نیز تنها از ۲۰ درصد از ظرفیت گاز استفاده شده و ۸۰ درصد ظرفیت گاز مناطق روستایی این شهرستان همچنان خالی است.» مردمی که به گفتهی رئیس ادارهی گاز از ظرفیت گازکشی استفاده نمیکنند، قطعاً با گاز شهری پدرکشتگی ندارند! تامین این امکان نیازمند صرف هزینههای اولیهای است که اهالی این منطقهی محروم از تقبل آن ناتواناند. بنابراین ادارهی گاز ترجیح میدهد مردم شهری که پالایشگاه آن گاز یازده استان را تامین میکند، به گاز دسترسی نداشته باشند. اما خللی در سودآوری گاز ایجاد نشود.
توزیع ناعادلانهی ثروت:
عدم توزیع عادلانهی ثروت، همواره یکی از سرفصلهای مسالهی ملی در ایران بوده است. این مساله بهویژه در استانهایی مورد اعتراض مردم است که منابع تولید ثروت در کشور به شمار میآیند. خوزستانِ محروم از سوخت، سیستان و بلوچستان که در چند کیلومتری مردم بیآب، محروم و گاه کپرنشین آن مهمترین بندر تجاری کشور فعالیت میکند، کردستان مملو از معادن با جادههای مخروبه و خالی از صنایع، آذربایجان بینصیب از معادن طلا، و دهها مورد مشخص دیگر، نشان میدهد یک گرایش سیاسی در توزیع جغرافیایی ثروت در ایران وجود دارد.
اعتراض اهالی روستای فاقلو:
سرنوشت معدن معروف مس سونگون ورزقان، معدن طلای آقدره و معدن طلای زرشوان در تکاب، که در سالهای اخیر تنها بهرهی اهالی ساکن مناطق نزدیک به این معادن، نابودی محیط زیست، غصب زمینهای کشاورزی و سمی شدن آب کشاورزی و آشامیدنی اهالی و البته شلاق خوردن کارگران بوده است سبب شد در هفتهی گذشته اهالی روستای فاقلو در تکاب نسبت به آغاز کار معدن در محل سکونتشان، تجمعات اعتراضی برگزار کنند.
تخریب زمینهای کشاورزی و باغات منطقه، نابودی آثار تاریخی و خشک شدن منابع آبی و چشمههای منطقه، که در نهایت موجب گسترش بیکاری و مهاجرت و در نتیجه خشک شدن شریان حیات در منطقه میشود، دلایل عمدهی اعتراض روستائیان بوده است. روستائیان میگویند مجوزهای معدن با رانت به یک کارفرمای مرکزنشین اعطا شده است و آن را قانونی نمیدانند.
پیشتر و در همین منطقه اهالی روستاهای ساریجالی، یولقون آغاج، قوجور، قرهبولاق، اوغولبی، اربشه، گؤله گؤله، بیرینجه، دورباش و کوممت نیز نسبت به خطرات معدن برای زندگی روستائیان هشدار داده و تجمعات اعتراضی برگزار کرده بودند.
خطرات معدن برای محیط زیست:
تجمعات اعتراضی اهالی روستاهای منطقهی مورد اشاره در حالی با بیتوجهی مسئولین دولتی مواجهه میشود، که خطر معادن برای محیط زیست، بر اساس دادههای علمی، ادعایی دقیق است. یک نمونهی با اهمیت در این زمینه، سدهای باطله هستند. سدهای باطله، از ملزومات معدن است که میتواند آب و خاک منطقهی معدن را نابود کند. این سازهها ابزاری برای جمعآوری و نگهداری پسابها و مواد باطلهی حاصل از فرایند تغلیظ در کارخانههای فرآوری مواد معدنی هستند. باطلههای معدنی حاوی ترکیبهای مختلف شیمیایی هستند که در عملیات فرآوری به مواد معدنی اضافه میشوند. از طرفی خود باطلهها نیز با توجه به نوع کانسار و مواد معدنی استخراجی میتوانند حاوی عناصر سمی مختلفی باشند. این پسابها وارد خاک و آب منطقه میشوند و چنانکه در تجربهی معدن آقدره شاهد بودیم، میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به محیط زیست و اهالی منطقه وارد کند.
نابودی اکوسیستم منطقه در فعالیتهای تخریبی معدن و آسیب به پوشش گیاهی نیز به دلیل فعالیتهای مخرب ماشینآلات حفاری و با توجه به اینکه قانون، کارفرمایان معدن را مجبور به ترمیم نمیکند نیز معظلات دیگر زیست محیطی معادن در ایران هستند.
مسالهی ملی، عینی است:
هر چند که بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، و شوربختانه حتی بخشی از چپ، مسالهی ستم ملی را غیر واقعی، غیر انضمامی و درجه دو میداند، سویههای اقتصادی این ستم چنان عیان است، که به سادگی نمیتوان از آنها عبور کرد. مقایسهی بودجهی شهرهای مختلف، وضعیت امکانات زیربنایی مانند راهها و بیمارستانها، و همچنین مقایسهی آمار بیکاری در میان استانها، نشان میدهد که یک سیاست تبعیضآمیز در مورد مناطق مختلف اعمال میشود.
هرچند که راه برخورد با این سیاست، نه پراکندگی، که اتفاق نظر حول امور مسبب وضعیت است. نابودی محیط زیست آذربایجان و به خاطر افتادن جان شهروندان آن، شاید امروز موضوعی قابل لمس برای ساکن شرق کشور نباشد. اما رواج این سیاست و تبدیل شدن آن به مقوم مسالهی مهاجرت روستائیان، آسیب به کشاورزی، تداول کنترلناپذیری و قلدری سرمایه در کشور و مسائلی از این دست موجب میشود زنهار دهیم که مسالهی معدن تکاب، دیر یا زود دامنگیر همه خواهد بود، اگر علیه آن.