اقتصاد دیجیتالی: فضای مجازی و زمان نامحدود در شبکه بخش 3

فصلی از کتاب "شرایط دیجیتالی – مارکسیسم پسامدرن و تجربه زندگی دیجیتال" انتشارات دانشگاه وست مینیستر-۲۰۲۰

دیجیتالیته ناهموار و ترکیبی در رابطه زمان-فضا در اقتصاد جهانی

در مقاله "تاریخ انقلاب روسیه ۱۹۳۰" لئون تروتسکی سعی کرد تئوری مارکسیستی توسعه نامتعادل را گسترش دهد. این تئوری نخستین بار وسیله رودولف هیلفردینگ در سال ۱۹۱۰ عرضه شده بود و ادعا کرده بود که کشورهای صنعتی شده اولیه مانند بریتانیا و آلمان و ایالات متحده احتمالا نسبت به بقیه کشور ها قادر به کسب مزیت رقابتی نسبت به کشورهای دیگر بودند، و خواهند توانست که آن برتری را در طول زمان افزایش دهند، و بنابراین ان تسلط را به عنوان منطقه رشد کرده صنعتی تثبیت و گسترش دهند. تروتسکی این ایده را به آنچه "توسعه ناهموار و ترکیبی" می نامد گسترش داد. در اینجا، آن کشورها که از طریق واردات سرمایه و تکنولوژی از کشورهای پیشرفته توسعه یافته اند، می توانند فازهای خاصی از توسعه را که کشورهای پیشرفته از قبل از آن عبور کرده بودند، «میانبر» بزنند. گذشته از این، یک بخش توسعه یافته می تواند در کنار یک بخش توسعه نیافته یا 'عقبمانده' در داخل همان کشور وجود داشته باشد. این یکی از ویژگی های توسعه ناهموار بود. برای تروتسکی نیز این یک تناقض بود، که می توانست پیامدهای منفی برای نجات طبقه کارگر ایجاد کند، مانند ایجاد یک طبقه سرمایه داری قدرتمند و بومی که می توانست بر یک طبقه کارگر نوظهور حکومت کند و فرصتی برای توسعه نهادهای صنفی برای سازماندهی همبستگی و مقاومتی که در سرمایه داری های پیشرفته تکامل یافته بود، نداشت. این فرایند ناهموار با این حال درمقیاس گسترده تر از اتصال های متعدد بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و از طریق پیوندهای ایجاد شده توسط گسترش خود سرمایه داری به هم ارتباط یافته بود. این ارتباطات به استدلال تروتسکی، می تواند اثر مثبت تری بر آگاهی طبقه کارگر و رادیکالیزه شدن آن از طریق، به عنوان مثال، آگاهی و الهام از مبارزات در نقاط دیگر جهان داشته باشد. این ایده همچنین وزن و ارزشی به مفهوم اساسی تر او، یعنی 'انقلاب دائم' می داد. تروتسکی در نوشته هایش در طول دهه ۱۹۳۰ به دنبال سیستماتیک کردن این ایده از گسترش ناهموار و ترکیبیِ سرمایه داری به یک «قانون» اقتصادی رسمی تر بود. این آرزوی تروتسکی برای عمومی کردن این 'قانون' به عنوان یک دیالکتیک تعیین کننده بود. چیزی که او دید، 'کلی ترین قانون روند تاریخی [سرمایه داری] است و یک مقابله ایدئولوژیک با ظهور استالینیسم و ایدئولوژی 'سوسیالیسم در یک کشور' بود، که در آن دهه ترویج می شد.

 

قصد من این نیست که در اینجا به نفع یک قانون از درون علوم اجتماعی، از تروتسکی، و یا از هر کس دیگری موضعگیری کنم. فقط می خواهم نشان دهم که چطور به نحوی از طریق اقتباس از تز ناهموار و ترکیبی تروتسکی، ما می توانیم دیجیتالی بودن را واضح تر درک کنیم و ببینیم که چگونه فرایند های ناهمواری در سراسر جهان تولید می کند - و اینها همه در درون یک تکنولوژی غالب ترکیب شده اند.

جهش انباشت خود را امروز در یک رابطه زمان-فضای جدید از طریق دیجیتالی بودن بیان می کند که به تز "اصلاح فضایی" هاروی بعد دیگری می دهد. به یاد خواهد ماند که اصطلاح 'اصلاح فضایی' هاروی روش غلبه سرمایه بر مشکل تشدید انباشت بیش از حد خود را با انتقال سرمایه مازاد به مناطق جغرافیایی جدید تئوریزه کرده بود، انتقال به بازارهای جدید، نواحی تولید، کشف منابع جدید برای دسترسی به مواد و غیره به جایی که ممکن است سودآورتر باشد. همچنین در یادها خواهد ماند، که هاروی، به دنبال مارکس، دید که این تنها یک 'تعمیر موقت' بود، یکی که به سادگی تناقضات (انباشت) را به یک حوزه گسترده ترانتقال داده وعرض جغرافیایی بیشتری به آنها می دهد.

امروز، 'اصلاح فضایی' بخش مهمی در فصول پسا کلاسیک وپسا مدرن را بکار می گیرد. این را می توان از طریق ایده ای درک کرد که من به طور کامل تر در جای دیگری توضیح داده ام، و آن را جهانی شدن درون-بیرون می نامم. من آن را در شکل کلی در اینجا طرح می کنم. همان طور که این اصطلاح نشان می دهد، اصلاح فضایی'، تسهیل شده توسط دیجیتالیته، به منطق انباشت دو جهت برای سفر داده است: به بیرون به فضای فیزیکی جهان، به همان اندازه که از آغاز سرمایه داری انجام داده است، و به سمت داخل به فضای مجازی جامعه، برای ایجاد فضاهای جدیدی برای انباشت از طریق صنایع جدید و فرصت های ارائه شده توسط یک حوزه شبکه ای همیشه در حال رشد. از این گذشته، این منطق 'به سمت داخل' نیز قادر به استعمار، از طریق اصلاح فضاهای از پیش موجود جامعه، ورود به مناطقی از زندگی که همان طوری که فردریک جیمزون آن را لقب داده ، تابحال پناه گرفته از [بازار] و در واقع بیشتر به خاطر مواضع خصمانه آن که ناهماهنگ با منطق آن است.

اجازه دهید قبل از در نظر گرفتن آنچه که می بینم، در اینجا طرح کلی هر جهت از سفر را به نوبه خود نشان دهم، به عبارت دیگر سه مظهر برجسته از اقتصاد دیجیتال جهانی که خدمات، تولید و پلاتفرم در سرمایه داری است. از آنجا من سخن ام را با بازتابی در زمینه دیجیتالی بر آنچه دیوید هاروی در کتاب خود امپریالیسم جدید در سال ۲۰۰۵، 'انباشت با سلب مالکیت' نامگذاری کرد – و او مشخصا آن را به عنوان 'ویژگی عمده از موضوعیت سرمایه داری معاصر' می بیند، به پایان خواهم برد.

 


Source URL: https://bepish.org/node/4414