تنها راه مؤثر ضد ترور، پایان دادن به جنگ است!

صبح 11 سپتامبر 2001من درمنهتن میان گروه کوچکی از شهروندان امریکایی بودم که یا روی جعبههای شیر نشسته یودند یا دربین مردم تابلوهایی را خطاب به هیئت نمایندگی امریکا در سازمان ملل در دست داشتند. ما یک ماه بود از خوردن غذای خشک خود داری کرده بودیم و خواهان پایان دادن به جنگ اقتصادیای بودیم که به واسطه تحمیل تحریمهای سازمان ملل علیه عراق به راه افتاده بود. ما هرجمعه از روزهی خود، با حمل عدس و برنج به ورودی هیئت نمایندگی امریکا در سازمان ملل نزدیک میشدیم و درخواست میکردیم مقامات امریکایی با گوش دادن به گزارشهای ما، که پس از دیداراز بیمارستانها و خانههای عراقیهای بیچاره جمع آوری شده بود روزه ما را بشکنند. در بعد از ظهرهای جمعه چهارهفته پیاپی، پلیس نیویورک به دستهای ما دست بند زد و ما را به زندان برد.
دو روز پس از حمله هواپیمای مسافربری به مرکز تجارت جهانی، مقامات هیئت نمایندگی امریکا در سازمان ملل ازما خواستند که با آنها ملاقات کنیم.
من به سادگی امیدوار بودم که این عمل حاکی از همدلی مقامات امریکایی باشد. شاید حمله 11 سپتامبر سبب تاسف از رنج و دردی شده بود که مردم عراق و دیگر کشورهایی که امریکا به آن ها حمله میکند تحمل میکنند. اما مقامات هیئت نمایندگی امریکا در سازمان ملل میخواستند بدانند که چرا ما به عراق رفته ایم، ما احساس کردیم که علاقه آنها اساسا طبق دستوری که داشتند به پرکردن فرمهایی برای جمعآوری اطلاعات بیشتر در باره افراد امریکایی بودکه به عراق میروند.
به دنبال حملات11 سپتامبر، دولت و ارتش امریکا از درد و حیرت ناشی ازآن برای افزایش ترس، ترویج اسلام هراسی و به راه انداختن جنگهای ابدی که تا همین امروزادامه دارد بهره برداری کردند. امریکا اکنون به بهانه "ضد تروریسم" به درهم آمیختن حملات پهپاد ها، دیدبانی، حملات هوایی و عملیات سری برای ادامه به راه انداختن جنگ در افغانستان ملزم است. وحشت درمیان افغان ها ادامه دارد.
من آخرین بار در سپتامبر سال 2019 از کابل بازدید کردم. زمانی که آن جا بودم، دوست جوانی که پنج سال بود اورا می شناختم سلام کرد وبعد با صدای آرامی سخن گفت. او پرسید "کتی، چیزی درباره قاضی قدیر، بهادیر،جهانذب و صبور میدانی؟" من سرم را تکان دادم. اندکی قبل از رسیدنم به کابل خبری درباره کماندوهای عملیات ویژه افغان، که از سوی سیا آموزش دیده بودند، خوانده بودم که شبی به خانه 4 برادر در شهر جلال آباد حمله کرده بودند. آن ها مردان جوان را ازخواب بیدار کرده، بعد با شلیک گلوله آنها راکشته بودند. همسایه ها گفته بودند مردان جوان برای استقبال از پدرشان که از مکه از حج برگشته بود درآن جا جمع شده بودند، همکاران بسیاری اصرار میکردند که مردان جوان بیگناه بودند.
دوست جوان من از رخ دادهای بسیار دیگری که در آنها امریکا مستقیما به افراد بیگناه حمله کرده بود یا واحدهای آموزش دیده افغان این کار را انجام داده بودند عمیقا آشفته شده بود. دو دهه جنگ امریکا درافغانستان شهروندان را دربرابر حملات پهپادها، حملات شبانه، حملات هوایی و دستگیریها آسیب پذیر کرده است. بیش از4 میلیون نفر دست به مهاجرت داخلی زده بودند چون یا از جنگها فرارمی کردند یا دیگر نمیتوانستند در زمینهای سوخته، دچارخشکسالی زنده بمانند.
در دیداری قبل تر از کابل، در اوج افزایش سربازان امریکایی درافغانستان، دوست جوان دیگری با شوق ازمن درخواست می کرد به پدر- مادرها در امریکا بگویم که دختران و پسرانشان را به افغانستان نفرستند. اوگفت" اینجا برای آنها بسیار خطرناک است. و آنها واقعا کمکی به ما نمیکنند."
امریکا سالها ادعا کرد ماموریتش در افغانستان زندگی زنان و کودکان افغان را بهبود بخشید. اماجنگ امریکا اساسا، زندگی کسانی را بهبود بخشید که سلاحها را طراحی کردند، ساختند، فروختند و برای کشتن افغانها به کاربردند.
در سال 2014 زمانی که امریکا درحال کاستن از موج سرباز- اما نه اشغال - خود ش درافغانستان بود مقامات نظامی آنچه را که "بزرگترین ماموریت تاریخ ارتش امریکا"خوانده می شد عملی کردند که موجب مخارج عظیمی شد. یک برآورد نشان میدهد که هزینه جنگ افغانستان، در همان سال، به قیمت 2 میلیون دلار برای هرسربازامریکایی تمام شد درهمان سال، مقامات یونیسف، برآورد کردند که هزینه سالانه اضافه کردن نمک یددار به رژیم غذایی نوزادان افغان- که به جلوگیری از آسیب مغزی مزمن در کودکانی که از سوء تغذیه شدید رنج می برند کمک میکند- میتواند 5 سنت برای هرکودک باشد.
اگرهرگاه به اکثریت مردم امریکاقدرت انتخاب داده میشد، آیا با بودجه شخصی خودشان کدام تلاش را میتوانستند انتخاب کنند ؟ هزینه بی بند و بارارتش امریکا در افغانستان ، یا یاری حیاتی برای رفع گرسنگی کودکان افغان؟
یکی از دوستان جوان افغان من میگوید اکنون آنارشیست شده است. او اعتماد زیادی به دولتها و ارتشها ندارد. او تابعیت محکمی نسبت به شبکه مردم عادی که به ایجادآن کمک کرده است احساس میکند، گروهی که من به صورت عادی می توانم از آن نام ببرم و تجلیل کنم، اما اکنون باید برای کمک به حفظ آنها از دست گروه های دشمن با عنوان" دوستان جوان ما درافغانستان" از آنها یادکنم.
آن ها به موازات تلاش خستگی ناپذیر برای تقسیم منابع ، مراقبت از محیط زیست، شجاعت وفداکاری آتشینی نشان دادند، و رفتار مسالمت آمیزشان دربرابر اتهامات بالقوهی کسانی که ممکن است باورکنند آنها وابسته به غربیها هستند آنها را کاملا آسیب پذیر کرده است.
در هفته های اخیر، من بخشی از یک تیم برنامه ریزی نشده کمک به 60 جوان و اعضا خانواده آنها بودم که نسبت به ماندن درکابل احساس خطر میکنند و گزینه های خود را برای فرار از کشور طبقه بندی میکنند.
پیش بینی آنکه حاکمیت طالبان چگونه روی آنها تاثیر خواهد گذاشت دشوار است.
پیش از این، برخی افراد فوق العاده شجاع به اعتراضها در استانهای هرات، نیمروز، بلخ و فراح، و شهر کابل کمک کرده اند، که در آن جا ده هانفر از زنان برای درخواست نمایندگی در دولت جدید و تاکید بر آنکه حقوق آنها باید محفوظ بماند به خیابانها آمدند.
طالبان ممکن است دراستانهای بسیاری در افغانستان، خود را حاکم بر مردمی دریابد که میلی به آنها ندارند. نیمی از جمعیت درحال حاضر در فقر و فاجعه تلاطم های اقتصادی زندگی می کنند. مردم در آسیبهای ناشی از جنگ، خرمنها، خانهها و وسایل خانه خود را از دست داده اند. موج سوم کوویدکشور را آلوده کرده و سه میلیون افغان با پیآمدهای خشکسالی شدید مواجهند. آیا دولت طالبان منابع و مهارتهای لازم را برای برآمدن از عهده این مشکلات فشارآور خواهد داشت؟
از سوی دیگر، به نظر می رسد دربرخی استانها، حکومت طالبان به ناشایستگی و فساد دولت سابق ، به ویژه در رابطه با فقر یا مناقشه ارضی ترجیح دارد.
باید صادق باشیم. طالبان امروز به خاطر آن در قدرتند که امریکا به آشفتگی عظیم ایجادشده در افغانستان کمک کرد.
اکنون، ما شهروندان امریکا، باید روی پرداخت غرامت برای ویرانی ناشی از 20سال جنگ اصرار کنیم. برای آنکه این غرامت معنا دار باشد، باید هزینه ازکارانداختن سیستم رفاه را نیز دربربگیرد که سبب اینهمه خرابی و بدبختی شد. جنگهای انتخاب ما علیه ملتی به راه انداخته شد که هیج آسیبی به ما نرساند. ما اکنون باید انتخاب کنیم، تا بیرحمی عبث جنگهای ابدی خود را کنار بگذاریم.
دوست جوان من که درسال 2019 درباره سوء استفاده از حقوق بشربا من نجوا میکرد، به تازگی از افغانستان گریخت. او گفت نمی خواهد با ترس زندگی کند، اما عمیقا میخواهد از زندگیش برای انجام کارخوب، برای ساختن دنیایی بهتر استفاده کند.
افغانستان، سرانجام به افرادی چون او و دوستان اونیاز خواهد داشت اگر کشورآینده ای را تجربه کند که در آن حقوق بنیادی بشر برای غذا، سرپناه، مراقبت بهداشتی و آموزش تامین شود. کشور به افرادی که پیش از این فداکاریهایی برای صلح انجام داده اند ، به مثل افغان که میگوید"خون خون را نمیشوید" اعتقاد دارند نیازخواهد داشت.
اساساً مردم افغانستان به مردم ایالات متحده برای درآغوش گرفتن این آموزش یکسان نیاز خواهند داشت. ما باید تأسف حقیقی خود را بیان کنیم، طلب بخشش کنیم، و شجاعت همانندی را به مردم شجاعی که امروز بر اجرای حقوق بشر در افغانستان اصرار می ورزند نشان دهیم. ارثیه وحشتناک 11 سپتامبر را به صورت جمعی به رسمیت بشناسیم. ما باید با " ضد ترور، لغو جنگ" موافقت کنیم.