دادگاه نورنبرگ

نباشد زین زمانه بس شگفتی
اگر بر ما ببارد آذرخشا
رودکی
در۲۰ آوریل۱۹۴۲، نمایندگانی از نُه کشور اشغالشده بهوسیلهٔ آلمان، برای تهیهٔ پیشنویس «قطعنامهٔ متفقین علیه جنایتهای جنگی» در لندن دیدار کردند. بریتانیا، آمریکا و شوروی… بر سر چارچوب مجازات مسئولان جنایتهای جنگی در جنگ جهانی دوم به توافق رسیدند، و به فرانسه هم جایی در دادگاه اختصاص دادهشد. پایهٔ حقوقی دادرسی منشور دادگاه نظامی بینالمللی لندن بود، که چهار قدرت در ۸ اوت ۱۹۴۵ برسر آن به توافق رسیده بودند و دادرسی را محدود به «مجازات جنایتکاران جنگی مهم کشورهای محور اروپایی» میکرد. در حدود ۲۰۰ متهم به جنایات جنگی در نورنبرگ دادرسی شدند، و۱۶۰۰تن دیگر بهشیوههای نظامی سنتی دادرسی شدند.
«هانا آرنت۲»، فيلسوف و روشنفكری كه خود طعم بشریت ستیزی را در آلمان چشيده بود، در سال ۱۹۶۱ در مقام گزارشگر در دادگاه «آدولف آيشمن۳» یکی از افسران بلندپایه حزب نازی که در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از انسانها را به «کورههای آدمسوزی» اعزام کردهبود، حاضر شد. «آرنت» در گزارش اين دادگاه، با وجود اينكه خود يهودی بود و آسيبهای فاجعه هولوكاست را نيز شخصاً تجربه كرده بود، كاملاً بیطرفانه و دور از احساسات به تحليل و نقد روند دادرسی و اسناد و شاهدان آن پرداخت. مهمترين بخش گزارش آرنت، تحليل او از ماهيت شَر و نقش انسانها در برابر آن بود. از نظر او، شَر لزوماً از هيولاهای شيطانی سر نمیزند، بلكه افراد كاملاً معمولی يا ابله هم میتوانند مرتكب شَر شوند و آثاری فاجعهبار به بار آورند. آدولف آيشمن شهروندی قانون مدار و از نظر روانی كاملا سالم بود و حتی نشانهای از نفرت ديوانهوار نسبت به انسانها يا يهودستيزی متعصبانه در او ديده نمی شد. عيب اصلی آيشمن عجزاو از منظر «ديگری» به چيزی نگاه کردن بود. او نمیتوانست خود را به جای انسانهایی بگذارد كه برای مرگ راهی «آشوويتس۴» می شدند و به همين دليل از درك شَر بودن رفتارش عاجز بود. او در اكثر دفاعيات خود، «اطاعت از قانون»( واین روزها بخوان اطاعت از احکام) و «فرمان پيشوا»(بخوان فرمان ِرهبرطالبان) را دليل اقدامات خود ذكر میكرد و به زبان ساده، تنها مامور بود و معذور. از همين رو آرنت عنوان اين وضعيت را «ابتذال شَر» ناميد. او بعدها در كتاب «زندگی در عصر ظلمت» اعلام میدارد كه شَر و وقوع فاجعه ناشی از آن قابل فهم و پيشگيری از آن ممكن است؛ بنابراین آدمی مسئول اعمال خويش بوده و نمیتواند از بار مسئوليت خود شانه خالی كند. آرنت در ادامه، راهكار فهم شَر را نيز ارائه میدهد: انديشيدن؛ او ميان وقوع شَر و نينديشيدن، پيوندی محكم می بیند. اين نوع انديشيدن موثر كه در نظر آرنت تنها راه مهار خشونت است، از طريق گفتوگو با خود حاصل می گردد. انسانی كه بتواند در اين گفتوگوی درونی، با خود به مثابه «ديگری» انديشه كند، توانايی داوری و تشخيص ميان خوب و بد را، به ويژه در شرايطی كه نظام ارزشی فرو ريخته باشد، به دست می آورد. نكته ديگر در تفكر آرنت، «زندگی در عصر ظلمت» است. او فضای ظلمانی و تقديرِ زيستن در چنين شرايطی را عذر موجه برای عدم واكنش اخلاقی و وجدانی نمیداند.
درک و تحلیل آن وقایع خونباردر آن سالها توسط هانا آرنت و هم اندیشان او به خودیخود مسئولیت به دنبال میآورد و آنکه اطلاع پیدا میکند دیگر نمیتواند بیتفاوت یا جانبدار باقی بماند که در اصل بیتفاوتی و جانبداری ازجنایت در برابر چنین جنایاتی از یک جنس اند؛ امری که اینروزها در افغانستان طالبان می بینیم.
حالا به وضوح می توان ادعا کرد که ملت آلمان تا همین امروز تنها ملتی است که به ریشههای خشونت در اندیشههای روزمرهاش اشراف پیدا کرد، از آنها تبری جُست و در برابر قربانیانش زانو زد. اگرچه بسیاری از ملل دیگر هم جنایتهایی ملی انجام دادهاند؛ اما هیچکدام به این درجه از مسئولیتپذیری هرگز نرسیدهاند.
در دادگاه نورنبرگ برای اولین و شاید آخرینبار در تاریخ به تمامی ریشههای منجر به ظهور پدیده خشونت توجه شد و مسئولیت تمام افراد در این اندیشه منحط ملی بازخواست گردید؛ از کارل اشمیت٥، فیلسوف بزرگی که رسماً بهعنوان فیلسوف حزب نازی مورد تقبیح قرار گرفت تا مارتین هایدگر۶، فیلسوف بزرگ قرن که حمایتش از نازیسم مطرودش کرد و سالها بعد تنها با اهتمام هانا آرنت توانست به اعتباری که لایق آن بود؛ بازگردد و ازرا پاند۷، شاعر بزرگ قرن که تقریبا تمام قرن بیستم را زیست، نه تنها اندیشمندان زنده که پنبه فیلسوفان و اندیشمندانی که دههها و قرنها قبل از ظهور خشونت نقش داشتند، همه حلاجی شدند. همه وهمه در دادگاه نورنبرگ در تبلور یا بیتفاوتی در برابر ایدهای که ملتی را برتر میدانست، پس نژادپرستی محسوب میشد و خشونتی عریان که نتیجه غیرمستقیم همین تفکرات بود، مقصر شناخته شدند.
در قرن بیست و یکم آنچه مسئوليت افراد ساده و انديشمندان را در برابر عقايد رايجی كه ريشه در خشونت تاريخی دارند، چندبرابر میكند. اين واقعيت است كه در همان زمان عده زيادی با اين عقايد به مخالفت برخاستند و رنجها بردند. والتر بنیامین٨ از خوف دژخیمان هیتلر خودکشی کرد، پیشوایان مکتب فرانکفورت به آمریکا پناهنده شدند و مانس اشپربر۹ در رود مسکو اشک ریخت.
اما این روزها که خشونت عریان در افغانستان اتفاق می افتد، به نظر همه کور و کرند! روزگاری جنایتکاران جنگی را در دادگاه نورنبرگ محاکمه می کردند، اما اینروزها کار دنیای متمدن به جایی رسیده که آدمکشان و جنایت کاران جنگی، کنفرانس مطبوعاتی می گذارند در کشور همسایه ی شرقی ما و حاکمان دنیا برای منافع شان، بی تفاوت ازآن می گذرند. «... گوییا باور نمیدارند روز داوری ...» و داوری مردمان و نسلی است که هوشیارانه مینگرند به قدرت های بزرگ دنیا و همه کسانی که می توانند کاری بکنند و بی تفاوت و یا دنبال منافع خویش اند.
------------------
۱- دادگاه نورنبرگ به مجموعهای از دادرسیهای نظامی گفته میشود که پس از جنگ جهانی دوم بهوسیلهٔ متفقین و تحت قوانین بینالمللی و قوانین جنگ برگزار شد.
۲- هانا آرِنْت Hannah Arendt زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ درگذشتهٔ ۴ دسامبر ۱۹۷۵ فیلسوف و تاریخنگار او از مهمترین اندیشمندانی بود که آرا و افکارش تأثیری ژرف در سدهٔ بیستم میلادی بر جای گذاشت.
۳- آدولف اتو آیشمن Adolf Otto Eichmann از افسران بلندپایه حزب نازی بود…
۴- اردوگاه آشویتس Auschwitz بزرگترین و مجهزترین اردوگاه کار اجباری آلمان نازی. در سال ۱۹۷۹ میلادی، سازمان یونسکو، این اردوگاه را به عنوان «نماد بیرحمی انسانی نسبت به همنوعان خود در قرن بیستم»، در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار داد.
٥- کارل اشمیت Carl Schmitt زادهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۱۸۸۸ درگذشتهٔ ۷ آوریل ۱۹۸۵ حقوقدان، فیلسوف کاتولیک، نظریهپرداز سیاسی و استاد حقوق آلمانی بود. بیشتر آثار وی در توجیه فاشیسم و علیه دموکراسی لیبرال است.
۶- مارتین هایدِگِر Martin Heidegger زاده ۲۶ سپتامبر ۱۸۸۹ درگذشته ۲۶ مه ۱۹۷۶ یکی از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم بود. او از اعضای حزب نازی و نمایندهٔ این حزب در دانشگاه فرایبورگ بود
۷- ازرا وستون لومیس پاوند Ezra Weston Loomis Poundمتولد ۳۰ اکتبر ۱۸۸۵ درگذشته ۱ نوامبر ۱۹۷۲ شاعر آمریکایی ایرلندی الاصل. او نظریههای فاشیستی بنیتو موسولینی را پذیرفت و حمایت خود را از آدولف هیتلر بیان داشت.
٨- والتر بندیکس شونفلیس بنیامین Walter Bendix Schönflies Benjamin زاده ۱۵ ژوئیه ۱۸۹۲درگذشته۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰ فیلسوف، مترجم، نویسنده، برنامهساز رادیو و از اعضای مکتب فرانکفورت در رابطه با نظریهٔ انتقادی، نام مکتبی آلمانی است که در دهه ۱۹۳۰ (میلادی) توسط ماکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهشهای اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. عمدهٔ فعالیت این مکتب در زمینههای مربوط به فلسفهٔ علوم اجتماعی، جامعهشناسی و نظریهٔ اجتماعی نئومارکسیستی است. وی از منتقدان امپریالیسم در غرب بود و به مبارزه با سرمایهداری پرداخت.
۹- مانس اشپربر ۱۹۰۵–۱۹۸۴ رماننویس اتریشی- فرانسوی است. «نقد و تحلیل جباریت» و «قطره اشکی در اقیانوس» از جمله آثار او است. مانس اشپربر روانشناس فردی و شاگرد آلفرد آدلر، همعصر ژان پل سارتر، دوست آلبر کامو و برتولت برشت بود.