جنبش تعاونی در قرن 21 بخش دوم

مقدمه – ادامه
امروزه در سراسر دنیا جنبشهای تعاونی، دموکراسی در محل کار، و شرکتهای اجتماعی مجدداً سر برآورده اند. جنبشهای اجتماعی مردمی در پاسخ به ویرانیهای جهانی شدن و رکود عمیق جهان گستر، برای بهبود شرایط زندگی مردم و توانمندسازی آنان به تعاونیها روی آوردهاند. مردم در تعاونیها گرد هم می آیند، زیرا برای اشتراک در کار، هزینه و تخصص به دیگران نیاز دارند؛ زیرا ترجیح می دهند در یک فضای دموکراتیک کار کنند. بسیاری از شرکتهای اجتماعی جدید محصول ابتکارات خودجوش گروههای مردمی اند و بسیاری از آنها توسط سازمانهای توسعه غیرانتفاعی، دولتها و اهالی سازماندهی، هماهنگ و حمایت میشوند. هستند سازمانهای غیرانتفاعی که برای انجام تحقق اهدافی ناظر بر عدالت اجتماعی به سازماندهی شرکت های اجتماعی روی آورده اند. اهالی و دولتها نیز برای توسعه اقتصادی به شرکتهای اجتماعی روی آورده اند.
امروزه در امریکا حدود 85 درصد مشاغل در بخش خدمات متمرکز شده اند (منظور مشاغل غیردولتی و در بخش غیررسمی اند). این دست مشاغل غالباً به بهترین نحو توسط شرکتهای خرد و کوچک اجرا می شوند. "استارت آپ"ها* در این بخش ناگزیر نیستند کار را با تجهیزات فنی گرانقیمت و پیشرفته آغاز کنند. به خصوص در همین جاست که تعاونیها و دیگر شرکتهای اجتماعی قادر اند با موفقیت عمل کنند و برپا بمانند. این بخش همچنان و تا آیندۀ قابل پیش بینی زمین باروری برای تعاونیها باقی خواهد ماند. به علاوه شرکتهای کوچک صنعتی و دستی نیز نیازی به تکنولوژی گرانقیمت ندارد. تعاونیها و شرکتهای اجتماعی در این بخش از اقتصاد نیز غالباً با موفقیت عمل می کنند.
اما با افزایش ابعاد شرکت، حفظ دموکراسی مستقیم در محل کار مدام دشوارتر و پیچیده تر می شود. شرکتهای بزرگ مدرن مبتنی بر فناوری، تخصص و مدیریت پیچیده، به راحتی تن به دموکراسی مستقیم نمی دهند. در این دست شرکتها غالباً کارایی، به عنوان یک مقیاس، با فرآیندهای دموکراتیک در تضاد است. با این حال، تعاونیهای کارگری موجود در شرکتهای متوسط در آمریکا با موفقیت کار کردهاند. موندراگون، بزرگترین گروه تعاونیهای کارگری در جهان، که مرکز آن در باسک اسپانیا است، بیش از 92000 نیروی کار دارد.
اگرچه جنبش تعاونی امروزی دموکراسی محل کار و برابری اجتماعی را با قوت تعقیب می کند، اما در اساس بر تبدیل شرکتهای بزرگ به تعاونی متمرکز نیست. این همانا جنبش کارگری و اتحادیه ای است – و نه جنبش تعاونی – که بر بنگاه ها و شرکتهای بزرگ تمرکز دارد. در دهه های اخیر این جنبش در امریکا به شدت ضعیف شده است. تنها در صورتی که کارگران موفق به تغییر در قوانین کار شوند، آن گاه برای اتحادیههای کارگری در آمریکا این فضا ایجاد خواهد شد تا دموکراسی محل کار در شرکتهای بزرگ را در دستور کار فوری قرار دهند. من در این مقاله به مسائل مربوط به دموکراسی محل کار در شرکت های بزرگتر نمی پردازم.
تعاونی ها هم یک شکل طبیعی برای تعامل انسانی اند و هم یک نوع جنبش اجتماعی مدرن. آنها احتمالاً دمسازترین و طبیعی ترین شکل سازمان اجتماعی فراتر از خانواده اند. جامعه بشری بدون همکاری ساده گروه های اقتصادی و کمک های متقابل، هرگز توسعه نمی یافت. از سوی دیگر، جنبش تعاونی یکی از اولین جنبش های اجتماعی دوران مدرن است که ریشه در آغاز انقلاب صنعتی دارد و بخشی جدایی ناپذیر از جنبش کارگری اولیه است.
همیشه دینامیسم خاصی بین تعاونی ها به عنوان یک شکل گیری طبیعی اجتماعی و تعاونی ها به عنوان یک جنبش اجتماعی وجود داشته است. وجه اجتماعی جنبش تعاونی مبتنی بر شکل گیری طبیعی آن و بر این تصور گسترده استوار است که جامعه مدرن در دموکراسی طبیعی کار، که آرزوی انسانیت است، مداخله، و آن را نفی و انکار کرده است. سرمایه داری بازار سیستم استخدامی را به عنوان مبنای آزادی انسان می ستاید، اما همچنان که بیشتر استخدامی ها متوجه اند، این سیستم تقریبا همواره ابزاری برای سرکوب و اسارت نیز بوده است. هدف جنبش تعاونی رهایی از قشربندیهای ظالمانۀ اجتماعی و از خودبیگانگی انسان است.
آیا تفاوتی در برآمد مجدد یا حتی تجدید حیات جنبش تعاونی در حال حاضر با روندهای قبلی در جنبش تعاونی وجود دارد؟ اگر آری، چه چیز موجب این تفاوت است؟ برای روشن شدن این پرسشها، لازم است نگاهی کوتاه به تاریخچه جنبش بیاندازیم. از آنجایی که من جنبش ایالات متحده را بهتر می شناسم، روی آن تاریخ مکث خواهم کرد. و از آنجایی که جنبش تعاونی یک جنبش جهانی است، تاریخ ایالات متحده را با برخی از تحولات دیگر در سراسر جهان مرتبط خواهم کرد. رویکردهای زیادی به تاریخچه جنبش تعاونی و چشم اندازهای مختلفی از اهداف و مأموریت آن وجود دارند و هر کشوری تاریخ خود را دارد که به یکسان مهم است. این قصه سر دراز دارد.
مناسب است "قصۀ آمریکایی" را با این نکته از توماس جفرسون آغاز کنیم که زمانی نوشت: "هرگاه در کشوری همزمان زمین های لم یزرع و بیکاران تهیدست وجود داشته باشند، روشن می شود که قوانین مالکیت، آن قدر دامنه گرفته اند که حق طبیعی را زیر پا گذاشته اند. زمین سهم مشترک انسانها برای کار و زندگی است."
اینها مفاهیم کلیدی دموکراسی جفرسونی و مبنای اساسی قانون "مزرعه داری خانگی" آبراهام لینکلن اند که میلیونها کیلومتر مربع زمین را در اختیار افرادی گذاشت که می خواستند کار کنند. البته در دنیای امروز همه ما نمیتوانیم کشاورزان خرد باشیم، اما آن مفاهیم همچنان، انکارناپزیر، برای انواع کارهایی که ما میشناسیم استفاده می شوند. این ایدهها بخشی از مبانی قانونی و تاریخی را تشکیل میدهند که دولت امریکا مبتنی بر آن زیرساخت و محیط حمایتی لازم برای اقدام تعاونیها را فراهم میکند.
* استارت آپ: شرکت یا پروژه ای که توسط یک پیشه ور برای جستجو، توسعه و اعتبارسنجی یک مدل کسبوکار مقیاسپذیر پیش برده می شود. در حالی که اصطلاح "بنگاهداری" به همه مشاغل جدید، از جمله خوداشتغالی و مشاغلی که قصد ثبت خود را ندارند، اطلاق می شود، استارت آپ به مشاغل جدیدی اطلاق می شود که قصد دارند فراتر از بنیانگذاران انفرادی اولیه رشد کنند. استارت آپ ها در بدو امر با ابهامات و نااطمینانیهای بسیاری مواجه می شوند و میزان شکست بالایی دارند، اما تعداد کمی از آنها تا نیل به موفقیت و کسب جائی تاثیرگذار ادامه می دهند. (از ویکیپدیا)