مزدور پیر

مزدور پیر
مزدور پیر آیا هیچ می گویی
خاطرات شیرین،
قصه های رنگین برای نوه ها؟
چرا ساکتی پدر بزرگ!؟
بگو از خاطراتت
بگو
از دهه شقاوت
از رقص شلاق وطناب
از چهار پایه و جوخه
*از قوطی وقبر
ازلذت قایم باشک در راهرو مرگ
از شیفته جان های گم در ژرفای خاک
مزدور
روایت کن قصه غول
ازربودن دخترکان
از زندان دل کوه
خجالت نکش
بگو از تجاوزشیطان به فرشته
ازسیاهتر ین تجربه های سیاه ،
در مو های سپیدت
نه،نه،نگو،
نبر طفلان را به جهنم
به جهان وحشت
نکن آشفته خوابشان
لرزانده است این تصاویر ،تن تاریخ
این بار سنگین خون چکان را تقسیم نتوان
خلاصی نیست تو را از مغزوچشمان ودستها
محکوم به جنگی ،با خویشتن
یقین دارم
اکنون که باخته ای جوانی
ودورت انداخته اند،
چونان، چرکین دستمال خونین
شده ای بیگانه با خود
سخت است نشان دهی دستانت
بیندیشی به گذشته،
بنگری به ایینه
می ترسی بیگمان ازنشر تعفن درون
از چشمانت پر ازمرده خون
که می گریزند نوه ها یت از ان
مزدور پیر بد معامله ای بود
دادی همه چیزت، چه گرفتی؟
امرانت غوطه ور در ثروت
و تو با دستانی خونین وخالی
تنهاوتهی از هر قصه وخاطره
با باری به سنگینی غم هزاران مادر
خواهی مرددرانزوا
در فصل یخبندان عمر
فصل پشیمانی
س-خرم
--------------------------------
*نوعی شکنجه که در دهه شصت در زندانهای ایران رایج بود که زندانیان سیاسی رادر فضایی بسیار تنگ و در داخل جعبه های چوبی شبیه تابوت قرار می دادند.
|