امروز پنجشنبه دوم دی ماه، آموزگاران کشور با "سرهم‌بندی" نامیدن مصوبه مجلس اسلامی تحت عنوان "لایحه نظام رتبه‌بندی معلمان" آن را به چالش کشیده و در بیش از ۵٠ شهر کشور پرچم اعتراض علیه فقر و استبداد را به اهتزاز درآوردند. گرچه این حرکت، فریاد صنفی معلم زحمتکش زیر جور و ستم است ولی فراتر از آن، پیام کلان دیگری هم با خود دارد: جنبش اجتماعی در ایران، مدار تازه‌ای را در وجود حرکت فرهنگ پروران تهیدست و تنگ دستان فرهنگ‌ساز می‌پیماید!

این، جنبش آن پرولتاریایی است که بازوی کارش، ذهن آموزنده رو به فرسایش اوست. قشری چونان شمع جان جامعه، که می‌سوزد تا فردای کشور روشن بماند. خیزش ناگزیر آموزگار در سرزمین جمهوری اسلامی تازه نیست، سابقه چندین ساله دارد و در اشکال گوناگون خود را نمایانده است: طومار نویسی، ترک کلاس، تجمع موضعی و اینک حرکت سراسری. معلم پیوسته گریبانگیر مرارت بوده و همچنان هم زیر چرخ و دنده دشواری‌های معیشتی له و لورده می‌شود. حرکت اعتراضی او اما حالا پدیده‌ نوینی را به تماشا می‌نهد و نه فقط محدود به تهران و چند کلان شهر که در پهنه ایران و در یک آگاهی جمعی به حربه‌های دولت.

گزمه‌های حکومتی امروز در تهران آموزگاران مرد را از صف تظاهرات بیرون کشیدند و به اسارت بردند به این خیال خام که حرکت را از نفس بیندازند، ولی بی درنگ از آموزگاران زن، خروش اعتراضی دو برابر را ‌شنیدند. سفله‌های رانت خوار به فرمان رانت‌پروران سفله به جان معلم افتادند تا صدای کسی را در گلو خفه کنند که درس دهنده فرزندان خود آنان است. به جان شریف آموزش‌دهندگانی که خواستی ندارند مگر سفره‌ای حداقل تا بتوانند نوباوگان را با جانی رمق‌دار مایه از جان بگذارند! حکومت در این سرکوب، شمشیر بر روی همگان و حتی پایه خود می‌کشد. حرکت عمومی معلم در زمره طناب‌هایی است که سرکوبگر را به کمند خواهد کشید.

این، جنبشی است صنفی و مطالبه محور که حکومت خود آن را سیاسی می‌کند؛ همانگونه که هر چیزی را در این کشور سیاسی کرده است. معلم فقط با تبعیض روبرو نیست و مشکل او حتی به کمبود معیشتی محدود نمی‌شود، رانده شدن به زیر خط فقر مطلق در میان است. قشری با کمیت بالای یک میلیون نفر و به لحاظ خانواری ٤ میلیون، که نزدیک ١٢ میلیون کودک و نوجوان نشسته بر نیمکت درس را روبروی خود دارد و با احتساب خانواده‌های آنان پاسخگوی بیش از ۵٠ درصد جامعه است. این جنبشی عدالت‌خواهانه است و نه فقط در حق خود معلم تنگدست که با این پلاکارد در دست در ۵٠ شهر اعتراضی: تحصیل رایگان برای دانش آموز!

حکومت درست می‌پندارد که این حرکت هدایت می‌شود و بی سر نیست، اما رندی‌اش در اینست که این حرکت قایم به ذات را به بیرون از آن نسبت می‌دهد و کودنی‌اش هم در اینکه، هدایت‌گری آن را محدود به معدود فعالینی می‌داند که "سربازان گمنام" نظام آنان را در درون و بیرون مدرسه شناسایی‌ کرده‌اند تا شکارشان کنند. شناخته شدگانی شرافتمند و مایه‌گذار، که سال‌هاست جورکش و کرایه نشین زندان‌های رژیم اسلامی‌اند. حکومت سرکوب، نمی‌خواهد در این تامل ورزد که چرا حرکت اعتراضی معلم فرو نمی‌نشیند و چرا هر بار هم با شعله‌کشیدنی بسی سازمان‌یافته‌تر سر بر می‌افرازد؟ این سر دارد اما سری بر تن خود.

حکومت این را نمی‌فهمد چون اولویت‌هایش چیزهای دیگرند که یک نمونه آن را در ردیف‌های بودجه ١٤٠٠می‌توان دید. در افزایش‌های دو تا سه برابری محل تامین بخش‌های نظامی و مکتبی و حوزوی ولی در آنجا که به تامین معیشت زحمتکشان استخدامی برمی‌گردد، در بهترین حالت حداکثر بیست تا سی درصد آنهم در شرایط تورم دو رقمی مدام رو به افزایش بیشتر! اگر حکومت نمی‌خواهد بفهمد، درعوض معلم متحمل درد و رنج ناشی از تداوم تبعیض به خوبی آگاه به منشاء تبعیض‌ است. آگاهی‌ای که آبستن زایش فعالین سازمانگر از دل خود در مقام کنشگری و هدایتگری حرکت اعتراضی است. این تصادفی نیست که توده آموزگار به لایحه سرهم بندی شده مجلس بلافاصله نه می‌گوید؛ او اگاه به حرفی است که می‌زند، مسلط به استدلالی که می‌آورد و واقف بر اقدامی که در پیش گرفته است.

حرکت آموزگاران حلقه‌ای از سلسله زنجیر حرکات اعتراضی، جنبش‌های مدنی و خیزش‌های اجتماعی است، اما حلقه‌ای مهم چه به لحاظ گستردگی جمعیتی‌ و پوشش دهندگی‌اش و چه قدرت اتصالی‌ای‌ که در کل جامعه دارد. این حرکت، مخصوص قشری خاص با جایگاهی خاص در جامعه است. در آغاز دهه چهل بود که اعتصاب سراسری معلمان کشور بحران سیاسی در کشور را به تحول سیاسی فرارویاند و در انقلاب بهمن بود که اعتصاب آموزگاران پابپای اعتصاب کارگران نفت، دولت را فلج کرد و دانش آموزان را به خیابان‌ها کشاند. در این دوره نیز اموزگار جزو راویان اجتماعی و سیاسی مهم کشور است و چه بسا مهم‌تر از هر وقت دیگر. اعتصاب معلمان حرکتی بسیار با اهمیت در جنبش اجتماعی – سیاسی کشور است که جدا از افت و خیزهایش می‌تواند مهر و نشان خود را بر روند تحولات بکوبد. حرکتی نه فقط عادلانه و برحق که در شکلی کاملاً مدنی، بس روشنگر و رهگشا برای تحولات سیاسی در افق پیش روی ایران. ظرفیت و سمت این حرکت فرهنگ پروران تهیدست را باید به درستی دریافت و با همه توان به پشتیبانی و یاوری این تنگ دستان فرهنگ ساز برخاست.

 


Source URL: https://bepish.org/node/6261