جنبش تعاونی در قرن 21 بخش دهم و پایانی

جنبش اخیر اشغال کارخانه ها - ادامه
یکی از رویدادهای بسیار نویدبخش اخیر، همکاری بین اتحادیه کارگران متحد فولاد (USW) و بخش بین المللی تعاونی موندراگون (Mondragon International) است که در اکتبر سال 2009 اعلام شد. اتحادیۀ کارگران متحد فولاد بزرگترین اتحادیه آمریکای شمالی (امرکا و کانادا) است و تعاونی موندراگون، در باسک اسپانیا، بزرگترین گروه تعاونی های کارگری در جهان است. به گفته لئو دبلیو جرارد، مدیر بخش بین المللی اتحادیۀ نامبرده، "این دو سازمان در حال بررسی طرق ممکن تشریک مساعی شان اند، و هدف تبدیل تعاونیهای اتحادیهها به مدل تجاری قابل دوامی است که بتواند مشاغل آبرومندی ایجاد کند، کارگران را توانمند سازد و حامی اهالی ایالات متحده و کانادا باشد." جرارد ادامه میدهد: "مکرراً دیدهایم که وال استریت شرکتها را با تخلیه نقدینگی و داراییهایشان، اضمحلال مشاغل و تعطیل کردن کارخانهها، شیرۀ جوامع را می مکد. ما به یک مدل کسب و کار جدید نیاز داریم که دست به سرمایه گذاری روی کارگران و روی جوامع بزند." خوسو اوگارته، رئیس مدیر بخش بین الملل موندراگون نیز می گوید: "دیدگاههای این دو مؤسسه، به عنوان مکملهای یکدیگر، میتوانند شیوههای تولید در آمریکای شمالی را متحول کنند. ما احساس می کنیم این گام را با الهام و مبتنی بر مجموعه ارزش های مشترک خود با کارگران فولاد برمی داریم، که بارها و بارها ثابت کرده اند آینده متعلق به کسانی است که بینشها و ارزشها را با حیات انسانها پیوند می زنند و این هر سه را در اولویت قرار می دهند."
امروزه بسیاری از امکانات و تسهیلات تولیدی و کسب و کار در سراسر امریکا عاطل مانده اند، و این در حالی است که بیکاری افزایش یافته است. دولت، آیندۀ نوههای ما را به رهن گذاشته است تا با مابه ازای ناچیزی، سیستم بانکی را نجات دهد؛ آن هم عمدتاً همان بانکهایی که مالکیت تسهیلات تولیدی غیرفعال را در اختیار دارند. به نظر نمی رسد گام بزرگی باشد اگر دولت امریکا، مثل مقامات شهر نیویورک، خود را "صاحب آخرین ملجاء" اعلام کند و درهای ده ها هزار کسب و کار تعطیل شده، کارخانه های خوابیده و گارگاه های بسته را، به ازای "تلاش منصفانه"، به روی تعاونی های کارگری باز کند. این اقدام محرک بزرگی است که اقتصاد به شدت به آن نیاز دارد.
نتیجه
جنبش تعاونی امروزی قرنها تاریخ را به دنبال خود دارد. در عین حال جنبش نوینی از یک نسل نو است. این جنبش، همچون هر جنبش اجتماعی دیگری، فراز و فرود دارد، سر برمی کشد و فروکش می کند. اهداف عمیق آن یک بار برای همیشه کسب نخواهند شد، زیرا جامعه مدام در حال تغییر است: تمام اهداف اجتماعی باید مدام تجدید گردند، و تمام جنبشهای اجتماعی باید از دوره های نوسازی گذر کنند.
برخی از گرایشهای کنونی در جنبش تعاونی، که به جهاتی با جنبش تعاونی تاریخی و تا نه چندان پیشتر از این متفاوت اند، به اختصار چنین اند. جنبش تعاونی:
-
به رسالت خود دایر بر دموکراتیزه کردن محل کار بازگشته است؛
-
ساختارهای تجربی حاصل از تحولات اجتماعی را در جذب می کند؛
-
به عنوان بخشی از استراتژی رسالتمند سازمانهای غیرانتفاعی مختلف در درون آنها جا گرفته است؛
-
کاراکتر جهانی خود را بسط داده و با تبدیل به جنبشی بین المللی تأثیر نیرومندتری را بر جنبشهای ملی به جا گذاشته است؛
-
در کار برقراری اتحاد نزدیکی با جنبش کارگری است؛
-
از سوئی با دست زدن به اشغال اماکن، زمین، مؤسسات کسب و کار و کارخانه ها، به کنشگری "کنش مستقیم" روی آورده است؛
-
از سوی دیگر برای ایجاد فضای حمایتی و توانمندساز جهت توسعه تعاونی ها به جلب حمایت دولت اقدام کرده است؛
-
به عنوان بخشی از یک استراتژی بین المللی برای سازماندهی مجدد اقتصاد جهانی، که در آن تعاونی بخشی پایدار را تشکیل می دهد، و کمک به ایجاد اشتغال کامل برای بیکاران و به حاشیه رانده شدگان در سرارسر جهان، مورد حمایت سازمان ملل متحد قرار گرفته است.