با اعتراض و اعتصاب از جنبش جاری حمایت کنیم!

برخی از رویدادهایی کە در جوامع رخ می دهند نادر هستند و کم اتفاق می افتند. در ایران البتە هر از چندی ما با خیزشها و جنبش های روبە رو می شویم کە هر کدام تاثیرات خود را در تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی برجای میگذارند. حرکت هایی همچون جنبشهای ٨٨، ٩٦ و ٩٨ و جنبش معلمان از این قسم رویدادهای نادر میباشند. رژیم بە تصور اینکە با سرکوب و کشتار میتواند جنبشها و مطالبات آنها را بدون اینکە تغییری در حکمرانی خود بوجود آورد و بە مطالبات جنبشها پاسخ مثبت بدهد، از میان بردارد همە جنبشهای بزرگ و کوچک را سرکوب کردەاست. با این وصف بعد از سرکوب هر جنبشی جنبشهای بزرگتر و عمیقتری سر برآوردەاند. در مورد جنبش اخیر نیز کە با گذشت ١١ روز بە رغم سرکوبهای خونین و وحشیانە در شهرهای مختلف کشور ادامە دارد، رژیم کماکان بر این تصور باطل قرار دارد کە میتواند با سرکوب و بی پاسخ گذاشتن مطالبات شرکت کنندگان و جامعە بە جنبش خاتمە دهد.
جنبش زن، زندگی، آزادی در شرایطی شروع شدەاست کە هنوز زمان زیادی از تعرض بە جنبش بزرگ و سراسری معلمان نگذشتەاست و آثار شکست و ناکامی رژیم از سرکوب جنبش معلمان هویداست. در مورد جنبش کارگری نیز چنین رویەای دەها سال است کە اعمال میشود.
رژیم هنوز درگیر سرکوب جنبش معلمان است کە شاهد ظهور جنبش بزرگ تر و متکثر تری از لحاظ ترکیب اجتماعی و مطالباتی است. تنها تفاوت در برخورد رژیم با جنبشهای پیشین ادامهی روشهای سرکوبگرانە است. رژیم ابلهانە تصور می کند با این روشها میتواند جنبش جاری را سرکوب و مطالبات آن را بی پاسخ بگذارد.
البتە سرکوب بە تنهایی علت بە ثمر ننشستن جنبشهای گذشتە نیست. علل دیگری بە غیر از عامل سرکوب هم در ناکام ماندن آنها موثر بودەاند. شاید بتوان با احتیاط گفت محدود بودن مطالبات هر یک از جنبشها بە گروەهای اجتماعی خاصی و فراگیر نشدن آنان در حد لازم نیز نقش داشتەاند. یکی از نقاط ضعف جنبش ٨٨ محدود بودن پایگاە اجتماعی آن بە طبقە متوسط بە بالا و بی توجهی بە نیازها و مطالبات طبقە کارگر و مزد بگیر و دیگر کم چیزان و بی چیزان بود. در جنبشهای دی ٩٦ و خرداد ٩٨ بیشتر تمرکز روی وضعیت معیشتی و کمتر روی مطالبات آزادیخواهانە و دموکراسی بود. حال با جنبشی مواجە هستیم کە تمرکز عمدە روی مطالبات سیاسی است. با اینکە طبقە متوسط در جنبش کنونی نقش هژمونیک دارد و مطالبات آن بیشتر بیانگر خواستە های این گروە اجتماعی تضعیف شدە و تا حدود زیادی موقعیت از دست دادە است، با این وجود از آنجا کە خواست آزادی یک مطالبە عمومی است و روی مطالبات زنان بە واسطە نقش گستردە زنان بە درستی تاکید ویژەای دارد نمی تواند از حمایت گروە هایی از مزدبگیران و کارگران برخوردار نشود. با این اوصاف حمایت وسیع نکردن از این جنبش بە هر بهانەای بە ضرر طبقە کارگر و بە سود نیروهای مدافع استبداد و بی عدالتی تمام خواهد شد. حمایت تشکل های مستقل کارگری و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، بازنشستگان و شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت و سایر تشکلهای مستقل حاکی از حمایت بخشهای پیشرو جنبش کارگری از جنبش بە ڕغم نامحسوس بودن شعارها و مطالبات معیشتی آن است. این حمایتها اگر راهنمای عمل کارگران و سایر مزدبگیران قرار بگیرد و منجر بە اعتصاب و اعتراض های حمایتی از جنبش زن، زندگی، آزادی شود، می تواند بە گسترش پایگاە اجتماعی جنبش و پایداری و موفقیعت آن در مقابل سرکوبگران کمک شایانی نماید. فراخوان ها و حمایت های احزاب و گروە های کارگری نیز بە درستی روی دعوت از کارگران و مزدبگیران و سایر گروەهای زحمتکش بە حمایت از این جنبش مترقی بودە است. با این وصف آن جنبشهایی امکان بیشتری برای پیروزی بر رژیم استبدادی را دارند کە بتوانند با تلفیق مطالبات آزادیخواهانە و معیشتی و عدالت همە گروە های اجتماعی مخالف رابە میدان بکشند و چون زنجیر بە هم پیوند بزنند. خوشبختانە زنان و مردان جوانی کە هستە اصلی جنبش کنونی را تشکیل میدهند، نیروی کار بالقوە کشور هستند و طبعا طرفدار هم آزادی و هم عدالت بودە و میتوانند در فراگیرتر کردن جنبش نقش موثری داشتەباشند. حال وظیفە عاجل همە احزاب و تشکلهای کارگری است کە نهایت تلاش خود را بکار ببندند تا بیشترین نیرو برای پایداری و ادامەکاری جنبش موجود را فراهم نمایند. مشارکت عملی زحمتکشان در جنبش هر چە گستردە تر باشد بە همان نسبت بسود منافع آنان و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی خواهد بود. این جنبش از آن همە آنهایی است کە دل در گرو آزادی، برابری دموکراسی و عدالت اجتماعی دارند.