در ناله های روئیدن

مقصد کجاست؟
کدامین کلبه ی خاموش؟
بی چشم وُ چراغی در جنگ
نشسته ای با خویش
با زوزه ی آهی
تو را
نبرده ام از یاد
تو را
تکرار می کنم هرروز
میانِ ناله های روئیدن
میان سوختن وُ مردن ها
تو را
در تبسم هر لبخند
و
غروری که سوخت
در آتشِ نفرت ها
مقصد کجاست؟
کجا؟
در کجای تباهی
پنهان با خود
در خاکی نمور زار می زنی
آیه های رذالت وُ پستی را؟
من
اما اینجا
روبه روی آرامش دریا
با مرغانِ سپید
و
ترنمِ موج
نفس می کشم زندگی را
و
باد
که می پیچد
در خمِ گیسوانِ عشق
تا
لبخندِ خونِ حدیث وُ
ندا
زهرا وُ ژینا
و
نیکایِ گمشده در مرگ
و
آوازِ ابر وُ ماه وُ خورشید
و
طراوتی دیگر برای فردا
مقصد کجاست؟
نگفتی!
گوش کن!
با تو سخن ها داشت
آن زمزمه ها
که
مقصد اینجاست!
و
پایانِ تو آن
هزاران ساله های گور
مقصد آنجاست
از یاد نبرده ام تو را
مقصد
آنجاست!
02/10/2022
رسول کمال