سندیکا، هم وسیلە مبارزاتی، هم اساس جامعە مدنی

در هفتههای اخیر با فروکش کردن تب و تاب فضای انتخاباتی، سرکوب فعالین سندیکایی دوباره تشدید گردیده و مانعتراشی بر سر راه تشکیل و فعالیت تشکلهای مستقل به بهانههای واهی از سر گرفته شده و مسئولین وزارت کار جواب درستی به کسانی که برای ثبت تشکلهایشان به این وزارتخانه مراجعه میکنند نمیدهند. گویی آن همه وعده که قبل از انتخابات راجع به حقوق شهروندی و پایان دادن به "٣٨ سال اعدام و زندان" داده میشد دوباره تا انتخابات آینده کنار گذاشته شدهاند. در هفته گذشته در حالی که چند روزی بیش از شروع بکار کابینه "امید" نمیگذشت و در همان حال که دستگاه قضایی مشغول پروندهسازی برای به زندان انداختن فعالین کارگری بود، هئیت موسس انجمن روزنامهنگاران تهران پس از ٨ ماه دوندگی بیحاصل در راهروهای وزارت کار، به دلیل سنگاندازی و مانعتراشی وزیر کار بر سر راه برگزاری مجمع عمومی این انجمن "ناامیدانه" مجبور به استعفا شد. پیش از آن نیز این وزارت خانه انجمن سراسری روزنامهنگاران را بیش از٤ سال معطل تمدید اجازه فعالیت کرده بود و در نهایت هم با تمدید فعالیت آن موافقت نکرده بود. همزمانی این وقایع با شروع بکار کابینه دوم روحانی نشان میدهند قرار نیست تغییر مثبتی در این زمینه بوجود بیاید.
مبارزه میان کارگران کشور ما و رژیمهای دیکتاتوری و استبدادی بر سر حق فعالیت سندیکاهای کارگری قریب یک قرن است که ادامه دارد. تمام سندیکاها و اتحادیههای مستقلی که در این مدت توسط کارگران و به رغم مخالفت مقامات دولتی تشکیل شدهاند همگی پس از مدتی فعالیت با گردش اوضاع سیاسی سرکوب و سازمانگران و رهبرانشان توسط مقامات دولتی وقت قلع و قم شدهاند. با این همه اما مبارزه برای تشکیل و احیا سندیکاها حتی در دشوارترین شرایط تا حال حاضر ادامه پیدا کرده و در سالهای اخیر بیشتر شده است. مگر سندیکا چقدر برای کارگر اهمیت دارد که کارگران حاضر میشوند بی پروا بهای سنگین آن را که گاها مدتها در زندانها و حتی اعدام و مرگ بوده است، بپردازند؟ پاسخ به این سوال چندان دشوار نیست. سندیکا برای کارگری که آن را تجربه کرده حکم ضمانت زندگی انسانی را دارد، حکم نان و رفاه و حقوق مدنی را دارد. علتش هم برمیگردد به تجربه قبل و بعد از داشتن سندیکا. برای توضیح منظورم، چند نمونه را ذکر میکنم:
- قبل از تشکیل نخستین سندیکاهای کارگری، کارگران ایران نیز مانند سایر رفقایشان در کشورهای دیگر از هر لحاظ شرایط کاری و زندگی نامناسب و سختی داشتند و در فقر و بینوایی زندگی شان میگذشت. اما به محض متشکل شدن در سندیکاها حتی در شرایطی که جامعه ایران تازه وارد مناسبات سرمایهداری شده بود، توانستند بهبودهایی در شرایط کاری و دستمزدهایشان به دست آورند. پس از مدتی در سال ١٣٠٦ سندیکاها توسط دولت رضا شاه سرکوب و تعدادی از رهبرانشان زندانی و چند نفرشان در زندان به قتل رسیدند، با این حال این مجازات سنگین نتوانست باعث ترس و دست برداشتن کارگرانی که طعم تشکل و همبستگی را چشیده بودند شود. نسل دیگری در همان دوره فعالیت سندیکایی را پی گرفت و در نخستین سالهای دهه ٢٠ توانست بزرگترین اتحادیه منطقه، "شورای متحده مرکزی" را سازمان دهد.
- "شورای متحده" با وجود این که همواره در طول فعالیت کوتاهش تحت انواع فشارها قرار داشت توانست وضع بخشهای وسیعی از زندگی کارگران را به نحو زیادی بهبود بخشد و نخستین قانون کار ایران را که در زمان خودش بسیار مترقی بود، از تصویب کمیسیون مجلس بگذراند.
- همین قانون به محض سرکوب "شورای متحده" به ضرر حقوق کارگران تعدیل شد! کارگران هم چگونگی تصویب قانون را دیدند و هم تعدیل آن را پس از سرکوب اتحادیهشان
- در اوایل انقلاب وجود شوراها و سندیکا و همبستگیای که آنها در میان کارگران بوجود آورده بودند موجب افزایش دستمزد، پرداخت حق مسکن و عائلهمندی و پاداش تولید شد. همچنین بهبودهایی نیز در قانون کار به نفع کارگران صورت گرفت. کارگران اینها را نتیجه تشکلهایشان میدانستند، برای همین اهمیت سندیکا را در بهبود شرایط زندگی و کاریشان بخوبی درک میکردند و همین بعدا انگیزه آنها برای پرداخت هزینه سندیکا شد.
- درست به مانند زمان شاه، رژیم اسلامی نیز به محض اتمام سرکوب تشکلهای کارگری تمام آن امتیازاتی را که کارگران پس از انقلاب به دست آورده بودند شروع به پس گرفتتنشان نمود. این برخورد کارگران را بازهم بیشتر به سندیکا علاقمند کرد.
- پس از تشکیل سندیکاهای کارگران شرکت واحد، نیشکر و کانونهای صنفی معلمان، کارفرمایان و مسئولین دولتی امتیازات رفاهی و اقتصادی تازهای در اختیار کارگران این واحدها و معلمان قرار دادند، که قبلا با وجود شوراهای اسلامی فرمایشی به آنها داده نشده بود، کارگران این واحدها، به رغم غیرقانونی خوانده شدن این تشکلها و به زندان انداخته شدن رهبران آنها، اکثر به حمایت از آنها برخاستند و تفاوت میان عملکرد تشکلهای فرمایشی با تشکلهای مستقل بیشتر برایشان مشخص شد. برای همین هست که رهبران این سندیکاها را چندین بار محاکمه و محکوم به زندان کردهاند ولی آنان همچنان به فعالیت سندیکاییشان ادامه میدهند.
- اما سندیکاها تنها بخاطر نقشی که در بهبود زندگی کارگران دارند و ابزار دفاعی کارگران در مبارزاتشان هستند نیست که اهمیت دارند. سندیکاها اساس جامعه مدنی و معیاری اساسی برای سنجش جوامع مدنی نیز هستند. در جوامعی که مردم از حقوق سندیکایی محرومند حرف از دمکراسی و مدنیت بیشتر به یک شوخی میماند تا به یک واقعیت.
همچنین سندیکاها با وجود این که با هدف دفاع از حقوق کارگران و مزدبگیران تشکیل میشوند، ولی در حمایت از حقوق دیگر گروههای اجتماعی و کمک به آنها برای رسیدن به حقوقشان، همواره نقش درخوری بازی کرده و میکنند. مخالفت و ضدیت نظامهای دیکتاتوری با سندیکاها بهمین خاطر تنها به دلیل پیگیری حق و حقوق کارگران نیست بلکه بخشا هم بخاطر نقشی است که سندیکاها میتوانند در تحولات دمکراتیک به عهده داشته باشند.
بنا به دلایلی که ذکر شد، مزدبگیران اساسا نمیتوانند از حق داشتن سندیکا بگذرند. زیرا حق و حقوقشان از هر سو آماج تعرض دولت و کارفرمایان متشکل و سازمان یافته قرار دارد. اینک آنها حتی بیشتر از گذشته برای دفاع از مطالبات صنفی و حقوق انسانی و شهروندی شان به سندیکا نیاز دارند. دولت و وزارت کار در حالی که مرتب شعار حقوق شهروندی میدهند اما همچنان مانع تشکیل و فعالیت سندیکاها و اتحادیههای مستقل کارگری میشوند و این برخورد تبعیضآمیز در حالی علیه کارگران اعمال میشود که اتحادیههای کارفرمایی سالهاست که بدون هیچ مانعی مشغول فعالیت هستند. در کارخانههایشان قوانین خاص خودشان را جایگزین قانون کار نمودهاند و وزارت کار نیز آنها را به حال خود گذاشته تا هر جور که میخواهند با کارگران رفتار نمایند.
مبالغه نیست هرگاه گفته شود که کارگران و مزدبگیران در چند سال اخیر علاوه بر به دست گرفتن پرچم عدالت اجتماعی پرچم مبارزه مدنی را نیز برافراشته نگاه داشتهاند و مطالبات مدنی به تدریج بواسطه نسبتی که با مطالبات اقتصادی و تحولات دمکراتیک دارد، بیشتر و بیشتر با مطالبات صنفی پیوند خورده و ضرورت مبارزه برای کسب حقوق مدنی، بویژه در قطعنامهها و بیانیههای تشکلها و فعالین کارگری جای والایی پیدا کرده، و از این طریق به میان توده کارگران راه یافته است.
طی سالهای گذشته، در تمام بیانیهها و قطع نامههای کارگری در کنار طرح مطالبات صنفی، از حقوق، مطالبات دمکراتیک و مبارزات گروههای غیرکارگری و آزادیهای مدنی عموم شهروندان، از آزادی زندانیان سیاسی و مدنی، از مبارزه زنان برای برابر حقوقی با مردان، حمایت بیخدشه و بدون اما و اگر به عمل آمده. با وجود این حمایتها اما متاسفانه کمتر دیده شده که نیروهای غیرکارگری که در پی جامعه مدنی هستند، در موضعگیریهایی که داشتهاند، حرفی از حقوق کارگر بزنند یا علیه سرکوب اعتراضات کارگری عکسالعمل حمایتآمیز نشان دهند.
آنهایی که در پی جامعه مدنی هستند اگر بجای دل بستن به وعدههای دولت، از اعتراضات و اعتصابات کارگری حمایت کنند و به همراه درخواست مطالبات خودشان، به دولت برای رعایت حقوق سندیکایی کارگران فشار بیاورند، زودتر و آسانتر به مقصد خواهند رسید و احتمال اینکه دولت به وعدههای عمل نشدهاش عمل کند بیشتر خواهد شد. هیچ یک از گروههای اجتماعی به تنهایی قادر نیستند بدون همبستگی و مبارزه مشترک حقوق مدنیشان را کسب و تثبیت کنند. اما با هم چرا!
صادق کار
نهم شهریور ٩٦